۱۴۰۱.۱۰.۱۷

همزمان با هفته مقاومت و سومین سال شهادت سردار حاج‌قاسم سلیمانی کتاب «امپراتوری توهم» نوشته کریس هجز  با حضور شیما عالی، مترجم و علیرضا بلیغ به عنوان منتقد در خبرگزاری کتاب ایران رونمایی شد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری به نقل از خبرگزاری کتاب ایران، در نشست رونمایی از کتاب «امپراتوری توهم»  مرتضی ویسی، دبیر جلسه گفت: انتشار هر کتاب اتفاق مهمی است و رونمایی آن کتاب تولد دوباره آن محسوب می‌شود. هر کتابی که منتشر می‌شود، ارزش اعلام تولدش را دارد اما بعضی از کتاب‌ها بنا به دلایلی اهمیت خاصی دارند که امروز مراسم رونمایی امپراتوری توهم از کتاب‌های مهم انتشارات سوره مهر است. این کتاب در تلاش است تا رسانه را معرفی کند. اصطلاح معروفی است که می‌گوید؛ رویایی که تحقق پیدا نکند، به توهم منجر می‌شود. رویای آمریکایی از رویاهای تحقق نیافته است که این کتاب در پنج فصل به شرح و بیان این رویا می‌پردازد. شیما عالی، مترجم کتاب «امپراتوری توهم» در ادامه این نشست گفت: من این کتاب را در سال 2009 که خواندم برایم یک اتفاق عجیب بود. خیلی عجیب بود که یک آمریکایی که در فرهنگ غرب چشم باز کرده و در آن سیطره فرهنگی زیست کرده است، به یک خودآگاهی فرهنگی و چه بسا تمدنی رسیده است. یک آمریکایی وطن‌پرست که کشورش را دوست دارد، مردم کشورش را دوست دارد، حتی به گذشته کشور خود افتخار می‌کند، ولی با چشم دیگری کشورش را تماشا می‌کند، به ماهیت فرهنگ نگاه می‌کند، شگفت‌زده می‌شود و تصمیم می‌گیرد که در مورد چیزی که می‌بیند، هشدار بدهد. او نشانه‌های یک افول را درک می‌کند و سعی می‌کند که به مردم آمریکا و دیگران هشدار بدهد که ما در حال سقوط هستیم. صحبت از آمریکایی که یک مفهوم است وی افزود: جذابیت کتاب برای من از این جهت بود که کریس هجز از آمریکایی حرف می‌زند که این آمریکا یک جغرافیای سیاسی و اجتماعی نیست بلکه یک مفهوم است. او از آمریکایی بودن و از آمریکایی شدن حرف می‌زند. در واقع او به آمریکا به مثابه یک مفهوم تحقق‌یافته نگاه می‌کند. مترجم کتاب «امپراتوری توهم» افزود: برای من که در ایران انقلابی زندگی می‌کردم، در واقع عجیب بود و به نظر می‌رسد که ما نشانه‌های آمریکا را در اطراف خودمان نیز می‌بینیم. شاید اگر این کتاب این نکته هشدارآمیز را نداشت، هیچوقت فکر نمی‌کردم که باید برای مخاطب ایرانی ترجمه شود. اگر در ماهیت با آمریکا نسبتی نداشته باشیم در سطح سیاست‌ورزی هم نیاز نیست نسبتی برقرار کنیم. شیما عالی بیان کرد: وقتی که در شکل نظم سیاسی که در صورت آمریکا خودش را محقق کرده است، نسبتی داریم پس باید در مورد ماهیت آگاه باشیم. اگر این ضد را نشناسیم، خودمان را نمی‌شناسیم. کنایه‌آمیز اینجاست که ما با این ضد شباهت‌هایی پیدا کرده‌ایم. چرا این دو ضد به هم شبیه شده‌اند، خودش یک پرسش مهم است و پاسخ به آن راهگشا است.  فعلا در سطح صورت مساله که این ضد را بشناسیم، به ماهیت، قلب و بطنش نگاه کنیم، مساله اساسی و مهمی است. وی در ادامه گفت: هر ایرانی که باورمند به گفتمان انقلاب اسلامی باشد یا نباشد. باید این کتاب را بخواند تا نگاه نویسنده کتاب، آدمی که درون این گفتمان زندگی می‌کند، را بشناسد و بداند که آمریکا چیست؟ این آمریکایی که ما در مورد آن حرف می‌زنیم و این آمریکایی که مدت زیادی است که از افول آن می‌شنویم، چه مشخصه‌هایی دارد؟ استعاره‌ای که نویسنده برای صورت‌بندی این افول به کار برده، استعاره توهم است. منظور او مطلقا این نیست که آمریکایی‌ها توهم امپراتور بودن دارند، بلکه اعتقاد او این است که ابزار آمریکا برای بست امپراتوری‌اش توهم است و منظور او از توهم قطع ارتباط با واقعیت است. قدرت پرنفوذی که می‌تواند از هر ابزاری استفاده کند و انسان را دچار از خود بیگانگی کند مانند توهم سواد، عشق، موقعیت و در نهایت توهم آمریکا. ابزارهایی که نویسنده استفاده می‌کند، تماما ابزارهای فرهنگی است و سیاسی نیست. بی‌سوادی مردم آمریکا یکی از حسرت‌های نویسنده مترجم کتاب «امپراتوری توهم» در ادامه بیان کرد: آمریکا از زور و قدرت کنترلی سخت استفاده نمی‌کند، از یک استحاله درونی استفاده می‌کند. کریس هجز روزنامه‌نگار بود که خود را یک فعال اجتماعی می‌داند. در جنگ‌های زیادی حضور پیدا کرده و برنده جایزه پولیتزر شده است. او الهیات خوانده و مبلغ دینی است. به  واسطه درک تجربه جنگ به یک خودآگاهی رسیده است. او آمریکایی بودن را در یک مختصاتی توضیح می‌دهد که عجیب به نظر می‌رسد. این‌گونه است که آمریکا را مهد سواد، دانش، خرد، پیشرفت و تکنولوژی می‌دانیم ولی یکی از حسرت‌های نویسنده این است که مردم آمریکا بی‌سواد هستند. شیما عالی افزود: مردمی که بیشتر سواد بصری دارند. مردمی که ابزارهای اندیشمندانه را برای درک واقعیت کنار گذاشته‌اند و مدام تشنه سرگرم شدن هستند. مردمی که با روانشناسی مثبت‌گرا توهم موفق شدن بدون تلاش کردن دارند. مردمی که بیشتر از اینکه تولید کنند، مصرف می‌کنند. به تعبیر نویسنده چنین مردمی دچار انفعال سیاسی می‌شوند و به هر حکومتی اجازه می‌دهند که بر آنها حکمرانی کنند. وی افزود: به طرز عجیبی تمام ابزارهایی که قرار است در یک جامعه به مردم کمک کند تا نظم موجود را به چالش بکشند، به ابزارهای توهم‌ تبدیل می‌شوند. حتی ساختار آموزشی آمریکا. مثلا دانشگاه‌های بزرگ آمریکا به ابزارهای توهم‌‌ساز تبدیل شد‌ه‌اند. چون باعث شده است تا یک جماعت متخصص فقط برای به دست آوردن جایگاه‌های شغلی تربیت ‌شوند، این افراد ارتباطی با ادبیات، تاریخ و علوم‌انسانی ندارند. رابطه بین قدرت و اخلاق را درک نمی‌کنند و از به چالش کشیدن قدرت حاکم ناتوان هستند، خودشان در یک دایره بسته به این دایره توهم دامن می‌زنند.بنابراین نویسنده در پنج فصل به بزرگترین ابزارهای فرهنگی نظم سیاسی آمریکا برای دامن زدن به توهم و قطع ارتباط مردم با واقعیت می‌پردازد و در بخش پایانی هم نتیجه می‌گیرد که تمام این توهم‌ها باعث شده که امروز با واقعیتی به نام آمریکا روبه‌رو شویم علیرضا بلیغ، پژوهشگر فلسفۀ علوم‌اجتماعی در ادامه نشست با اشاره به ترجمه روان کتاب "امپراتوری توهم" گفت: کتاب ترجمۀ خوبی دارد، خواننده را ترغیب به خواندن می‌کند و گرفتار دشواری‌های فرهنگ ترجمه نیست. «امپراتوری توهم» اثری  شبیه به کتاب «آمریکا» است علیرضا بلیغ در ادامه گفت: کتاب "امپراتوری توهم" از حیث نظری شبیه به کتاب "آمریکا" اثر ژان بودریار است، با این تفاوت که کریس هجز فراتر از تحلیل نظری، سعی کرده است به صحنه و زندگی آمریکایی نزدیک شود، کسی می‌تواند از توهم صحبت کند که خودش از واقعیت موجود ضربه خورده باشد. رچز با یک ادبیات داستان‌گونه، تجربه‌های شخصی و رفتن به داخل صحنه‌هایی که شاید مردم آمریکا با آن روبه‌رو باشند اما ندانند چگونه شکل می‌گیرد، واقیعیت را نشان می دهد؛ توجه به مسئلۀ "توهم" که در آراء بودریار از آن با عنوان "واقعیت حاد" یاد می‌شود. از نظر بودریار ما وارد جهان فراواقعی شده‌ایم، واقعیت تولید می‌شود، ولی از قدرت ما خارج است. این پژوهشگر فلسفۀ علوم‌اجتماعی افزود: آمریکا تلاش می‌کند تا مردم آمریکا و جهان را از واقعیت دور کند، آنچه ما از واقعیت و جهان واقعی می‌بینیم در واقع تصویری است که به ما نشان داده می‌شود. هر چیزی که در جامعه قرار گرفته‌ و انسان‌ها در معرض آن قرار دارند، یک نمایش است. آمریکا تا آنجایی که بتواند تلاش می‌کند شما را از نقطه‌ای که بدانید در یک نمایش قرار گرفته‌اید، دور کند، رسانه‌ها به صورت دریچه نگاه ما به جهان عمل می‌کنند. آمریکا یک کمپانی نمایشی بزرگ است که هالیوود جلوۀ آن است. وی افزود: نمی‌توان منکر برخورداری آمریکا از نیرویی شد که جهان را تسخیر کرده است و این نیرو را همان‌طور که در کتاب نیز به آن اشاره شده است از عدم پیگیری حقیقت آن‌گونه که در اروپا موضوعیت دارد بدست آورده است. آمریکا یک اتوپیایی محقق است. آمریکا با تعبیری که بودریار به کار می برد؛ هیچ امیدی به آن نیست، زیرا امید برای تحقق امری در آینده است، در جامعۀ آمریکا قرار نیست در آینده اتفاقی رخ دهد. آن امری که محقق است همان است که دیده می شود. علیرضا بلیغ در پایان گفت: خواندن این کتاب به ما کمک می‌کند تا درک کنیم که علت اصلی دشمنی آمریکا با ما چیست؛ انقلاب اسلامی آن شکل از سیاست که از صحنۀ حوزۀ عمومی حیات بشری حذف می‌شد را به صحنه آورده است. خواندن این کتاب در درک موقعیت خودمان نیز به ما کمک می‌کند. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha