۱۴۰۳.۰۳.۲۸

درست یک‌سال بعد از این شرح نسبتاً مفصل نادر ابراهیمی درباره روزهایی که به نوشتن می‌گذراند و رنجی که برای نوشتن داستان‌هایش به جان می‌خرد، جلد اول رمانی بلند از او منتشر شد که بسیار جسورانه به نظر می‌رسید، «سه دیدار» رمانی سه جلدی که شخصیت اولش، در آن سال‌های پرالتهاب، رهبر انقلاب تازه به بار نشسته ایران بود.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی به نقل از جوان آنلاین، «من اگر چندین و چند کار را با هم، توأم و همزمان انجام ندهم، اصلاً قادر نیستم کاری انجام بدهم. دو ساعت که به داستان می‌پردازم، داغان می‌شوم، مغزم از کار می‌افتد. نبوغ یا استعداد ذاتی نویسندگی ندارم - ابداً ابداً. با جان‌کندن و مشقت می‌نویسم. این است که بعد از دو ساعت وا می‌مانم و بلافاصله خط عوض می‌کنم. ۱۰ صفحه یا بیشتر می‌خوانم و یادداشت‌برداری می‌کنم. بعد می‌روم دنبال کارهای تحقیقاتی‌ام را در یکی از زمینه‌ها می‌گیرم… یکی دو ساعت کلنجار می‌روم، چند ورقی می‌نویسم یا چرک‌نویس می‌کنم. وقتی مغز کوچکم از کار افتاد، می‌روم سر وقت خطاطی. برای رفع خستگی، کمی خط می‌نویسم. به نشاط می‌آیم. اگر تمایل به ادامه داستان‌نویسی در من پدید آمده باشد، باز چند سطری می‌نویسم. بعد می‌روم سراغ حرفه محبوبم ادبیات کودکان و مسائل کودکان. یادداشت‌هایم را تنظیم می‌کنم یا چیزهایی می‌افزایم، فکرهای تازه می‌کنم و زمانی که دیدم دیگر نمی‌توانم در این راستا فکر کنم، آن وقت می‌روم سر وقت کارهای سینمایی، فیلمنامه‌نویسی، مقالات و کتاب‌هایی در باب سینما… و به همین ترتیب حرکت می‌کنم.» 

درست یک‌سال بعد از این شرح نسبتاً مفصل نادر ابراهیمی درباره روزهایی که به نوشتن می‌گذراند و رنجی که برای نوشتن داستان‌هایش به جان می‌خرد، جلد اول رمانی بلند از او منتشر شد که بسیار جسورانه به نظر می‌رسید، «سه دیدار». رمانی سه جلدی که شخصیت اولش، در آن سال‌های پرالتهاب، رهبر انقلاب تازه به بار نشسته ایران بود. هر چند اولین جلد رمان در ۱۳۷۶ به چاپ رسید، اما نادر نوشتن «سه دیدار» را در ناخودآگاه درونش از خرداد ۱۳۴۲ آغاز کرد، روزهایی که «امام» خمینی برای او و دیگران، هنوز «آیت‌الله» خمینی بود! او هرچند خود از مبارزان علیه رزیم پهلوی به حساب می‌آمد، اما نه صرفاً به چشم الگویی مبارزاتی که انگار از روی نوعی شیفتگی، امام و هرآنچه درباره او اتفاق می‌افتاد را دنبال می‌کرد. شیفتگی نسبت به شخصیت مردی که از قضا در رأس مبارزه علیه رژیم هم قرار داشت، کاری که نادر ارزشمند، ملی و انسانی می‌پنداشت. نتیجه، جذابیتی دوچندان بود که نادر را به خواندن همه مطالب روزنامه‌ها و رسانه‌ها درباره امام، اقداماتش، تفکراتش، سخنرانی‌ها و نظریه‌هایش می‌کشاند. نادر مجموعه‌ای داشت از تکه روزنامه‌هایی که سال‌ها و روزها از امام و هرآنچه پیرامون او می‌گذشت، جمع‌آوری کرده بود.  

