به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، علی عباسی در این جلسه از اردوی ادبی «تماشا» در ابتدای این جلسه به این نکته اشاره کرد که نقدهای ادبی خود را به سه صورت نشان میدهند که اول رویکردهایی که روی شکل نشسته، دوم رویکردهایی که روی مضمون نشسته همچون اسطورهشناسی و تخیلشناسی و سوم رویکردهایی که ترکیبی از شکل و مضمون هستند.
وی در ادامه شاخصهایی که در تعیین اینکه یک اثر ادبی شاهکار است یا نه را مطرح کرد و افزود: یکی از شاخصها این است که باید ریشه در سنتها داشته باشد به عبارتی دیگر شما به عنوان یک ایرانی، تجربه زیسته ایرانی دارید و باید اسوه و اسطورههای ایرانی را خوب بشناسید و آن را در آیینها پیدا کنید.
عباسی با تاکید بر اینکه نوع تفکر هنرمند و شاعر ایرانی خلق نیست بلکه کشف است بیان کرد: داستاننویسی روی سیستم خطی، منطقی و عقلی قرار گرفته و شعر روی سیستم شهود و باور قرار دارد که از طریق سه عنصر کسب میشود اول عقل که به باعث میشود معرفت حاصل شود، دوم کشف و شهود و سوم وحی. بر همین اساس هم برای کسب معرفت و عقل کشف و شهود روحی نیاز است.
حجاب ذاتی و جزو نظام انسان است
وی ادامه داد: وقتی اثر هنری کشف میشود باید به منبع فکری چسبیده باشد و در غیر اینصورت غریزه است. حجاب ذاتی است چراکه برای دیدن هر چیز باید حجاب داشت، در غرب موی رنگ شده، لاکِ یک خانم حجاب است یا لیوانی که در آن آب مینوشیم یک حجاب است و لایه فرهنگی دارد. در فرهنگ ایرانی حجاب متفاوت نسبت به کشورهای غربی است پس حجاب ذات انسان است.
وی در ادامه دادههایی که از زمان تولد انسان با او همراه است را مطرح کرد و گفت: سه نوع فیلسوف در این حوزه داریم که میگویند شما با یک نور خام به دنیا میآیید و اینها فیلسوفان تجربهگرا هستند. برخی از فیلسوفان هم در این زمینه میگویند انسان در بدو تولد با دادههایی به این دنیا وارد میشود که از جمله آن فطرت و غرایز است. همچنین در علم نشانهشناسی گفته میشود شما یک سیستم انتزاعی در سر ندارید و زبان نظام زبان است. نظام زبان انتزاعی جمعی است و برای دیدن باید فرد شروع به صحبت کند تا دادهها تبدیل به گفتار شود و بر همین اساس هم در نشانهشناسی و زبانشناسی میتوان گفت که آیین تجلی اسطوره و سخن تجلی فطرت است. حجاب ذاتی و جزو نظام انسان است و تجلی آن به صورت جمعی و با رفتار مشخص میشود.
تفاوت تفکر
وی ادامه داد: سروکار انسان دائما با نظامهای معنایی است و او هرچیزی را معناسازی میکند برای مثال میشنویم «هندونه مندونه یا پول مول» را میشنویم. حتی بیمعنایی هم معناست که در تحلیل آخر مطلقگرایی است. در تفکر غرب سیستم خیر و شر نشسته یعنی خبر هستی و شر هم هستی دارد اما در جنگ بین این دو یکی پیروز میشود ولی کشتن دیگری وجود ندارد چراکه شر در غرب هستیشناسی دارد و آنها معتقدند اول همه چیز تاریک بوده و چون نیاز به روشنی وجود داشته خیر شکل گرفته است در حالیکه ما معتقدیم همه چیز نور است و نور نیازی به چیزی ندارد و باید تفکرمان نوری باشد چراکه تاریکی برای ما هستی ندارد و در نظام معنایی ما تاریکی به معنای عدم نور است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: ما همیشه با معنا سروکار داریم یعنی گاه به صورت سیستم ارتباطی است که یک نفر پیامی برای دیگری میفرستد یا به صورت سیستم نهارتباطی که پیامی را برای دیگری نمیفرستند بلکه این شما هستید که آن معنا را بیرون میکشید.
وی ادامه داد: سیستم شاعر فرستنده و پیام گیرنده است که ارتباطی است و با نشانهها سروکار دارد البته وقتی شاعر حافظ و سعدی باشد سیستم نهارتباطی است که در آنجا با نمادها سروکار داریم.
عباسی تاکید کرد: نماد تشکیل شده از دال ومدلول است ولی این رابطه طبیعی است. در زبانشناسی غرب اول چیزی دیده میشود و بعد درباره آن صحبت میکنند اما در زبانشناسی ایرانی شاعر به کلام خدا میچسبد چیزی که مینویسد را بیان یا توصیف نمیکند بلکه نماد است.
