مهدی زارع (از استادان پروژه «باغ رمان ایرانی»)- عادت دارم قبل از نوشتن دور و برم را خلوت و مرتب کنم. قبل¬ترها حتی گرد و غبار روی وسایل کار هم حواسم را پرت می¬کردند. حالا حساسیتم کمی کمتر شده. به مرتبکردن یادداشت¬ها، خلوتکردن میز کار، آمادهکردن لیوان چای - که اغلب سرد می¬شود تا خورده شود- جابهجا کردن چند وسیله کم اهمیت در اتاقک کار اکتفا می¬کنم. اینها کلاً شاید ده دقیقه تا نیم ساعت وقت بگیرد. اغلب میوه یا خوراکی شیرین کم حجمی هم برای خودم آماده می¬کنم که وقتی از پای نوشتن بلند می¬شوم یادم نمی¬آید چگونه تمام شدند.
اینها و جزئیاتی بیشتر و کمتر، مربوط می¬شود به هر بار نوشتن. آداب و مراتب نوشتن هر رمان اما برای من از سال¬ها قبل خلوت و مرتب کردن میز کارم شروع می¬شود و اتفاقاً در آشوب و شلوغی¬ها ریشه می¬دواند. در تلنار تصاویر و مفاهیم و ماجراهای ریز و درشت.
یکی از مکان¬های مورد علاقه من برای خلوتکردن «شهرک بازیافت» است. لابد می¬دانید که خلوتکردن قسمتی از سبک زندگی نویسندگان است. هر کس این خلوت را برای خودش جوری تهیه می¬کند. من هم مکان¬های مختص خودم را برای خلوت کردن دارم. یکی¬شان همانطور که گفتم شهرک بازیافت است. جای فوق¬العاده¬ای است. پر است از اشیاء و قطعاتی که دیگران گمان کرده¬اند بی¬فایده است و گروهی هم آنها را یکجا تلنبار کرده¬اند. بعد تو می¬روی آنجا. خودت را میان میلیون¬ها امکان می¬بینی. میلیون¬ها کاربرد که کسی حوصله ندارد دیگر به آنها اهمیت بدهد. از دفتر خاطرات جدّ بزرگ یک خاندان گرفته تا لوازم راه¬اندازی یک کارخانه. راستش خردهچیزهایی را هم پیدا کرده¬ام و خریده¬ام. با این حال قصد اصلی¬ام از خلوت کردن در این مکان، درک اهمیت تلنبارهای ذهنم است. در میان انبوه اشیاء حقیقی راه می¬روم و انبوه درهم و برهم ذهنم را زیر و رو می¬کنم. آن¬وقت قطعه کوچکی پیدا می¬شود. در کاوش برای کاربرد همان قطعه، ناگهان می¬بینم چه اندازه کوچک و بزرگ را توانسته¬ام بیابم. صد البته گاه¬گاهی هم هست که قطعه¬ای را از پیش داشته¬ام و برای تکمیل کاربردش ذهنم را زیر و رو کرده¬ام. و چرا دروغ، زیاد هم پیش آمده که جستوجویم بی¬نتیجه بوده.
نوشتن برای من از روزگار جمع¬کردن این تلنبار تصاویر و مفاهیم و ماجراها آغاز می¬شود. از عادت به خوشه¬چینی. عادت به نگه¬داری. و چه اندازه حسرت می¬خورم که دیر به این عادت اعتنا کردم. در خصوص خیلی چیزها دیر شدنش حسرت ندارد اما انبوهی از روایات در سینه¬ی دور و بری¬هایی ماند که من از آنها بی¬نصیب ماندم.
برای من ساختن یک ماجرا جذاب¬ترین قسمتِ نوشتن است. شاید برای همین است که وقت زیادی به نسبت نوشتن از من می¬گیرد؛ چون لذت بیشتری دارد. بخش نوشتن با آداب و رسوم خودش هم جذاب است؛ اما نه آنقدر که ساختنِ ماجرا. خلوت نوشتن برای من هنوز که هنوز است، جذاب¬تر از جَلوَت آن است.
لطفاً گمان بد نبرید. من از آن دسته آدم¬هایی هم نیستم که داستانم نعل به نعل مطابق چیزی که در ذهن-شان چیده شده، نوشته خواهد شد. از قضا زیاد پیش می¬آید که شخصیتی در داستان سر ناسازگاری بگذارد. نبرد جانفرسایی است. هر کاری می¬کنی نمی¬شود برش گرداند به وضعیت قبل. کلاً مسیر عوض می¬شود. گاهی اصلاً موضوع تغییر می¬کند. و چه خوش زمانی است آنگاه که خودت در مسیر نوشتن، تغییری هر چند کوچک پیدا کنی. شاید باور نکنید اما آن نقطه¬های کانونی، در متن نهایی کاملاً به چشم می¬آید.
در کارگاه¬های داستان تأکید دارم که قصد ندارم به هنرجویان کمک کنم داستان بنویسند. بلکه تمام تلاشم را می¬کنم آنها داستان¬نویس شوند. داستان¬نویسشدن، تشرّف به یک آیین است. آیینی که برای هر نویسنده آداب بیرونی خودش را دارد؛ ولی در نهاد خود به اصولی کهن پایبند است؛ آیینی از کشف و شهود، تردید و باور. این تشرّف، سلوکی را طلب می¬کند و معتقدم مهم¬ترین وظیفه¬ یک مدرس کارگاه داستان-نویسی، همراهی و حمایت از هنرجو در عبور از گردنه¬های این سلوک است. جز این اگر بود، مطالعه کتاب¬های داستان¬نویسی و نشستن در چند نشست نقد و بررسی برای داستان¬نویس شدن کفایت می¬کرد.
تدریس داستان برای من نه تنها کمک به هنرجویان برای رسیدن به جایگاه نویسندگی¬ست بلکه خود یکی از آداب نویسنده بودن است. آنجا که همچنان بناست بیاموزم و دانسته¬هایم را در ارائه به هنرجویان در بوته آزمایش قرار دهم. نبردْ دلخواه اما دشوار است و مگر جز این است که بنا بوده ما، مبارزان فرهنگ و اندیشه باشیم؟
«باغ رمان ایرانی» پروژهای ملّی است که توسط مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری اجرا میشود. در این پروژه فرصتی فراهم شده تا 44 داستاننویس مستعدی که کمتر فرصت بروز استعداد به آنها داده شده، زیر نظر 20 استاد داستاننویسی به خلق آثار ارزشمند بپردازند.
علاقهمندان برای شرکت در این دوره، میتوانند «طرح رمان» خود را با موضوعات آداب و رسوم محلی، تاریخ و اعتقادات ملّی، هویت و خانوادة ایرانی به همراه «سوابق ادبی» تا 20 اسفند 1401 به نشانی bagheroman44@gmail.com بفرستند. برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره 02191088477 تماس بگیرید.
نظر شما