هفدهمین نشست از سلسلهنشستهای«زبانشناخت» با موضوع «خدمات متقابل زبان فارسی و نگارگری قدیم ایران» با حضور هادی بابایی فلاح، پژوهشگر فرهنگ و هنر و نقاشی قدیم ایران و محمود توسلیان، مجری، کارشناس این نشست در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، در هفدهمین نشست از سلسلهنشستهای«زبانشناخت» که به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار شد، هادی بابایی فلاح گفت: پیوند و بدهبستان هنر نگارگری با زبان فارسی، با وجود آشکار بودن آن، ازجمله مباحثی است که به صورتی تخصصی مورد پژوهش قرار نگرفته است و ازاین رو در این نشست، در پی بررسی پیوندهای نگارگری ایرانی با زبان و ادبیات فارسی هستیم.
وی ادامه داد: با اینکه نگارگری هنری مادر محسوب می شود و ذیل آن میتوان با هنرهای دیگر آشنا شد، بسیاری از نکات فرهنگی را هم می توان از دل آن استخراج کرد.
شعر مهمترین منبع برای شکلگیری آثارنگارگری تاریخ ایران بوده
این پژوهشگر فرهنگ و هنر و نقاشی قدیم ایران، زبان فارسی را محرک شکلگیری نگارگری و نگارگری را افزایش دهنده ارزشهای هنری نسخ حاوی متون فارسی دانست و خاطرنشان کرد: زبان فارسی منبع شکلگیری شاهکارهای نگارگری قدیم ایران بوده و به جرأت میتوان گفت که قالب شعر، مهمترین حافظ زبان فارسی در بیش از هزار سال گذشته بوده است. از طرف دیگر، «شعر» قالبی برای بیانات عاطفی، حکمی، عرفانی و حماسی در زبان فارسی و مهمترین منبع برای شکلگیری شاخصترین آثارنگارگری تاریخ ایران بوده است.
نگارگری قدیم ایران به مثابه ارزش افزوده نسخ تمدنساز زبان فارسی
بابایی فلاح درادامه، نسخههای خطی زبان فارسی را میزبان آثار نگارگری عنوان کرد و افزود: نگارگری قدیم ایران به مثابه ارزش افزوده نسخ تمدنساز زبان فارسی بوده و زبان فارسی نیز کلید درک بهتر آثار نگارگری ازلحاظ محتوایی بوده است.
وی اظهار کرد: نگارگری از لحاظ رؤیاگونگی و خیالپردازی پیشتاز دیگر هنرهای ایران بوده است. علاوه بر این، نوشتارهای زبان فارسی به مثابه بخشی از ترکیب بندیهای هنری به کمک این هنر آمده است.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه نگارگری ایران در دوره های اوجش، تصویرسازی متون علمی، ادبی و تاریخی بوده است بیان کرد: ذات دلانگیز و رؤیاگونه این هنر موجب شده است تا مهم ترین آثار باقیمانده از نگارگری قدیم ایران، به تصویرسازی متون ادبی شاخصی مثل شاهنامه، خمسه نظامی و گلستان و بوستان سعدی تعلق داشته باشد. به این ترتیب، نگارگری قدیم ایران، که شاخص ترین نماینده هنرهای تجسمی ایران در جهان است، پیوندی ذاتی با زبان فارسی دارد.
این پژوهشگر نگارگری، در ادامه به جایگاه نگارگری ایرانی در هنر جهان پرداخت و خاطرنشان کرد: اگرچه فرش مهمترین هنر سنتی ایران در نگاه جهانیان است اما از لحاظ کار پژوهشی، نگارگری با فاصله زیادی از هنرهای دیگر پیشتاز است. مطالعه آثار نگارگری در موزه ها و مجموعههای خصوصی هنرجهان، مطالعهای بسیارمهم است و صاحبنظران و کارشناسان برای بهتر فهمیدن این آثار نیازمند به مطالعه متون آثار ادبی ما هستند.
بابایی فلاح همچنین آثارنگارگری ایرانی را به تأیید بسیاری از هنرمندان و هنرشناسان صدسال اخیر جهان از جمله هنری ماتیس، که مبدع سبک نقاشی فوئیسم است، به نوعی نجاتبخش هنر مدرن معرفی کرد و افزود: هنرمندان نگارگر ایرانی با استفاده شجاعانه از رنگ و ترسیم فضای غیر این جهانی و رؤیاگونگی کودکانه دنیایی متمایز از انواع دیگر هنرهای تجسمی جهان را خلق کردهاند. استفاده خردمندانه نگارگران از کتیبههای شعری باعث شده که متون شعرفارسی، بخشی ناگزیر از نگارگری خلاق ما باشد.
این پژوهشگر حوزه فرهنگ و هنر در ادامه به وجه سیاسی آثار نگارگری ایرانی هم پرداخت و خمسه طهماسبی را نسخهای بهشدت سیاسی معرفی کرد که باعث شد هنرمندان به سرزمینهای دیگر مثل هند مهاجرت کنند.
گران بودن نگارگری عامل قرارگرفتن این هنر در سیطره حاکمان
بابایی همچنین گران بودن هنر نگارگری را عامل قرارگرفتن این هنر در سیطره حاکمان دانست و گفت: جذابیتهای نگارگری یکی از عوامل توجه حاکمان ثروتمند به این هنر بوده و از اینرو، هرکدام از حاکمان دورههای مختلف خواستند که خودشان را در هیأت شخصیتهای نیرومند در نگارگری جا بزنند.
وی تاکید کرد: نگارگری ابزاری برای ترسیم تصاویر زیبا و رؤیاگونه در نسخههای زبان فارسی بوده و به همین دلیل حاکمان تمایل داشتند تصاویر خود را در هیبت شخصیتهای مهم آثار ادبی در هنر نگارگری جا بزنند که این خود جای مطالعه و پژوهش بیشتری دارد.
بابایی در پاسخ به این سوال که چرا در نگارگری به متون عرفانی، که بخش مهمی از زبان و ادبیات و فرهنگ ما هستند چندان پرداخته نشده، تشریح کرد: در میان متون ادبی ما، متاسفانه کمترین پرداخت تصویری به آثار عطار و مولانا شده و بیشتر به آثاری چون شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی، گلستان و بوستان سعدی و با فاصله زمانی هفت اورنگ جامی پرداخته شده است. حاکمان عصرهای مختلف، برای مصارف سیاسی و فرهنگی، علاقهمندی بیشتری به حمایت از نسخههای مصور کتاب شاهنامه داشتهاند. از سوی دیگر رؤیاپردازی و داستانهای شیرین کتابهای خمسه نظامی گنجوی و گلستان و بوستان سعدی نیز باعث میشد تا این حاکمان به حمایت از تصویرگری چنین کتابهایی بیشتر راغب شوند. وقتی که چنین وضعیتی حاکم است، دیگر مجالی برای پرداخت به متون عرفانی نیست، مگر استثناهایی مثل کمالالدین بهزاد، که همنشین «میر علیشیرنوایی» و «عبدالرحمن جامی» بوده و همین امر در نیمه دوم سده نهم هجری قمری، موجب توجه ویژه وی به متون عرفانی شده است.
این پژوهشگر فرهنگ و هنر در بخش دیگری از این نشست به لزوم حمایت از ریشههای مرتبط با زبان و ادبیات فارسی در نگارگری معاصراشاره کرد و گفت: در ایران پژوهشگاهی برای مطالعات تخصصی در حوزه نگارگری وجود ندارد و از این هنر پشتیبانی خاصی نمیشود، ولی در دورههای گذشته، حاکمان و کتابخانههای سلاطین به طور مستمر از این هنر حمایت میکردهاند. اولین حاکمان صفوی، بخشی از آخرین حامیان قدرتمند هنر نگارگری بودهاند.
گاهی از شکل حروف میتوان گفت که شاعر دارد تصویرسازی میکند
محمدرضا سنگری، استاد زبان و ادبیات فارسی و رئیس اندیشکده پایداری حوزه هنری، در ادامه این نشست با بیان این که بحث نگارگری اندیشه در سروده های شعر فارسی، خود نوعی نگارگری است خاطرنشان کرد: منظورم از این نوع نگارگری ، مربوط به سازه تخیل نیست؛ بلکه گاهی از شکل حروف، با هم آوردن واژه ها و یا جدا آوردن آنها میتوان گفت که شاعر دارد تصویرسازی میکند.
سنگری در این خصوص توضیح داد: نسخهای در هند دیدم که «ب» را از «ببین» جدا نوشته بود. وقتی این «ب» ازفعل جدا نوشته شود، رابطهای با «سیب» پیدا می کند. این نشان دهنده بهرهگیری از ظرفیت شکلی حروف است که واقعا نوعی نگارگری است اما در ادبیات. این مصداقها در نثر ما وجود دارد و جای تأمل و درنگ بسیاری را ایجاد میکند. مصداق های زیادی می توان آورد و شاید تاکنون کسی این قضیه را در شعر حافظ بررسی نکرده است. در شعر سعدی هم تصویرهایی شگرف از این گونه وجود دارد که با خود شعر شکل میگیرد.
این پژوهشگر در ادامه به هماهنگی متن نوشتاری با رنگها در نگارهها اشاره کرد و گفت: منظور من رنگ زمینه نیست، بلکه هارمونی و نظام پیوستگی مفاهیم شعرها با نگاره است که جای مطالعه بسیاری دارد.
سنگری با اشاره به بسامد سه وجه: حماسی، مردمی و حکومتی و تغزلی یا عاشقانه در نگارگری ایرانی، به ارائه توضیحاتی دراین باره پرداخت و گفت: آنچه که اتفاق افتاده در فضای دربار است و در اینجا وجه حماسی که کانون آن در شاهنامه فردوسی است، مورد نیاز حکومت بوده و بنابراین به آن خیلی توجه شده است. در وجه مردمی هم، وعظ و اخلاق کار خودش را میکند. به همین خاطر، این وجوه سهگانه، به عرفان میدان نمیدهند چون عرفان متعلق به طبقه خواص است و پایگاه حکومتی ندارد.