وی در ادامه به تفکر غرب اشاره کرد و یادآور شد: دکارت میگوید همه چیز نشانه است فقط آگاهی است که نماد است چراکه سیستم بازنمایی در غرب وجود دارد و با سیستم عقل کار میکند. آنها بجای اثبات خدا، سعی در اثبات آگاهی هستند.
اهمیت جهانبینی
مدرس این جلسه از اردوی ادبی «تماشا» به ضرورت اعتقاد و نگاه به جهان و هستی پرداخت و سپس اظهار کرد: در شاهکار ادبی نماد وجود دارد و شاعر کسی است که کنش را همراه با تبیین بیان میکند. انسان تنها موجودی است که به واسطه جهانبینی از خود دور میشود و میتواند خود را ببیند و برایش تعالی صورت گیرد.
وی به حاضران در این نشست بیان کرد: به گفته ژاک لاکان اگر میخواهید شعر بگویید منِ ایدهآل را پیدا کنید و بر اساس آن شروع به تصویرکشیدن کنید و این به معنای نماد است. اولین پایه نقد ادبی نشانهشناسی است و هرجا نشانه وجود داشت ساختگی و تصنع را میبینیم ولی نماد شاهکار ایجاد میکند به طوریکه برخی مواقع عواطف و خود فردی تعمیم داده میشود و جهانی میشود که یا الهی است یا غیرالهی و اگر غیرالهی باشد انسان سخن میگوید و اگر الهی باشد هستی است که حرف میزند.
عباسی اظهار کرد: فروید معتقد است اثری شاهکار است که الهام گرفته از عقدههای روانی شما باشد که ریشه در جنسیت شما دارد. او خودآگاه و ناخودآگاه را نتیجه تخلیه یا عدم تخلیه عقدهها میداند و میگوید عقده باید تخلیه شود حال این تخلیه ممکن است با خواب باشد یا اثر هنری. از نظر فروید شاهکار ردپای بیماری شما را نشان میدهد. فروید انسانگراست و معتقد است اثر هنری باید منشا داشته باشد یعنی عامل، گره، عقده، تجربه زیسته و بغض برای خلق لازم است اما یونگ اثری را شاهکار میداند که ریشه در کهن الگوها داشته باشد. او میگوید وقتی به دنیا میآییم با عقیده، اسطوره و کهن الگو وارد این جهان میشویم و آنها با هم ارتباط دارد که در نهایت نتیجه برقراری این چینش تولید معنا تولید است. از نظر یونگ کهن الگو همان فطرت، غرایز همان قدرت، حسادت است که هر یک کارکردی دارند و در آغاز بدون آگاهی است اما در پروسه معناسازی به نماد تبدیل میشود.
وی افزود: کهنالگوهای همه ما مشترک هستند اما هر فرد یک رابطه کهنالگوییاش پررنگتر از دیگری است و همان هم تعیینکننده سبک او است.
عباسی در ادامه عقدههای فرهنگی که شامل عقدههایی با لایههای فرهنگی هستند را مطرح کرد و افزود: تبدیل برگ به پوشش و لباس برای انسان نخستین یک فرهنگ است و پروسه معناسازی هم از اینجا شکل میگیرد.
وی سپس تفاوت زبان انسان و حیوان را مطرح کرد و آگاهی را وجه تمایز آنها دانست و دو کلمه کلیدی خلق مذهبی و خلق غیرمذهبی را مطرح کرد و یادآور شد: در خلق غیرمذهبی و تفکر یونان باستان به چرایی خلق نداریم اما در خلق مذهبی میگوییم که خدا جهان را خلق کرده تا روز رستاخیز را داشته باشیم و در همین موضوع چرایی خلق پاسخ داده میشود.
مدرس اردوی آموزشی «تماشا» به نظر گاستون باشلار فیلسوف فرانسوی در حوزه روش شناسی پرداخت و گفت: روششناسی ۴ عنصر آب، خاک، هوا و آتش را مطرح کرده است. برای شعر نمادین و نقد آن ویژگیهایی لازم است که باید با آگاهی همراه باشد برای مثال اگر مسلمان هستیم ریشه در فطرت و خدا، اگر به نظر یونگ موافق هستید کهن الگو اهمیت دارد و اگر عقیده به نظر باشلار وجود دارد چهار عنصر مهم است.
وی تاکید کرد: به واسطه چهار عنصر نشانه به نماد تبدیل میشود و در این صورت است که این شما نیستید که صحبت میکنید بلکه هستی است که حرف میزند. لاکان میگوید دنیای انتزاعی بیشکل را مطرح کرده و میگوید از زمانیکه جهان را دیدیم معقولات فلسفی، جوهر، ماهیت، کمیت و کیفیت شکل گرفت. این فیلسوف میگوید شما کهن الگو دارید و یکسری اشکال را در سر دارید که جهان بیرون را به واسطه آن میتوانید ببینید. او معقولات فلسفی و چهار شکل اصلی را آب، خاک، هوا و آتش میداند که برای شعر گفتن با انتخاب یک ماده خام اگر تصویر ریشه در این معقولات و شکلها داشته باشد، شاهکار ادبی و نماد را خواهیم داشت.
