به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، این جلسه از کلاس مثنویخوانی با شعرخوانی حشمت الله نوروزی هنرمند خوشنویس با غزلی از حافظ آغاز شد و با تشریح ابیات توسط استاد سنگری ادامه پیدا کرد.
خیال گریز پا
استاد محمدرضا سنگری در تشریح مفهوم این ابیات به چند نکته اشاره کرد. به گفته استاد سنگری مهمترینترین سازه ای که در این اشعار مطرح میشود عنصر خیال است. ما خیال را که یکی از عجیبترین و بزرگترین داده های مهم خداوند به انسان است، کمتر تبین کردهایم. اینکه چطور به سراغ انسان میآید و چه نقشی را در زیست انسانی ایفا میکند. در حالیکه هرچه انسان دارد محصول خیال است. خیال از واژه خیل به معنای اسب میآید. وقتی خیال سراغ انسان میآید بر انسان سوار میشود و انسان را در چنبره قدرت خودش میگیرد.در لحظه خواب خیال آزاد میشود و اگر به سراغ انسان آمد خواب را از او میگیرد. در زندگی بزرگان میبینیم بزرگترین کشفیاتشان در موقع خواب اتفاق است. پس خواب را باید مهم بدانیم.
فکر وزن دارد
وی با بیان اینکه وقتی خیال سراغ ما میآید بر ما سوار میشود و همه چیز را به دنبال خود میکشد، اضافه کرد: اگر خیال شما از جنس خیال زمخت و خشونت آمیز است واژه خشن خلق می شود اگر خیال نازک بود از آن موقع به بعد واژههای نرم خلق میشود. ما خودمان متوجه نمیشویم که خیال است که واژه را میسازد. خیال بعد از آنکه به اوج خود رسید حرکت ایجاد میکند. خیال جهتدهنده است. من بارها گفتهام که فکر وزن دارد. هر موقع فکر میکنید و راه میروید ناخود آگاه راه رفتنتان کند میشود انگار باری بر شما افزوده شده است. حتی آهنگزبانی شما هم کند میشود. در وقت نماز و نیایش باخداوند خوش به حال آنان که وقتی با خدا صحبت میکنند خیال میورزند. تصور اینکه جلوی خدا ایستادهای خیال صحبت با خدا موجب تمرکز میشود. همین مفهوم در واژه زیارت است. زیارت به معنای متمرکز شدن بر چیزی که نگاهتان به اوست.
قلمرو خیال
این استاد ادبیات افزود: خیال در چند عرصه خودش را نشان میدهد اگر در حوزه واژگان قرار گرفتیم سه قلمرو گسترده را با خودش همراه میکند. قلمرو اول قلمرو واژه است که بعد از اثر روی قلمرو واژه علم بدیع میشود. علم بدیع علم تاثیرگذاری تخیل در قلمرو واژه است . هیچ کس به اندازه خداوند از این ظرفیت استفاده نکرده است.
سنگری ادامه داد: در موسیقی هم همینطور است و استاد این کار سعدی است. وقتی میخواهد گذشت زمان را با یک اندوه نشان بدهد میگوید:
بسیار سالها به سر خاک ما رود
این آب چشمه آید و باد صبا رود
یا منوچهری که میگوید:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
چینش «خ» به شما کمک میکند که شما این خزان را حس کنید. فضاهای روحی ما واژه خلق میکنند اگر واژهها را بیاراییم علم بدیع خلق میشود. اگر تصویرسازی کنیم وارد قلمرو جدیدی به اسم بیان میشویم. بیان به معنای کاربرد خیال برای خلق تصاویر است. یکی از قلمرو های این تصاویر تشبیه است اگر تشبیه هنری شود به استعاره تبدیل میشود. همه اینها در قلمرو تخیل انسانی هستند وقتی خیال انسانی تصویر پردازی میکند پیام منتقل میشود.
وی گفت: خیال عرصه سوم هم در قلمرو واژه دارد آنهم تاخر و تقدم ذهنی است به این علم معانی علم سوم میگوییم. سعدی شبانگاهی که بوستان را که بر وزن شاهنامه فردوسی است؛ میسرود، به بیتی رسید وقتی بیت را سرود چون کمی وجه حماسی داشت با ذهنش با فردوسی صحبت کرد که منم حماسه سرایم:
خداوند کشتی آنجا که خواهد برد
مگر ناخودآگاه جامه بر تن درد
سعدی در آن شب؛ فردوسی را در خواب دید که میگوید: «تو غزلسرای بزرگ هستی ولی حماسه سرا نیستی من اگه میخواستم بیت تو را بسرایم اینطور میسرودم: برد کشتی آنجا که خواهد خدا/ برد جامه برتن اگر ناخدا» جان سخن و تکیهگاه سخن فعل است. که علم معانی را عهدهدار است. این مهم است که به تقدم و تاخر کلام فکر کنیم.
اولین گام در سلوک عارفانه
در بخش دوم جلسه مثنوی خوانی استاد سنگری مباحث جلسات قبل را اینطور ادامه داد: ما با مفهومی به عنوان گم شدگی روبرو میشویم همه ما گم شده داریم وقتی گم شده داریم در ما طلب ایجاد میشود. اولین گام در سلوک عارفانه طلب است و مراحل بعدی عشق و معرفت است.
سنگری افزود: انسان در خویش مدام فقدان میبیند و حس میکند چیزی ندارد و دنبال گم شدهاست. گم شدههای ما ارزش ما را معلوم میکند. هرکس آن می ارزد که می ورزد. هرکس بهاندازه طلبهایش میارزد:
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمه نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی آنی.
هرچیزی را که طلب میکنم همان میارزم. ما معمولا چند گم شده داریم یکی از بس که شدت ظهور پنهان میشود. یک گم شده از بس آشکار است گم میشود. گاهی پیدا نیست ابزار مناسب یافتن نداریم مثل نور که ابزاری برای یافتن است.
وی در ادامه گفت: گاهی عمدا گم میکنیم میدانند هست اما انکار میکند. ما پر هستیم از این سرکوبگری ها. گاهی سعی میکنیم گم شویم و این بدترین حالتی است که انسان دچار میشود. مقدمات نیاز دارد که گم شده اصلی پیدا شود. همه گم شدهها را چیزی به اسم نور آشکار میکند. متوجه نیست چیزی که جستجو میکند در خودش است.
کلاس با مثنوی خوانی یکی از حضار ادامه پیدا کرد و با توضیحات استاد سنگری به پایان رسید.
نظر شما