۱۴۰۱.۱۱.۰۲

هشتمین نشست «پاورقی» حوزه هنری به نقد و بررسی کتاب «چند حبه قند» نوشته طاهره امامی اختصاص داشت. این نشست با حضور سارا عرفانی (کارشناس) و رفعت سادات نعمت الهی (راوی کتاب) در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، رفعت سادات نعمت الهی در هشتمین نشست «پاورقی» درباره روایت خاطراتش در کتاب «چند حبه قند» به قلم طاهره امامی گفت: نگارش این اثر از 15 سال پیش شروع شد. در آن زمان حوزه هنری شیراز از من دعوت کرد تا خاطراتم به عنوان پرستار را بازگو کنم. سپس نیما زارع، همسر طاهره امامی وی را تشویق کرد تا با انجام مصاحبه، این خاطره‌ها را به صورت کتاب منتشر کند. وی ادامه داد: طاهره امامی تا مهرماه 1390 طی 10 جلسه چهار ساعته مطالب را ضبط کرد و با کمک مریم شیدا در قالب اثری به نام «چند حبه قند» به چاپ رساند. راوی کتاب «چند حبه قند» با بیان اینکه تمام مطالب ذکر شده در کتاب را وی مطرح کرده است، به بخشی از خاطرات دوره پرستاری‌اش در دوره جنگ اشاره کرد که به عنوان یکی از اعضای تیم پزشکی دانشگاه شیراز در سال 1358 برای کمک به زلزله زدگان خراسان و در تیرماه 1358به صورت گروه جهاد پزشکی در لامرد و مردادماه همان سال عازم کردستان شده بود. وی در بخشی از خاطراتش به محدودیت امنیتی در کردستان و فعالیت گروهک کومله اشاره کرد که باعث شده بود تا به مجروحان در پادگان رسیدگی شود. سارا عرفانی کارشناس این نشست نیز در بخش دیگری از این جلسه گفت: وظیفه کتاب‌هایی مثل «چند حبه قند» ثبت واقعیت‌هایی است که وجود داشته و کشور درگیر آن بوده است. آثاری از این دست باید مستند باشد تا واقعیت را به مخاطب منتقل کند. وی افزود: «چند حبه قند» به شکل خاطره و روایت زندگی نعمت الهی باید نوشته می‌شد؛ چرا که هنوز جای روایت‌های زیادی از زمان تاثیرگذار و برهه‎های حساس تاریخ کشور وجود دراد و هنوز خاطراتی هستند که نوشته نشده و جای خالی آن در ادبیات ما وجود دارد. نباید الگوها در کتاب باقی بمانند این کارشناس با اظهار امیدواری از اینکه آثار هنری چون فیلم و داستان از روی کتاب‌های مستندی چون «چند حبه قند» تولید شود اظهار کرد: اگر افراد الگوهای غربی دارند به این دلیل است که ما نتوانسته‌ایم به خوبی از الگوهایمان استفاده کنیم. در حال حاضر که کتاب «چند حبه قند» چاپ شده، باید ترویج و تبلیغ خوبی از این اثر داشته باشیم تا اتفاقاتی رقم بخورد و الگوها در کتاب باقی نماند. وی درباره کتاب «چند حبه قند» گفت: این اثر، نثر بسیار شیرین، روان و رسایی دارد. این کتاب موضوع بسیار شیرین و جذابی دارد و به همین دلیل هم به راحتی خوانده می‌شود. به نظر من جای کار زیادی وجود دارد که شخصیت‌های اینچنینی را به دختران و فرزندان‌مان معرفی کنیم. قانون منع حجاب رفعت سادات نعمت الهی، راوی کتاب «چند حبه قند» در بازگویی بخشی از خاطراتش به قانون منع حجاب در دوره قبل از انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: وقتی وارد حرفه پرستاری شدم حجاب کامل امروز را نداشتم و با روسری وارد این حرفه شدم. در مصاحبه به من گفته شد که اینجا آموزشگاه پرستاری است و پرسنل و نرس‎هایی تربیت می‌کند که تمام دنیا آنها را قبول دارند. زبان آموزشی شما زبان انگلیسی است و فرم و لباس شما نیز این است. در آن زمان چون علاقه به پرستاری داشتم قوانین را پذیرفتم ولی بعد نتوانستم خود را قانع کنم که حجاب را کنار بگذارم. در دوراهی سختی قرار گرفته بودم و مدام با خودم جنگ داشتم تا اینکه الگوهایی در پزشکی دیدم که به من قوت قلب داد. وی افزود: با دکتری که با حجاب وارد دانشکده شده بود، دوست شدم. وی مشوق من شد و یکسال بعد تصمیم گرفتم من نیز به عنوان پرستار حجاب داشته باشم؛ بنابراین با پارچه تترون سفید مقنعه‌ای دوختم و در محیط پرستاری که یونیفرم خاصی مثل کلاه داشت، فعالیتم را آغاز کردم. راوی کتاب «چند حبه