وی در پایان این نشست پیشنهاد مطالعه اسطوره، آیینهای ایرانی و قرآن را مطرح کرد و به سوالات شاعران شرکتکننده در این دوره آموزشی پاسخ داد.
شعر موضوع ندارد
بخش دوم اردوی ادبی «تماشا» با حضور محمدمهدی سیار در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد. محمدمهدی سیار به تفاوت نگاه شاعر و اهمیت آن در مفاهیم ازلی و ابدی اشاره کرد.
وی اظهار کرد: اکسیر هنر بجای اینکه شعر را تاریخ مصرف دارد کند، واقعه را جاودان میکند و شعر اگر شعر باشد بجای تلف شدن در همسایگی وقایع و دچار روزمرگی شدن، اتفاقات را ماندگار میکند بنابراین نه تنها واقعه را منحل نمیکند بلکه آن را نمادی برای روزگاران بعد میکند.
سیار خطاب به حاضران در این اردوی ادبی بیان کرد: اگر به شما انتقاد شد که چرا شعر تاریخ مصرفدار سرودهاید؟ در پاسخ بگویید که شعر تاریخ مصرفدار بهتر از شعر بیمصرف است. ممکن است گسترش مخاطب شعر را در جایگاهی در تاریخ قرار دهد که بسیار اثر ادبی را ماندگارتر کند. ضمن اینکه شعری که متاثر از وقایع باشد تاثیرگذار بر وقایع میشود یعنی گاه خود شاعر پیشرو میشود و ایجاد واقعه میکند. یک شعر ممکن است رخداد بعدی را رقم بزند و بر انتخاب و انگیزه و عواطف مردم اثرگذار باشد.
مدرس اردوی ادبی «تماشا»با اشاره به اینکه شعر عاشورایی انعکاسدهنده پرتوهای عاشورایی است افزود: کار شاعر اضافه کردن به نمادهای مردم است. شاعر میتوان اکسیر هنر را بر وقایعی که همه عادی از کنارش میگذرند، بزند و آنها را تبدیل به نماد کند و همان تبدیل به فرآیند معناسازی در اجتماع شود. نماد وقتی نماد میشود که واقعه را به حقایق ازلی و ابدی پیوند زند.
وی تاکید کرد: از پرداختن به مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... داخل و خارج از کشور نهراسید. کار شما این است که با اکسیر هنر وقایع را ماندگار کنید. شاملو میگوید شعر وقتی به اوج خود میرسد، شعار میشود بنابراین از شعر شعاری نترسید بلکه اینقدر شعر را صیقل بزنید که شعرتان ماندگار شود.
وی همچنین گفت: اسم خاص بودن منافی هنر بودن یک اثر نیست، پرداختن به واقعه خاص شعر را غیرماندگار نمیکند، آوردن اسامی یا شعار در وسط شعر آن را غیرشعر نمیکند، زمزمه شعر توسط بسیاری از مردم باعث عدم ماندگاری شعر نمیشود.
وی یادآور شد: قرآن وحی است که در دل واقعه رخ میدهد. یکی از رازهای تمایز حافظ بلا دیگر شاعران قبل و بعد از او هم این است که او به هیچ عنوان شاعر عارفانه، عاشقانه و گل و بلبل نیست. او از تندروترین و ستیهندهترین شاعران است که مرزبندی خیلی پررنگی با دیگر شاعران دارد. کاراکتر اشعار حافظ شخصیتهای مثبت و منفی هستند و کلامش پر نیش و کنایه و همراه با جنگ است و جهان او جهان فردی نیست بلکه جهان رنگارنگ اجتماعی و دنیای گلاویزشدن است. پیوند او با اجتماع راز اشعار حافظ است و شعر او تقویم حوادث زمانهاش است.
سپس فریبا یوسفی که از حاضران در اردوی ادبی «تماشا» بود، گفت: وقتی شاعر با خودش صادق باشد و به وجه اشتراک انسانی را توجه میکند موضوعپذیر نمیشود و برای همه چیز بیان هنری پیدا میکند که ریشهاش در صداقت خودش است پس ترسی از نقد هم نخواهد داشت.
بخش پایانی اردوی ادبی تماشا به شعرخوانی و بررسی آثار شاعران جوان اختصاص داشت.محدثه خاکزاد، غلامزاده، زهرا رحیمی، خاکباز مقدم، مظفری از جمله شاعرانی بودند که سرودههای خود با مضامین متفاوت را خواندند. محمدمهدی سیار پس از هر شعر نقاط ضعف و قوت آن شعر را بیان کرد و نکاتی چون ضرورت پخته شدن و لایهدار شدن برخی مفاهیم، انتظار برای حرف تازه، ابهام در اشعار و ضرورت کشف در رباعی را مطرح کرد. همچنین شرکتکنندگان در اردوی ادبی «تماشا» نیز نظرات خود درباره ابیاتی که خوانده شد را ابراز کردند و پیشنهاداتشان در پی رفع نواقص اشعار را گفتند.
نظر شما