به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، کتاب «خسته نباشید عمو قاسم» به نویسندگی و تصویرگری خدیجه بابایی ابرقویی با موضوع سردار دلها در شهرستان ابرکوه رونمایی میشود.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری استان یزد، همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار آسمانی حاج قاسم سلیمانی، کتاب «خسته نباشید عمو قاسم» به نویسندگی و تصویرگری زندهیاد «خدیجه بابایی ابرقویی» با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی 13 دی، ساعت 10 صبح در دبستان 15 خرداد ابرکوه استان یزد رونمایی میشود.
این کتاب در ۱۶ صفحه مصور رنگی با شمارگان 1000 نسخه به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است.
این اثر برای گروه سنی کودک نوشته شده است و در آن سعی شده با تصویرهای جذاب و زیبا با زبانی کودکانه، بچهها را با شخصیت سردار دلها و مفهوم ایثار، جهاد و شهادت آشنا کند و بیتردید یکی از روشهایی که میتواند این مفاهیم ارزشمند را به روشنی به کودکان منتقل کند تولید کتابهای داستانی است.
عمو قاسم، فرمانده مهربان و متواضعی بود که بچهها را دوست داشت و نماد مقاومت و مهربانی بود.
علی پسر خردسال این داستان به تازگی با حاج قاسم آشنا شده و برای حاج قاسم نقاشی میکشد و میخواهد آن را برای حاج قاسم بفرستد. اما چند روز بعد خبر شهادت حاج قاسم پخش میشود و …
متأسفانه نویسنده کتاب پیش از چاپ این اثر همراه با همسرش مرحوم «محمدحسین فرج نژاد»، عضو هیئت مدیره انجمن مطالعات فضای مجازی حوزه علمیه قم و از اساتید برجسته سواد رسانه و صهیونیسمپژوهی کشور و سه فرزندشان 29 تیر 1400 در یک سانحه رانندگی دار فانی را وداع گفتند.
خدیجه بابایی، دانشآموخته رشته گرافیک بود و طراحی لباس، پارچه، عکس و به طور کلی کارهای هنری انجام میداد و دوست داشت تصاویر کتابها به خصوص کتابهای داستانی کودک را ترسیم کند.
کتاب «یه جای کار ایراد داره» با موضوع انسانشناسی برای کودکان، دیگر اثر مرحومه بابایی است که نویسندگی و تصویرگری آن را انجام داده و پس از فوتش منتشر شده است.
وی همچنین تصویرگری کتاب «وقتش نیست» نوشته فاطمه صالحی را بر عهده داشته است.
در بخشی از کتاب «خسته نباشید عمو قاسم» میخوانیم:
«علی و مادر با هم به هال رفتند. مادر مشغول گشتن شد. رزمندههای توی صفحه تلویزیون توجه علی را به خود جلب کردند. او روبهروی تلویزیون ایستاد و مشغول تماشای آنها شد. یکی از رزمندگان چهره مهربانی داشت و علی فکر کرد او را میشناسد. مرد، ریشهای مرتبی داشت درست شبیه ریشهای پدربزرگ علی که عکسش روی طاقچه بود».
انتهای پیام/
نظر شما