به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، خسروعباسی خودلان در این نشست درباره روند چاپ این مجموعه داستان تشریح کرد: «نیمه روشن ما» حاصل یک رویکرد است و آن هم جشنواره داستانهای بومی و ایرانی بود که ما در کرج برگزار کردیم. با راهیابی چند داستان این مجموعه به این رویداد ما به نویسندگان گفتیم که برای انتشار در قالب یک مجموعه داستان، بازنویسی روی آثارشان داشته باشند که در نهایت با ارائه به انتشارات سوره مهر سال گذشته به چاپ رسید.
وی ادامه داد: رویکرد ما در این مجموعه این بود که استان البرز و کرج پس زمینه داستانها قرار گیرند و در حوزه مضمونی و محتوایی به آنچه تحت عنوان داستان ایرانی در ذهنمان بود، نزدیک شویم.
عباسی با یادآوری اینکه بخشی از ویژگی داستان ایرانی نوشته شدن آن به زبان فارسی و بخش دیگر برخورداری از یکسری مولفه، فضاها و آدمها است که در این زیست بوم میتواند اتفاق افتد، اظهار کرد: داستانی که مولفه، آدم و فضا را در کنار زبان فارسی داشته باشد تبدیل به یک داستان ایرانی میشود. «نیمه روشن ما» با کنار هم جمع شدن چند اثر برگزیده جشنواره داستانهای بومی و ایرانی و چند داستان دیگر به چاپ رسید.
وی نقطه اشتراک داستانهای «نیمه روشن ما» را رویکرد بومی داستانهای آن معرفی کرد و افزود: پس زمینه تعداد زیادی از داستانهای این مجموعه کرج یا البرز است و اگر این رویکرد در چند داستان کمرنگ شده بخاطر اثر دو داستاننویس همدانی و تهرانی است که اثرشان خیلی خوب بود و من حیفم آمد که از این مجموعه آنها را حذف کنم. من سعی کردهام اکثر داستانها زیست بومشان کرج باشد البته ما درخواستمان این بود که نویسندگان داستان ایرانی بنویسند که بومی بودن در آن محسوس باشد. به همین دلیل هم برخی داستانها خارج از فضای کرج است ولی چون بومی بودن و برخورداری از مولفههای ایرانی هدف بود، در قالب این مجموعه به چاپ رسیدهاند.
تفاوت واقعیت داستانی با واقعیت بیرونی
نویسنده «وقتی مهتاب بر گورابها میتابد» بیان کرد: «نیمه روشن» را به عنوان نیمه روشن زندگی در نظر گرفتیم اگرچه گاه یک مسئله تاریک و آزاردهنده باعث تبدیل یک مسئله دراماتیک در داستان میشود که حس لذت داستان را بوجود میآورد. واقعیت بیرونی یک مسیر و واقعیت داستانی مسیر دیگری دارد و گاه آنچه که در واقعیت بیرونی ضدارزش محسوب میشوند در واقعیت داستانی تبدیل به ارزشهای داستانی میشوند و برای ایجاد فضای داستانی، شخصیتهای خوب و موقعیتهای جذاب مفید هستند، به طوریکه ما در داستانها از دردسرها و مشکلات آدمها لذت زیباییشناسانه و دراماتیک میبریم. ما این بعد داستانها را در «نیمه روشن ما» با افزودنیهای ایرانی هم راستا کردهایم.
حمید بابایی در این نشست به مفهوم تکرار شونده مرگ، نبود و نیستی در داستانهای مجموعه «نیمه روشن ما» اشاره کرد و در ادامه به مهمترین کارکرد جشنوارهها که استعدادیابی است، پرداخت.
«نیمه روشن ما» لحنی بسیار شاعرانه دارد
یکی از حاضران در سالن اوستا حوزه هنری که «نیمه روشن ما» را مطالعه کرده بود در بخشی از این نشست به این نکته اشاره کرد که این کتاب اولین اثری است که درباره شخصیتهایی که در روستاها و محلات حضور داشتند، خوانده است. وی همچنین با انتقاد به نوع پایانبندی داستان «چقدر خنده میآید بهت!» از مجموعه «نیمه روشن ما» تاکید کرد: لحن و زبان «نیمه روشن ما» بسیار شاعرانه است اگرچه در میانه داستانها با سوالات و ابهاماتی چون محل بمبارانها مواجه میشویم.
