به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، کلاس مثنویخوانی این هفته با خواندن غزل «خوشا دردی که درمانش تو باشی» توسط حشمتالله نوروزی آغاز شد. محمدرضا سنگری در تشریح معنا و مفهوم این شعر گفت: یکی از خواستگاهی که عارفان و جویندگان حق دارند، دردطلبی است. ما معمولا دردگریزی داریم و این شامل هم درد جسمی و ظاهری است و هم دردهای درونی و روانی بنابراین اگر با دردی مواجه شویم آه و ناله و بیتابی شروع میشود اما عارفان جویای درد و دردطلب هستند که نشانه کمال انسانی آنها است.
وی ادامه داد: کسانی که به عظمت روح میرسند از این درد لذت میبرند و و گرفتن درد از آنها باعث رنج آنها خواهد شد. آنها از موانع گله نمیکنند بلکه از آن برای رسیدن به اهدافشان، استفاده میکنند.
وی در تشریح مفاهیم اشعاری که در نود وچهارمین کلاس مثنوی خوانده میشد گفت: یکی از مسائل جدی، مهم مباحث فلسفی، زبانی و ادبی بحث صورت و معنا است. در این خصوص سوالات متعددی وجود دارد که از جمله آن این است که آیا همه معناها صورت دارند؟ یا همه صورتها معنا دارند؟ آیا صورت بیمعنا هم وجود دارد؟ آیا معنایی وجود دارد که صورت نداشته باشد؟ نسبت صورت و معنا با هم چیست؟ آیا صورت صورت میتواند چندمعنایی باشد؟ تشبیه مولانا این است که صورت همچون شیر و معنا مثل بیشه است. تصویر مولانا این است که شیر از بیشه بیرون میآید، همچنان که معنا از درون صورت. شیر وقتی در بیشه قرار میگیرد اولین مسئله پنهان شدن او است بنابراین معنا در صورت پنهان است. معنا کمین کرده در صورت است و منتظر تا ظهور پیدا کند.
سنگری در بخش دیگری از این کلاس مثنویخوانی تاکید کرد: معانی همیشه در حال تلاش برای کسانی هستند که آنها را دریابند. خداوند همچون زیبایی، که نمیتواند پنهان بماند است و دوست دارد شناخته شود و در حقیقت خلق را آفرید تا او را بشناسد بنابراین امکان ندارد در زمان خلق به مخاطب فکر نشده باشد.
وی افزود: آفرینشها صورتهایی هستند که معنا دارند و معنا پنهانشدنی نیست. همچون شیر در بیشه که منتظر موقعیت است معنا در جستجوی موقعیت است و شیر واحد و بیشه تکثر است و این بدین معنی است که صورت میتواند یکی باشد ولی ممکن است معنا متعدد و متکثر باشد.
سنگری عنوان کرد: امروز در جهان تبلیغی ما، از صورتی که معنا داشته باشد استفاده میشود و ما هم گاه از این ظرفیتها با عناصر زبر زنجیری زبان بهره میبریم.
وی با بیان اینکه یک واژه و صورت میتواند معانی مختلف و متعددی داشته باشد اظهار کرد: صورتی که تراوشگاه معنا باشد ممکن است در قالب حالت، صورتهای واژهمند ، صورتهای هستی، رویدادها و صورتهای هنری، مطرح شوند. صورتهای هنری خود را در متن نوشتههای هنری (شعر و نثر) هم نشان میدهند پس نباید از یک صورت انتظار یک معنا داشت چراکه میتوان از یک نقاشی یک کتاب نوشت.
این مولاناپژوه همچنین ادامه داد: نسبتی میان صورت و معنا وجود دارد و ما یک واژه داریم که همه چیز از آن شروع شده در نتیجه همه حرفها به یک حرف باز میگردد و آن هم «کُن» است که در ساحت امر به معنای بیزمانی است.
سنگری پس از خواندن اشعار مثنوی مولانا در کلاس مثنوی به سه اتفاقی که برای حضرت موسی در کوه رخ داده اشاره کرد و در ادامه افزود: به پیامبری مبعوث شدن حضرت موسی در کوه رخ داده، همچنین وی برای ماموریت به کوه رفت تا الواح تورات را دریافت کند و قرار گرفتن بخشی از کوه بالای سر کسانی که منکر خداوند میشوند از وقایعی دوره حضرت موسی است و مولانا میگوید حق مرز و کرانه ندارد و همه جا را فرا گرفته و همین باعث شده که دیده نشود و میگوید شما هم نخواهید که خداوند را ببینید.
وی بیان کرد: ما میاندیشیم و اندیشه ما خود را در صورت واژهها و تصاویر و هر چیز دیگری نشان میدهد. خواستگاه همه کلامها و سخنها فکر است بنابراین همه چیز قابل تبدیل شدن به واژه است.
سنگری ادامه داد: ناپاکان سخنِ ناپاک و پاکان سخنِ پاک میگویند و کلمات گزارشگر و راوی درون انسانها هستند و وقتی اندیشه سر بیرون زدن دارد خود را به صورت سخن و واژه نمایان میکند.
وی با تاکید بر ارجمندی جایگاه سخن به حرکت جوهری اشاره کرد و گفت: زاد و مرگ به صورت دائمی در حال وقوع است و سرانجام همه این هستیهای واژگانی به حضرت حق بر میگردد. مولانا در این باره میگوید هر لحظه تولد و مردن است یا هر لحظه مرگ و تولد در حال وقوع است. ما با هر نفسی میمیریم و زنده میشویم و بر همین اساس مرگ و زندگی دائمی و مستمر است و چون مستمر است ما متوجه آن نمیشویم.
سنگری در پایان عنوان کرد: مولانا میگوید وقتی دریا را میبینید فکر میکنید که ثابت است در حالی که مدام در حال حرکت است و چون مستمر است ما آن را نمیبینیم.
نظر شما