ضرورت مقایسه تطبیقی میان دورهها و سبکهای گوناگون نگارگری
سنگری، پرداختن به مقایسهای تطبیقی میان دورهها و سبکهای گوناگون نگارگری را بسیار ضروری عنوان کرد و افزود: این مقایسه ما را با آفاق، اضلاع و ساحتهای این قلمروهای چندگانه خیلی واقف میکند.
وی در پایان سخنانش به طنز موجود در نگارهها نیز اشاره کرد و گفت: طنزی پنهان و گاهی چند لایه در بافت و ساختار آثار، بخصوص در آثار حوزه وعظ و اخلاق، موجود است که جای پرداخت و تأمل دارد.
استفاده دقیق نگارگران از حماسه، اخلاق و تغزل
در بخش دیگر این نشست، بابایی با اشاره به استفاده دقیق نگارگران از حماسه، اخلاق و تغزل در کارهایشان خاطرنشان کرد: مغولها که آمدند؛ نیاز به حماسه داشتند و به همین خاطر روی شاهنامه کار کردند ولی وقتی مستقر شدند به سراغ عاشقانهها یا آثار تفریحی چون کلیله و دمنه رفتند و چندان مجال حمایت از نسخههای مصور عرفانی برایشان فراهم نشد. با وجود این، در دوره حاکمانی مثل «سلطان حسین بایقرا» و «شاه طهماسب اول صفوی»، به دلیل علاقه این حاکمان به عرفان، مصور نمودن متون ادبی عرفانی مورد توجه جدی قرار گرفت.
مهدی صالحی، ویراستار و عضو شورای سیاست گذاری دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری، نیز درادامه این نشست با اشاره به فاصله گرفتن هنرمندان از عرصه و فضای زبان فارسی بعد از مشروطه اظهار کرد: دیگر کمتر اثری میبینیم که برگرفته از متون زبان وادبیات فارسی در وادی حکمت یا حماسه باشد.
وی ادامه داد: رسانههای تصویری در حوزههای سینما و تلویزیون روز به روز دارد تقویت می شود ولی تقریبا ردپاهایی از این متون نیست. مثلاً اگر فضایی از معماری نشان می دهیم، اثری از زبان وادبیات در این فضا حضور ندارد. نگارگری هم که هنری درباری است و حتی نخبگانی نیست، اما امروزه که هنر فضای عمومیتری پیدا کرده و قابل دسترسی است، میتوانیم آثار را چاپ و تکثیر کنیم یا در فضای مجازی در اختیار علاقهمندان بگذاریم.
این مدرس ویراستاری با اشاره به جریان سازی هنری صورت گرفته در نگارگری و تلفیقی که از هنرهای گوناگون در آن بوجود آمده گفت: ایجاد سیاستگذاری زبانی و ادبی ، یکی از وظایف در نظرگرفته شده در دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری است؛ آیا می توان زمینهای مهیا کرد که در آن با انجام پژوهشهایی به شناسایی ردپاهای سیاستگذاری در این زمینه پرداخت و سپس از آنها، چه داخلی یا خارجی و چه کهن و چه جدید، الگو گیری و بعد برنامه ریزی کنیم ؟ وقتی که مسیر جریان های فرهنگی هنری معاصر را هم در این زمینه ردیابی و بررسی می کنید، فکر نمی کنید این رشته ها در جاهایی همدیگر را قطع کرده اند؟
بابایی در پاسخ به پرسش و مباحث طرح شده توسط صالحی اظهار کرد: در دوران قدیم گعدههای موفقی را داشتهایم که دیگر نداریم. اینکه وقتی رضا عباسی در دربار شاه عباس نقاشی میکشد، در کنار خوشنویسانی مثل علیرضا عباسی و میرعماد، حکما و فیلسوفانی مثل میرداماد، میرفندرسکی و شیخ بهایی نیز در محفل شاه حضور دارند و همگی با هم مباحثه می کنند.
وی ادامه داد: شاهکارها زاییده تنگناها بوده و در عافیت شکل نگرفتهاند. برای مثال در هنگام هجوم اقوام بیگانهای مثل سلجوقیان، مغولان و تیموریان، ادیبان و هنرمندان نقاش به واسطه هنرشان به مقابله فرهنگی با این اقوام مهاجم میپردازند و بعد از یک یا دو نسل موفق میشوند آنها را شیفته فرهنگ و هنر ایرانی کرده و کاملاً ایرانی سازند.
بابایی درپایان گفت: برای این سیاستگذاری، اتاق فکری لازم است که در آن متخصصان وتاریخ دانان هنر ایرانی بنشینند و نگاه و فکر خود را با هم به اشتراک بگذارند. این همنشینیها موجب تسریع در روند سیاستگذاری فرهنگی و هنری خواهد شد.
انتهای پیام/
نظر شما