ماجرای زیر آب رفتن واریان
عباسی خودلان در پاسخ به سوال یکی از داستاننویسان جوان که در این نشست حضور داشت به ایده شکلگیری داستان «وقتی مهتاب بر گورابها میتابد» که به عنوان داستان اول مجموعه «نیمه روشن ما» منتشر شده، پرداخت و گفت: در تحقیقات درباره کرج متوجه امامزادهای شدم به نام «امامزاده حسن» که اوایل انقلاب «راس حسن» نامیده میشد. پیکر این امامزاده در روستای واریان دفن بوده و من یکسری فیلم دیدم از سد کرج و در تحقیقات متوجه شدم روستا بخاطر توسعه شهری و سدسازی که آن روزگار اتفاق مهمی بوده، زیر آب میرود اما زمینها، امامزاده و این گورستان باقی میماند و کسی به صرافت نمیافتد که پیکر را به جایی که سر دفن است انتقال دهد و به همین دلیل هم پیکر در واریان میماند. این موضوعی بود که در سرم میچرخید تا اینکه کم کم شکل روایت آن و شخصیتهای داستان شکل گرفت و بعد با شنیدن داستانی عاشقانه فردی در جاده چالوس دو واقعه به هم رسید و ترکیبی شد که امروز در مجموعه داستان «نیمه روشن ما» میبینیم.
وی با آوردن چند مثال به نوع متفاوت مواجهه افراد با وقایع و اتفاقات اشاره کرد و در ادامه اظهار کرد: با توجه به نگاهی که نسبت به داستان ایرانی داشتم فکر کردم «وقتی مهتاب بر گورابها میتابد» شاید بتواند با آنچه میخواهم درباره کرج تشریح کند، ارتباط داشته باشد و به مباحثی مثل سبک زندگی و باورهای ما پیوند خورد و تبدیل به داستان شود.
با پایان سخنان عباسی خودلان، یکی دیگر از حاضران در نشست به زبان خوب اثر اشاره کرد و در ادامه با مطرح کردن فضای وهمآلود این مجموعه به جریان مرگ در داستانهای «نیمه روشن ما» پرداخت.
یکی از نویسندگان جوان نیز در این نشست از انتخاب بسیار جذاب موقعیتها و بومیسازی در بخشهای مختلف «نیمه روشن ما» گفت.
این داستان یک روایت تاریخی است
در بخش دیگر پانزدهمین نشست «دوشنبهها به وقت کتاب» خسرو عباسی خودلان به تحقیقاتش برای نگارش «وقتی مهتاب بر گورابها میتابد» پرداخت و افزود: این داستان یک روایت تاریخی است و احداث سد اتفاقی است که در واقعیت رخ داده ولی اینکه داستان چطور روایت شود موضوعی است که بخشی از آن به انسانهای از مرگ برگشته مربوط میشود و بخشی دیگر برگرفته از تخیل است.
وی ادامه داد: در بحث انتشار داستانم به عنوان اولین داستان مجموعه «نیمه روشن ما» هدف این بود که مخاطب با جغرافیای کرج و محیط اطرافش آشنایی پیدا کند و با قرار گرفتن در فضا، به خواندن داستانهای دیگر مشغول شود. کرج مثل هر شهر دیگری یکسری ماجراها دارد که وقتی آنها را پیدا میکنیم میگوییم گویا تاریخ از روی یک رمان نوشته شده است. برخی شهرها فضای رازآلودی دارند که فقط در داستان میتواند شکل گیرد و آشنا شدن با آن را لذتبخش کند.
نیاز به نوشتن از امروز کرج
حمید بابایی در بخش پایانی این نشست به جای خالی داستانی با مضمون امروز کرج اشاره کرد و گفت: شاید باید خسرو عباسی خودلان از اکنون کرج بنویسد. گویا جای خالی چنین مجموعهای به نام « نیمه تاریک ما» و پرداختن به سایه روشن در اثر دیده میشود و شاید نیاز باشد که درباره محلات مختلف کرج اثر دیگری نوشته شود.
وی همچنین تاکید کرد: مجموعه داستان «نیمه روشن ما»، مجموعه باآبرویی است و اکثر داستانهایش را میتوان خواند و جلو رفت. عباسی خودلان در این مجموعه بخشی از گذشته ما در کرج را به ما نشان دهد و اکثر داستانها به لحاظ مضمونی به مرگ میپردازد و این موضوعی جالب برای من بود. او در این مجموعه نقش مهاجرت در شکلگیری شهرهای در مجاورت شهرهای بزرگ را مطرح کرده است. همچنین زیر متن اثر نوشته شده توسط عباسی خودلان بازآفرینی مفهوم رستاخیز در قرآن است که در این داستان عینی میشود بنابراین «نیمه روشن ما»ابعاد وسیعتری دارد و به همین دلیل هم داستان اول سطح توقع مخاطب را افزایش میدهد.
نظر شما