قند» با بیان اینکه نمی‌داند مسئولان آموزشگاه چطور دوره آموزش وی را با حجاب و یونیفرم خاص خودش تحمل کرده بودند گفت: در پایان آموزش، انتخابم برای آغاز فعالیت در حوزه پرستاری بیمارستان نمازی بود، ولی به من اجازه داده نشد که در آن مکان کار کنم و به من گفته شد ما شما را با حجاب به سختی در دوره آموزش تحمل کردیم و بیمارستان نمازی بیمارستان سرشناسی است و حجابت مایه سرشکستگی پرستاری است؛ بنابراین ما شما را به بیمارستان دیگری که بیمارستان دورافتاده‌ای بود و افراد از سطح پایین جامعه و روستائیان به آنجا می‌آمدند منتقل می‌کنیم. وی ادامه داد: وقتی به آن بیمارستان رفتم خدا را شکر کردم که این توفیق را یافتم که پرستاری این افراد را انجام دهم. تا سال 1359 و شروع جنگ تحمیلی در آنجا بودم و بعد عازم اهواز شدم و ماجراها ادامه پیدا کرد.... سارا عرفانی کارشناس نشست نقد و بررسی کتاب «چند حبه قند» نیز اظهار کرد: روایت پرستار جنگ در این کتاب از زمانی که نعمت الهی در دانشگاه قبول شده و با چالشی که در مصاحبه دانشگاه و پوشیدن لباس فرم پرستاری داشته، آغاز شده و بعد با فلش بک یا برگشت به دوره دبیرستان ادامه پیدا کرده و من فکر می‌کنم این نوع روایت با این چینش برای مخاطب جذاب است. فکر می‌کنم اینکه روایت خطی را بر هم بزنیم و داستان را از جایی جذاب‌تر شروع کنیم و بعد گریزی به گذشته بزنیم برای مخاطب جذاب است. وی اسامی فصل‌ها را نشانه‌ای برای مشخص شدن زمان روایت دانست و با تاکید براینکه این شکل از داستان انسجام را بر هم نزده گفت: روایت قصه‌گو بسیار شیرین است و من جایی را که ماجرای عقد مطرح می‌شود و امام خمینی خطبه عقد را می‌خواند، بسیار دوست داشتم. وجدانم قبول نمی‌کرد در شیراز بمانم رفعت سادات نعمت الهی راوی کتاب «چند حبه قند» با اشاره به سختی‌هایی که بانوان تیم پنج نفره‌ پزشکی برای اعزام از پایگاه هوایی شیراز متحمل شده بودند بیان کرد: کمک به مجروحان جنگ را دوست داشتم؛ اگرچه وقتی به بیمارستان سینای اهواز رفتم، به دلیل خمپاره‌هایی که به شهر اصابت کرده بود، مردم مجروح نیز در میان رزمندگان وجود داشتند. وقتی ایثار رزمندگان را در شهرها می‌دیدم که چطور مظلومانه شهید می‌شدند یا به اسارت برده می‌شدند وجدانم قبول نمی‌کرد به شهر خودم برگردم بلکه می‌خواستم با تیم پزشکی باشم. وی یادآور شد: در دوره‌ای که در کردستان بودم، کادر درمان کردستان با ما رفتار خوبی نداشت و وقتی می‌گفتیم برای کمک به مردم آمده‌ایم بیشتر سعی می‌کردند ما را به آشپزخانه بفرستند و ما را از فضا دور کنند و در نهایت هم خیانت‌هایی که در بیمارستان انجام شد، مشخص شد. در آن دوره رئیس بیمارستان با گروهک‌ها ارتباط داشت و هر بار به بهانه‌های مختلف متوجه می‌شدیم که هویت مجروحان را برملا می‌کرد و جان رزمندگان را به خطر می‌انداخت. همین امر باعث شد تا رزمندگان را به پادگان سنندج بیاورند. وی یادآور شد: هر بار که بیمارستان خمپاره باران می‌شد فکر می‌کردم آخرین لحظات زندگی‌ام است اما همکارانی که در میان ما بودند روحیه خوبی داشتند. سارا عرفانی که به عنوان کارشناس در این نشست حضور داشت در بخش دیگری از این جلسه گفت: شاید خیلی از زندگی‌ها و سرگذشت‌ها جذابیت داشته باشد؛ بنابراین باید نویسنده عناصر دراماتیک را پیدا کند. در این کتاب نویسنده توانسته لحظات ناب زندگی رفعت سادات نعمت الهی را پیدا کند و در قالب کتاب و روایت پررنگ کند. وی این کتاب را منبع خوبی برای تولیدات هنری معرفی کرد و دلیل اینکه نویسنده به برخی از رویداد چندان نپرداخته را تعدد موضوعات و اتفاقات دانست. در بخش پایانی این نشست نیز رفعت سادات نعمت الهی درباره اتفاقات بعد از جنگ و ماجرای مجروح شدن همسرش و درگذشت برادرش که در پایان کتاب «چند حبه قند» به آن پرداخته شده، اشاره کرد. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha