۱۴۰۱.۱۱.۲۵

«توسعه شهری، با روتوش و بزک کردن تحقق نمی یابد. شهرها، برای آیندگان تاریخ ساز هستند اما در معماری ها، «ایران» فراموش شده است.» این بخشی از مباحثی است که در نشست مسأله شهر؛ با عنوان «کلانشهر و فراموشی» مطرح شد. نشست مساله شهر به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی دوشنبه ۲۴ بهمن سال در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، در تازه‌ترین نشست مساله شهر، گفتگوهای انتقادی مدیریت شهری و علوم انسانی در باب شهر که با موضوع «کلانشهر و فراموشی» برگزار شد، مسعود ملکی، پژوهشگر تاریخ شفاهی و تهیه کننده تلویزیون و سیدفاضل سجادی، پژوهشگر حوزه شهر و معماری به عنوان دبیر نشست حضور داشتند و مسعود ملکی به سئوالاتی که از سوی سیدفاضل سجادی مطرح شد، پاسخ داد. سیدفاضل سجادی در ابتدا این سئوال را مطرح کرد که تاریخ شفاهی چرا مهم است؟ چه ضرورتی در زندگی ما دارد و چگونه می‌توانیم آن را در قالب فناوری اجتماعی در حوزه شهری و معماری ببینیم؟ مسعود ملکی در پاسخ این سئوال گفت: دو نوع نگاه به تاریخ شفاهی وجود دارد؛ عده‌ای معتقدند که یک روش پژوهشی است و در مقابل عده دیگری می‌گویند، یک گونه ادبی است. ولی پژوهش و تجریه ۱۲ساله ما در این حوزه، علاوه بر اینکه به این دو نگاه تاکید می‌ورزد نگاه سومی را پیش روی ما قرار داد و اعتقاد داریم که تاریخ شفاهی، یک فناوری اجتماعی است. این بدان معناست که قصه‌ها و روایت‌ها و خاطرات، خود را در کالبد شهر گنجانده‌اند و یک معماری ایجاد کرده‌اند که در حوزه توسعه شهری از کوچه‌ها و خیابان ها؛ خانه‌ها و آپارتمان‌ها گرفته تا استعاره‌هایی که از حوزه شهری و معماری می‌سازد، قابل مشاهده است. مثلا می‌گویند زاهدان، استعاره‌ای از رستم است. ولی آیا معماری امروز سیستان و بلوچستان و یا عناصر و ترتیبات نهادی، می‌تواند این استعاره را همانگونه بازنمایی کند؟ در سایر شهرهای ایران هم این مساله را می‌توان دید. وی ادامه داد: هر شهری داستان خود را دارد و آن داستان هم به روز می‌شود. باید این داستان در مناسبات شهری و اجتماعی دخیل شود که اینگونه نیست. به این دلیل که حوزه‌های اجتماعی و شهری، دست تحصیلکرده‌های علوم انسانی نیست؛ بلکه دست معماران است. در حالی که باید شهرها ترکیبی از علوم انسانی، ادبیات و تاریخ باشند. مثلا اصفهان و یا شهر کرمان را در نظر بگیرید؛ اکنون در جهان، نام حاج قاسم سلیمانی یک قهرمان جهانی را با خود دارد ولی آیا معماری کرمان دستخوش تغییرات این موضوع قرار می‌گیرد؟ به نظر من که این اتفاق نمی‌افتد. چرا که فناوری تاریخ شفاهی، چتر خودش را به این حوزه‌ها نگسترانده است. بنابراین ما با کلیدواژه مهم و راهبردی و بازتعریف جدیدی از تاریخ شفاهی روبرو هستیم که تاثیراتش را در توسعه و مدیریت شهری نشان می‌دهد. سجادی: با توجه به توضیحاتی که دادید، برای بازآفرینی اجتماعی در توسعه شهری، با دو خطر مواجه هستیم. اول اینکه ما در حال ساختن تاریخ برای آیندگان هستیم ولی قصه چندانی نداریم که برای آن‌ها روایت کنیم. دوم اینکه برای بچه‌های امروزمان، شاهد یک گسست هستیم. با توجه به این دوگانه خطر، سوال این است چگونه داستان‌ها و قهرمان ها، هویت‌های جغرافیایی را می‌سازند؟ چگونه مکان‌ها را متمایز می‌کنند؟ ملکی: اول با یک مثال شروع می‌کنم. مشهد یعنی محل شهادت که از نام حضرت علی بن موسی الرضا (ع) این شهر شکل گرفته است. بنابراین وقتی می‌گویند «شرف المکان بالمکین» یعنی ارزش هر جایگاه به کسی است که در آن قرار گرفته است. پس شهر مشهد هم با وجود حضرت امام رضا (ع) است که هویت پیدا کرده است. وی توضیح داد: یک اتفاق بد در جامعه ما این است که قبرستان‌های ما از شهر بیرون است. قبرستان‌ها را می‌شود اینگونه دید که آنجا محل تبلور خاطره‌ها و روایت‌ها هستند. بدین معنا که هروقت شما به قبرستان می‌روید، محل هجوم خاطرات به سمت شما هستند. ما با یادآوری و تذکر به گذشته است که مسیرمان شکل می‌گیرد. این مکان‌ها یادآور اتفاقات خوب و بد جامعه ما هستند. برخی از مکان‌ها خودشان هویت دارند و برخی مکان ها، می‌تواند قوه خیال ما را بکار گیرد. امروزه در شهرها، قوه خیال ما ضعیف شده است. مسعود ملکی ادامه داد: زندگی بشر را می‌توانیم با معماری‌مان مرور کنیم. یک اشتباه ما در ۴۰ سال گذشته این بوده است که از هویت رفتیم به سمت جغرافیا. در حالی که برعکس آن صحیح است. یعنی از جغرافیا باید می‌رفتیم به سمت هویت. این یک حلقه مفقوده‌ای است که می‌تواند هویت و جغرافیا را به هم پیوند دهد. سجادی: نوستالژی، تاریخ ما را از حرکت باز می‌دارد و این جای نگرانی دارد و نمی‌گذارد ما ریشه دار شویم. چه پیشنهادی می‌کنید که این حالت سرخوشی به عنوان یک خطر برای جامعه اتفاق نیافتد؟  ملکی: نوستالژی، عارضه جامعه شبه مدرن است که یک صورت و یک سیرت دارد. اگر به سیرت دقت کنید، دچار نوستالژی نمی‌شویم. نوستالژی برای حوزه تکنوکرات هاست که در زیرمتن کارهایی می‌کنند و در روی ماجرا، بزک می‌کنند. شما در قبرستان، نمی‌توانید نوستالژی بازی در آورید، چون آنجا فقط یادآور پیام مرگ است. ما درباره روتوش شهری صحبت نمی‌کنیم که نگران نوستالژی باشیم. لذا تاریخ شفاهی مبنای توسعه شهری می‌تواند باشد. ما درباره یک رده‌ای از توسعه شهر صحبت می‌کنیم که ظرفیت‌های فرهنگی و هویتی جامعه ما را بازنمایی کند. مکران را در نظر بگیرید که در حال ساخت است. آیا ادبیاتی برای آن مجموعه عظیم تمدنی وجود دارد که به آن جهت دهد؟ آیا توجهی به ادبیات و تاریخ و نسبتی به قدرت ایران دارد؟ به نظر من توجه خاصی به این مقوله ندارند. البته این اشکال به ما هم هست که تا وقتی ادبیات آن تولید نشود، برای معماران و مهندسان آن هم این موضوع فاقد معناست. سجادی: مثال مکران را زدید، چگونه می‌توانیم با بهره گیری از تبار انقلاب اسلامی و تاریخی، آینده را خلق کنیم؟ و سوال بعدی اینکه، خلق آثار هنری، چگونه می‌تواند تبدیل به شهر شود و حوزه هنری چگونه می‌تواند به آن بپردازد؟ ملکی: من تجربه‌ای از تبارسازی ندارم اما می‌توانیم مهندسی معکوس کنیم که چگونه مشهد و اصفهان و… از نظر معماری شکل گرفته است. ما وقتی از ایران صحبت می‌کنیم فقط تبار جمهوری اسلامی نیست. بلکه چندین نوع تبار داریم که ایران بومی، سنتی، دینی، حماسی و انقلابی از آن جمله‌اند که باید به آن‌ها هم پرداخت. ولی واقعیت این است از ابتدا چنین ادبیاتی وارد حوزه دانشگاهی و پژوهشی ما نشده است. اما در پاسخ به سوال بعدی می‌توان بیان داشت که در ۴۴ سال گذشته، بیشتر به جنبه‌های فردی هنر پرداخته شده است، در حالی که انقلاب ما یک جریان اجتماعی بود و باید رجعت کنیم به جریان جمعی انقلاب. شهر یک آوردگاه اجتماعی است که می‌تواند هنر جمعی در آن نمود پیدا کند. شهر، مساله مرگ و زندگی ماست. شهر هویت مستقل خود را دارد؛ مثلا در نیویورک حتی اگر زاهد هم باشید، ناخواسته به شمایل شهر در می‌آیید. شیطانی بودن، مظهر آشکار در این شهر است. شما هرچقدر هم بخواهید نمی‌توانید یک شهروند الهی در آنجا باشید. سجادی: حوزه هنری با توجه به ظرفیت هنرمندان و اندیشمندانی که دارد، چگونه می‌تواند جایگاه خود را در سه‌گانه خاطره، تاریخ و تبار در آوردگاه تمدنی شهر و معماری شهری پیدا کند و آن را بکار گیرد؟ ملکی: حوزه هنری، تمام ظرفیت‌های تفکری، تجسمی و… را دارد. شاید بعد از ۴۴ سال وقت آن است که مساله‌ها و ساختارها و نیازها را بازنگری کنیم. مثلا الان کسانی هستند که گیمر هستند؛ چه به صورت حرفه‌ای و کامپیوتری و چه بازی موبایلی. یعنی در یک جهان موازی سیر می‌کنند. این مساله در کجای ساختارهای ما قرار دارد؟ در حوزه شهری هم همین است که شهر به مثابه حقیقی است که این دو را به موازات هم باید قرار دهید که از منظر تجاری و فرهنگی قابل تامل است و باید نسبت به آن به روز باشیم. سجادی: توجه به این مساله مهم است که هنر نسبت به هر موضوع دیگری نسبت به آینده واکنش سریع‌تری نشان می‌دهد. لذا می‌تواند موضوع نشست آینده و پایانی سال ۱۴۰۱ این موضوع باشد که چگونه حوزه هنری به عنوان یک پیشرو می‌تواند نقش خودش را ایفا کند. در دوره پهلوی، خانواده‌ها به چیزی که مشهور بودند شناخته می‌شدند ولی از آن به بعد تغییر یافت و بر اساس جغرافیا به فامیل و اسم شناخته شدیم. در اینجا قصد دارم سوالی مطرح کنم درباره «اسم با مسماء» در نامگذاری خیابان‌های شهرها. مثلا میدان قیام، اسم بامسمایی است و تاریخی در پشت آن دارد ولی اسم خیلی از خیابان‌های دیگر اینگونه نیست. آیا ما اجازه داریم تبارسازی و خاطره‌سازی کنیم؟ یا حتی اجازه داریم جعل کنیم؟ آیا کسی به ما این حق را داده که در تبار جایی چیزی وجود نداشته باشد و ما اسمی بگذاریم؟ با این آسیب چکار باید کرد؟ ملکی: این از عوارض حاکمیت بروکرات‌ها بر مدیریت شهری بوده است. این یک کج سلیقگی است که انتخاب اسم‌ها با سیاسی کاری و کار رسانه‌ای صورت بگیرد. مثلا مگر اسم امام حسین (ع) به آن میدان می‌خورد؟ شاید اسم امام حسین را برای خیابان فلاح تهران می‌گذاشتند بهتر بود چون در یک محله آن بالغ بر ۴۰۰۰شهید داده است و این مکان نماد شهادت بود. اینکه شورای شهری، اسم یک خیابان را تغییر می‌دهد و اسم یک فرد جدید روی آن می‌گذارد، که هیچ ارتباط معنایی و نشانه‌شناسی به آن مکان ندارد، کار اشتباهی است و باعث فراموشی شهری می‌شود. شهر مربی است. یک کالبدی است که باید برای آن نظریه و منطق معرفتی داشت. مثلا با چه منطقی، دریاچه وسط منطقه ۲۲ تهران می‌زنید. با چه منطق معرفتی و تمدنی، آنجا را تبدیل کرده‌اید به یک شهر آمریکایی و اروپایی؟ یا معماری شهر کتاب در باقری، چه نسبتی با ایران دارد؟ در پایان این جلسه، ملکی، پژوهشگر تاریخ شفاهی، در جمع‌بندی سخنان خود خاطر نشان کرد: اگر شهید آوینی جریان ساز سینمای مستند ما شد، در حوزه‌های دیگر از جمله حوزه معماری شهری، هم نیاز به این نوع افراد، نگرش‌ها و شیوه کار داریم. در آینده، در حوزه شهری با چالش‌های جدی‌تری مواجه می‌شویم. سجادی، دبیر این نشست نیز گفت: شهر بدون تبار یک موجود وحشی است. اقتضائات شهر قبل از پیدایش فضای مجازی با اقتضائات امروزی متفاوت است. شهر آوردگاه جدیدی است برای بودن. در معماری ها، ایران فراموش شده است. مثل پارک‌ها در ایران، که ساختار طراحی باغ ایرانی در آن فراموش شده است. نیاز امروز شهر ما، وجود هنرمندان و ادبیان و معمارانی است که تاریخ شکوهمند ایران را بتوانند کشف کنند و برای شهر امروز بکار گیرند و مسئولیت حوزه هنری در آوردگاه انقلاب اسلامی شهر مهم و تاثیرگذار است. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha