با گذشت بیش از نیم قرن از شروع نهضت انقلاب اسلامی آثار هنری، ادبی و فرهنگی شاخصی در این زمینه تولید شده است اما آثار پژوهشی و مطالعات علمی و تخصصی کمی در این زمینه و معطوف به تجربههای هنرمندان انقلاب اسلامی انجام شده است. به نظر میرسد پژوهشها متناسب با آثار تولید شده در عرصه هنر و فرهنگ انقلاب رشد و فراگیری نداشته است. یک نکته مهم درباره وضعیت پژوهش و نسبت آن با آثار هنری این است که حوزه خلق آثار هنری از پژوهش و تحقیق جداست و البته وابستگیهایی به هم دارند. گاهی عدم شناخت ارتباط و درک درست این نسبت باعث شده اشتباهاتی بروز کند مثلاً خلق اثر هنری مسیر خود را میرود و متناسب با تحولات اجتماعی و متأثر از اتفاقاتی که رخ میدهد انجام میشود. آثار علمی و پژوهشی فارغ از این فضای خلاقانه و هیجانی بوده و با دقت محققانه تالیف میشوند.
یک نکته دیگر که در مورد پژوهشهای این حوزه قابل طرح است این است که برای پژوهش از خالقان آثار استفاده میشود. البته کار پژوهش با هنرمند بودن منافاتی ندارد اما این را اصل دانستن اشتباه است. این موضوع بستگی به تواناییهای فرد دارد الزاما کنار هم نیستند. حتی جاهایی از خودگذشتگیهایی هم دارد. گاهی کسانی که وارد کار پژوهش و نقد میشوند از کار خلق اثر باز میمانند. نباید انتظار داشت آثار پژوهشی و علمی به لحاظ راهبردی جلوتر از آثار هنری باشند و مسیر را مشخص کنند. آثار هنری حرکت میکنند و پژوهشها از پس آنها میآیند، در نتیجه هنرمند باید کار خود و پژوهشگر هم کار خود را انجام دهد. گر چه تأمل هنرمند بر پژوهشها و نقد آثار پیشین برای خلق آثار آینده مفید و درسآموز است. کارکرد پژوهش این است که سره را از ناسره مشخص و دید مخاطبان را به مسائل باز میکند. گاهی یک اثر هنری مهم و مغفول مانده و با معرفی آن اثر و گشودن راههای تازه به روی مخاطب باز میکند و به طور مثال یک اثر پژوهشی باعث میشود نگاه مخاطب به روی گنجینههای هنری و ادبی انقلاب باز شود و همچنین سطح سلیقه و بهرهبرداری هنری مخاطب ارتقا پیدا کند. از طرفی هم ممکن است اثری به اشتباه مورد اقبال عمومی قرار گرفته باشد و اثری پژوهشی این سوتفاهم را روشن کند.
در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همان نسبت که از آثار هنری و ادبی بهرهمند شدهایم، از آثار پژوهشی بهره نبردهایم. مراکز کمی هستند که مجال اندیشیدن و پژوهش درباره هنر انقلاب را فراهم کنند. از طرفی برنامههای پژوهش در این زمینه زمانبر است و نیاز به فرصت و دقت بالایی دارد و اگر حمایت نهادها از پژوهشگران نباشد این کارها به نتیجه نمیرسد.با توجه به مکاتب نظری و هنری جهان نسبت پژوهش و هنر چهار محور اصلی دارد:
۱. پژوهش در خدمت هنر که نقش برجسته سازی دارد و پژوهش در حد روزنامهنگاری تقلیل پیدا میکند. ۲. هنر در خدمت علم و پژوهش که در حد پروپاگاندای تبلیغی تقلیل پیدا میکند. ۳. هنر بهانهای که تحقیقی علمی خودش را طرح کند که مسئله اصلی ما نیست و ۴. علم و پژوهش بهانهای برای هنر که گاهی سینما به پاتولوژی تقلیل پیدا میکند.
آنچه که مسئله است و امروز به آن نیاز داریم نسبت پنجمی است که پژوهش با هنر به گفت و گو بپردازد و درصدد پاسخ به مسئلههای هنر بربیاید. در این نگاه افق جدیدی برای پژوهش هنر گشوده میشود که صرفاً دستمایهی خلق آثار هنری حوزه انقلاب نیست بلکه در این تبادل معنا، پژوهشگر و هنرمند توأمان در حال ساختن هنر انقلاب و معانی متعالی مربوط به آن هستند.
نظر شما