نگاهی به کتاب «سه دیدار» اثر نادر ابراهیمی

سال ۵۷ تصمیم گرفت از ماحصل آنچه در ارتباطی دور، اما نزدیک و ۱۵ساله بین او و امام، درباره او، زندگی و شخصیتش درک کرده، «دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آید» را بنویسید، اما پیروزی انقلاب اسلامی فرصت را از او گرفت. حوالی ۲۰ سال بعد، دوباره پیشنهادی او را به نوشتن درباره مردی که به او باور داشت، ترغیب کرد و نادر جلد اول و دوم «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آید» را بین سال‌های ۷۵ تا ۷۷ تمام کرد. در مستی و خواب و خیال! بعد از انتشار این دوجلد، خودش که در آستانه مرگ هم ایستاده است، می‌گوید: «البته من پیش از سه دیدار، «مردی در تبعید ابدی» را نوشتم. آن داستان – همان مردی در تبعید ابدی را می‌گویم – مرا به قدر کافی خرد و خمیر کرد، چراکه مصمم بودم به ادراکی از فلسفه ملاصدرا برسم و ساختمان داستان را براساس همان ادراک فلسفی بنا کنم. در این راه سختی‌های بسیاری کشیدم، به هر حال پس از آنکه «مردی در تبعید ابدی» تمام شد، قدری شفا یافتم و بر آن شدم که تا زنده‌ام، آرام آرام روی همین گروه از شخصیت‌های میهنم کار کنم، یعنی شخصیت‌های فلسفی، مذهبی که اسباب فخر فرهنگ ملی ما هستند. پس از ملاصدرا متمرکز شدم روی شیخ اشراق که از جوانی به دلایلی با او انس و الفتی داشتم، ولی تا خودم را جمع کردم که‌خیز بردارم طرف شیخ اشراق، آقای زم چنانکه گفتم. به من گفت روی زندگی حضرت امام (ره) کار کنم که کاری است کارستان. به راستی خطر کردنی بود، غریب و من هنوز مست اینم که قدمی در این راه برداشته‌ام یا خیر، فقط خیال می‌بافم و خواب می‌بینم که دو جلد از این داستانِ ویران‌کننده را پیش رو دارم و هیچ نمی‌دانم که چند جلد دیگر خواهم نوشت. »

او برای این خطرکردن غریب، بیش از ۵۰ هزار صفحه خواند، ۱۳۰ جلد کتاب را بررسی کرد، افراد زیادی را ملاقات و با آن‌ها مصاحبه کرد و انبوهی یادداشت و مقاله برداشت و نتیجه روایتی است عمیق از آنچه در کودکی و جوانی بر روح‌الله گذشت تا او را به شخصیتی عظیم در کهنسالی برساند.  

«رجعت به ریشه‌ها»، جلد اول این داستان بلند، کودکی امام‌خمینی و ریشه‌هایی که از او شخصیتی بلند ساخت را سر دست می‌گیرد. بزرگ‌شدن او، دیدارش با سیدحسن مدرس، زمانه و زندگی نیاکان و پیشینیان امام‌خمینی، گریز کوتاهی به مبارزات جوانی‌اش و در نهایت ماجرای بیرون بردن همسر رضاخان و زنان درباری از حرم حضرت معصومه (س) تحت رهبری او در جلد اول روایت می‌شوند.  
جلد دوم «در میانه میدان» به دوران نوجوانی و آغاز مبارزات او می‌پردازد. خاطراتی از پدر امام‌خمینی پیش از تولد او و روایت افکار و منش عمه‌اش، به عنوان شخصیتی اثرگذار در ذهن و روح امام‌خمینی را روایت می‌کند و گریزی می‌زند به دوران مبارزاتش در جوانی و راهی شدنش به حوزه برای تحصیل. جلد دوم روایت زندگی شخصی و روزگاری است که بر خمینی نوجوان گذشته است. از بیماری و مهاجرت و تنهایی تا مبارزه و تحصیل. هرچه برای او زمینه‌ای برای رسیدن به رهبری یک انقلاب عظیم ساخت.  
نادر، تابستان ۱۳۷۶ در مصاحبه‌ای با مجله «ادبیات داستانی» درباره نوشتن «سه دیدار» صحبت می‌کند و می‌گوید: «این فشرده تمام توانایی‌ها و باورهای من در باب داستان است.» داستانی که مرگ هیچ‌گاه فرصت نوشتن جلدی دیگر از این داستان ویران‌کننده را به او نداد و این رمان بلند غریب برای همیشه ناتمام باقی ماند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha