نشریه دیدینو با حسام سالکی درباره فعالیت های بین المللی حوزه هنری گفتگویی انجام داده است که در ادامه می خوانید.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری به نقل از نشریه دیدینو، هنگامی که از توجه به مخاطب، شناخت او و برنامهریزی برای تعامل با او صحبت میکنیم و منظورمان گروههایی از هموطنان همزبان است یک ماجرا داریم، و هنگامی که پا در عرصه بینالملل میگذاریم ماجرایی دیگر! از سویی هنر به واسطه فرازبانی بودن میتواند ارتباط با مخاطبان در کشورهای دیگر را تسهیل کند و از سوی دیگر تفاوتها در نظام فرهنگی، ارتباط هنری با مردم کشورهای دیگر را پیچیدهتر میسازد. با این احوال آنچه مسلم است آن است که اگر انقلاب اسلامی پیامی جهانی دارد، لاجرم حوزه هنری انقلاب اسلامی نیز باید بتواند با زبان هنر پیام انقلاب را صادر کند. با همین موضوع گفتگویی با آقای حسام سالکی داریم که در این روزها فعالیت بینالملل در حوزه هنری یک دغدغه و دستور کار جدی برای او به حساب میآید.
دیدینو: با توجه به اینکه شما علاوه بر حوزه هنری، سابقه تعامل با نهادهای فرهنگی دیگر را هم داشتهاید، مجموعاً وضعیت ما در تعامل و ارتباطگیری با مخاطب فرامرزی را چطور ارزیابی میکنید؟ و این دسته از مخاطبان، فارغ از تفاوتهای روشنی مثل زبان و فرهنگ، آیا برای ما و جبهه فرهنگی انقلاب مزیت خاصی دارد؟ یعنی باید به آن عنایت ویژهای داشته باشیم؟
حسام سالکی: درباره حوزه و رویکرد بینالمللی آن و دیدن مخاطب خارجی واقعاً در وضعیت مطلوبی نیستیم. این را نسبت به ظرفیت حوزه و خود هنر برای مخاطب فراملی عرض میکنم. اول اینکه هنر بهترین و شاید اولین وسیله ارتباطی انسانها با یکدیگر بوده است و نیاز به هیچ زبان واسط دیگری هم برای انتقال مفهوم ندارد. دوم اینکه هنر به واسطه غیرمستقیمگوییاش این مزیت را دارد که میتواند وسیله انتقال پیام فرهنگی باشد. حوزه هنری، این ابزارها را داشته و نتوانسته است در تمام این سالها از آن برای انتقال پیام انقلاب و پیام جامعه دینی استفاده کند. از این حیث میگویم که ما خیلی عقبیم. اتفاقاً مخاطب ما اصلاً مخاطبی نیست که ما بخواهیم به زور سراغش برویم و مفهومی را به او منتقل کنیم. او همینکه یک بویی را از یک پیام استشمام کرده است، برای شنیدن کامل این پیام اشتیاق دارد. از این حیث که پیام مقاومت و استکبارستیزی انقلاب، یک پیام فطری است. اصلاً ربطی به دین هم ندارد. فقط مسلمانان نیستند که دنبال پیام انقلاب و راهبردهای ضد استکباری انقلاب باشند و بخواهند آن را درک کنند. وقتی یک هندو هم در معرض این پیام قرار میگیرد، برایش جذاب است؛ غیر از اینکه مثلاً خود گاندی به عنوان یک رهبر به این سمت حرکت میکند. شما الآن آدمها و هنرمندان معمولی هند را با هر مذهبی میبینید که علاقهمندند، چون پیام، پیام فطری است؛ اصلاً سیاسی، سرزمینی، جغرافیایی نیست که محدود شود. اگر ما بخواهیم انقلاب را در یک جمله خلاصه کنیم «نفی قدرت غیر خدا»ست. این برای همه آدمها فطری و جذاب است. کسی قلدربازی درنیاورد بگوید من صاحب دنیا هستم. اگر شما این را به زبان هنر در هر جای دنیا بگویید خریدار و مشتری دارد. از کوچهپسکوچهای در تانزانیا که یک نفر به واسطه پولش یا جایگاهش قلدربازی درمیآورد برای بچههای آن کوچه جذابیت دارد تا برای پوتین. میگوید دلیلی ندارد که دنیا یکقطبی شود و یک فرد، یک دولت، یک حکومت، یک جریان، یک دین، یک فرقه بگوید من آقای دنیا هستم و من تعیین تکلیف میکنم.
این همان تعریفی است که امام (ره) از هنر میدهد. هنر، هنر مواجهه است، هنر ضداستکباری است. وقتی شما از این منظر ببینید، قطعاً مخاطبتان دیگر صرفاً مخاطب داخل نیست. ولی تولید اثر از این جنس هم خیلی راحت نیست. یک دلیلِ آن که به ذهن من رسیده است این است که هنر شرقی، یک هنر درونگرا و نجیب است. هنر ایرانی که ریشه در هنر شرقی دارد، یک درونگرایی و یک نجابت در آن نهفته است؛ یعنی خیلی اجازه برونگرایی و پروپاگاندا به آن نمیدهد. همواره لنگرهایی هنر شرقی را نگه میدارد که نمیشود با آن ادا درآورد. شما وقتی از ابزار هنر شرقی استفاده میکنید، آن هویت هم با آن همراه است. مثلاً دارید از مینیاتور استفاده میکنید، اما میخواهید هجو کنید یا فحشی نثار کسی کنید؛ خب این قالب و محتوا اصلاً با هم نمیخورد! گرافیک نیست که بتوانی با آن شورش کنی، طغیان کنی. اساس گرافیک اعتراض و طغیان است.
با این حال باید از این ابزارها استفاده کرد. شاید یکی از دلایل لکنت داشتنمان این باشد که ما با هنر دنیا، رفت و برگشت کم داشتیم. ما نمیتوانیم فقط یک بلندگو بگذاریم و فقط حرفهای خودمان را بزنیم؛ چون هنر عالم گفتوگو است. باید رفت و یک چیز شنید و نسبت به آن شنیده بازخورد داد. نسبت به آن چیز که در معرضش قرار میگیریم به یک حرف، محتوا و تولید برسیم. این رفت و برگشت بین هنرمندان ایران و سایر جوامع و ادیان کم بوده است. همینکه هنرمندان در معرض آن قرار بگیرند، میتوانند تولید هم داشته باشند.
دیدینو: بحث را از جای خوبی شروع کردید. امروزهروز از هنر که صحبت میکنیم، حتی در حوزه هنری، گویی داریم از هنر و رسانه حرف میزنیم؛ مخصوصاً وقتی مخاطبی با این ابعاد مد نظرمان است؛ یعنی انگار در این بحث هنر از رسانه جداییپذیر نیست. همچنین مطابق آنچه فرمودید، یک رفت و برگشت و مواجه با هنرهای جدید و هنرهای غربیتر و رسانهایتر لازم است. در این وضعیت چه اتفاقی باید بیفتد؟ مثلاً خطاطی هنر اصیل ایرانی است، اسلامی است، ما روی آن کار کردیم. همچنین نگارگری. اما الآن میبینیم هنری که شما بتوانید با آن یک محصول رسانهایِ تولیدِ انبوه با مخاطبِ زیاد هدف بگیرید؛ محصولاتی مانند انیمیشن و فیلم و سریال است. این یعنی اینکه شما از آن فضایی که تاکنون در آن بودی خارج شوی. همانطور که فرمودید انگار باید نسبتی با هنرهای دیگر برقرار کرد. آیا آنها را کاملاً میپذیریم؟ آیا یکجوری آن محتوا را در این فرم میآوریم؟ به نظر شما آیا میتوانیم از اثری نام ببریم که در این قضیه موفق بوده باشد، که هم بتواند یک اثر ایرانی نامیده شود و مخاطب فراملی هم داشته باشد؟
حسام سالکی: بخشی از آن در سطح و تخصص و حیطه کاری من نیست؛ یعنی کارشناسان فلسفه هنر باید در اینباره صحبت کنند. ولی ما در حوزه یک سری مزیت نسبی داریم. حوزه در یک سری از تولیدات و چرخههای هنری، به فناوریای رسیده است که مخصوص خودش است. فناوریهایی که ابداع حوزه هنری است و صفر تا صد آن را چندین و چند بار رفته و این تجربه قابل انتقال است. برای مثال تاریخ شفاهی و ادبیات پایداری که هویت حوزه است و در حوزه هنری تولید شده است؛ و حرف علمی جدی هم برای آن دارد، صرفاً یک سری تجربه از چند نفر نیست. در محافل علمی دنیا ارائه شده است و تفاوت آن با اتفاقاتی از این جنس که در کشور و در دنیا اتفاق میافتد مشخص شده است. تجربههای آقای کمری، تجربههای آقای سرهنگی، الآن یک اسلوب و یک مکتب است؛ مکتب تاریخ شفاهی محور مقاومت با موضوع مقاومت که یک قواعدی را بر آن متصور هستیم و تولید و تجربه خودمان است.
این، آن چیزی است که جریانهای مولد دنیا نسبت به آن تشنه هستند و پراهمیت و پرکاربرد است، یعنی ریشه و نطفه حساب میشود. کار از اینجا شروع میشود. شما زمانیکه میخواهید در قالبهای مختلف انیمیشن، فیلم و یا هر قالب دیگری روایت کنید، به منبع، به متن و به روایت نیاز دارید. اینقدر این روایات ناب و جذاب و درجه یک و بهدردبخور است که اصلاً نیازی نیست شما سمت تخیل بروید. به قول معروف «آن چیزی که برای شما قصه است، برای ما خاطره است»؛ یعنی آن چیزی که شما در روسیه نشستید و با خیالپردازی به آن رسیدید، من صد برابر قویتر از آن را تجربه کردم و دیدم؛ مستندش اینجاست. ولی ما هنوز زبان روایت نداریم. هنوز نتوانستیم روایت را برای مخاطب بیرونی نقل کنیم. هنوز در روایت، گره به داخل زدهایم. روایت ما پر از پیوستهای ایرانی است که نمیگذارد این جهش کند و برود به سمع و نظر مخاطب بیرونی برسد. گرههای فرهنگی ما خیلی پررنگ است. این متعلقات آنقدر در فضای فرهنگی ما ریشه دارند که هر بادی نمیتواند اینها را بکند و ببرد.
دوستمان آقای فرجنژاد جملهای داشت: «جامعهای که امام حسین علیهالسلام را دارد هیچ وقت و هیچ زمان، صددرصد سکولار نمیشود؛ ولو اینکه یک جاهایی به اصطلاح شکل سکولاریزه در طیفهایی پیدا کند.» این برای افراد هم صدق میکند. کسی که امام حسین (ع) جزء باورهای جدی اوست، نمیتواند به صورت صددرصد سکولار شود؛ به این معنا که نسبت به اتفاقات اجتماعی پیرامون خودش بیتفاوت باشد. مثلاً در اروپا شاید خیلی طبیعی باشد که فردی دارد صد سال زندگی میکند و نسبت به هیچ کدام از اتفاقات اجتماعی اطرافش واکنش یا موضعی نداشته است. نه موافق بوده و نه مخالف بوده. کارش را کرده و به خانهاش آمده است. ولی در ایران اگر یک جوی سر کوچه ایجاد شود، همه نسبت به این پدیده اجتماعی که به وجود آمده است، احساس مسئولیت میکنند. باید بیایند اظهار نظر کنند، زنگ بزنند، پیگیری کنند، مطالبه کنند، فحش دهند، باید نسبت به آن پدیده یک کاری انجام بدهند دیگر! این همان ریشههای فرهنگی است که نگذاشته است ما راحت به زبان بینالمللی صحبت کنیم. با زبان فراملی صحبت کنیم.
دیدینو: چطور؟ این متعلقات فرهنگی چه تأثیری بر روایت ما داشته است؟
حسام سالکی: قید میزند. مثلاً فردی میآید یک داستانی را روایت کند، در آن شخصیتها و اِلمانها، ضربالمثلها، اتفاقات و تمثیلهایی را میگذارد که این فقط با فرهنگ ایرانی قابل فهم است. مثلاً آقای مجید مجیدی میآید و فیلمی را میسازد. چرا مخاطب بیرونی نمیتواند با آن ارتباط برقرار کند و آن را درک کند؟ چون در این فیلم یک سری شخصیت و شاخص یا نمادهای صددرصد ایرانی و درونفرهنگی وجود دارد. البته آن سازنده هم چارهای ندارد؛ چون او در این فضا بزرگ شده است و ریشههای فکری و ذهنی او در این فضا شکل گرفته است. نمیخواهد که ادا دربیاورد! یعنی اگر اینها را از او بگیری، او دیگر هویتی ندارد و خالی میشود. حرفهای ما خیلی درون فرهنگی است. آن ابعادی که باید به سمتش برویم ابعاد انسانی فرهنگ است. این است که میتواند برای ما مخاطب بینالمللی را باز کند و دیده شود.
دیدینو: اگر در یک تقسیمبندی دقیقتر نگاهی به انواع مخاطبان فراملی داشته باشیم و اگر ناچار به اولویتبندی باشیم، به نظر شما کدام دسته از مخاطبان را باید را در اولویت بگذاریم؟
حسام سالکی: یکی از مزیتهای نسبی جدی ایران، فضای برونمرزی است. وقتی یکسری از آدمها میآیند دستاوردهای جمهوری اسلامی را میگویند، این عمق راهبردی ما در فضای خارج از ایران است. مثلاً در نیجریه یک سری آدم، آرزو و قبله آمالشان دسترسی به چنین چیزی است. شما حزبا... را در جهان عرب میبینید که به عنوان شاخص یا علمدار جریان ظلمستیزی شناخته میشود. همینطور در کشمیر و حتی در کشورهای لائیک، این راهبرد ضداستکباری برایشان پررنگ و جدی است.
اگر بخواهیم اولویتی برای مخاطب هنر انقلاب تصور کنیم، در حال حاضر و در این دوره، جریان مقاومت است. جریان مقاومت، جریانی است که الآن آغوشش برای دریافت از جانب ما بازتر است. ما توفیقاتی در فضای نظامی، امنیتی و اقتصادی در محور مقاومت و کشورهای مقاومت داشتهایم؛ ولی نتوانستیم با زبان فرهنگ و هنر با مخاطب این جوامع ارتباط برقرار کنیم و جریان مقابل جمهوری اسلامی هم اتفاقاً این نقطه ضعف را دریافت کرده است و دارد روی همین کار میکند. ما رفتهایم مثلاً در سوریه هزینه کردیم و شهید دادهایم، وقت و انرژی و تمرکز گذاشتهایم؛ از نفر اول مملکت تا شهدایی که از این کوچه محلهها رفتند؛ ولی وقتی شما الآن در سطح جامعه سوریه صحبت میکنید، میبینید که نتوانستهایم پیام را منتقل کنیم، نتوانستهایم حس برادری را منتقل کنیم. در صورتی که جمهوری اسلامی و حضرت آقا که دغدغهشان حفظ بشار نبوده است، ما برای سوریه هزینه کردیم، ولی نتوانستیم این را به مردم سوریه بگوییم. آنها فکر میکنند که ما یک دیکتاتور را حفظ کردیم. این خیلی دردآور است. شما این سطح از هزینه را بدهی و بعد ماحصلش چنین باشد. این کارها، با هیچ زبانی غیر از زبان هنر و رسانه قابل بیان نیست؛ با هیچ پولی! فلذا حضور هنری و فرهنگی برای حوزه هنری در کشورهای حوزه مقاومت، یک راهبرد جدی و یک موقعیت منحصر به فرد است.
دیدینو: در مورد کشورهای عربی و کلاً مخاطبان همسایگان غربی چطور؟ آنها نگاهشان به ما چگونه است؟ مواجههای با آنها داشتهاید؟
حسام سالکی: در عراق، جریانی معارضی وجود دارد که دارد جدی کار میکند تا امید به حرکت ایران و الگوگیری از آن محقق نشود. به همین دلیل است که میآید و نقاط ضعف را میگوید، نقاط شکست را میگوید، نقاط بیتوفیقی را میگوید، اشتباهات را میگوید و اینها را پررنگ میکند تا ادعا کند ایران که نتواست، نشد! ولی در عراق، ترکیه و سوریه، در سوی مقابل هم جریانات جدی وجود دارد، که احساس میکنند باید همین مسیر را بروند؛ یعنی مسیر درست، مسیر مقاومت است؛ مسیر سازش نیست. حالا کشورهای حوزه خلیج فارس و جریان وابسته به سعودی و این قبیل، تکلیفشان مشخص است. اما کشورهایی که یک مقدار استقلال فکری و اجتماعی دارند، قطعاً جریانهای جدی با تفکر مقاومت در آنها وجود دارد. قدرت این جریانات متفاوت است؛ مثلاً یک جا حشدالشعبی وجود دارد و در سطح ملی قد علم میکند، یکجا هم مثل سوریه نمودش متفاوت است و در حد جریانات چپ و بسته دیده میشود.
دیدینو: امروزه ارتباط ما با همین مخاطبان محور مقاومت در کشورهای مختلف چگونه است؟ یعنی الآن با اینها صحبتی داریم؟ رفت و آمد داریم؟ تعامل هنری داریم؟
حسام سالکی: ما دنبال همین هستیم. در بخش بینالملل حوزه هنری، یکی از راهبردهایی که پیگیری میکنیم، همین تعاملات هنری است؛ با هنرمندان کشورهای مختلف در حوزه مقاومت رفت و آمد داشته باشیم. البته هر جا اقتضائاتی دارد. حوزه شعر، داستان، تجسمی و... هر کدام اقتضاء خاص خودش را دارد.
از تجربههای موفق حوزه هنری در حوزه بینالملل، تجربه آقای شجاعی و رویدادهایی است که در حوزه گرافیک برگزار کرده است. واقعاً جنسش از جنس حوزه و انقلاب اسلامی است؛ یعنی بهموقع است، موضوع دارد، راهبرد دارد و مخاطب دارد. آمار بازدید سایتهای آقای شجاعی در حوزه کارتون و کاریکاتور و. .. را که ببینید، متحیر میشوید. یک نفر در یک دفتر نشسته است و روزی شش یا هفت هزار نفر از صد الی صد و هفتاد کشور دارند کار او را میبینند. ما یک رویداد بینالمللی را با چه هزینهای برگزار میکنیم؟ حداقل باید یک میلیارد کنار بگذاریم. اما آقای شجاعی بدون اینکه این هزینه تراشیها را داشته باشد، در دفترش نشسته است، دارد کار راهبردی انجام میدهد و در روز، هفت الی هشت هزار ورودی یکتا دارد. در فضای بینالملل، باید برویم مدل کار آقای شجاعی را زیاد کنیم. در تجسمی که بصری و دیداری است، سهل الوصولتر است؛ ولی در حوزههای دیگر هم نشدنی نیست.
دیدینو: خارج از حوزه هنری، در جبهه انقلاب، آیا اثری را میتوانیم نام ببریم که بشود گفت مخاطب بینالملل را واقعاً تحت تاثیر قرار داده است؟
حسام سالکی: در محتوای محور مقاومت اگر بخواهیم جدی باشیم و بدون تعارف ورود کنیم، مثال خوبش سرود «سلام فرمانده» و اتفاقات بعد از آن است. بدون هیچ سازمان و بودجه و حمایت خاصی کار جلو رفت. این محتواست که مثل آب، مسیر را باز میکند و جلو میبرد.
این همه انتشارات و دستگاه عریض و طویل در بحث کتاب و تولید محتوا و تاریخ شفاهی و غیره وجود دارد؛ یکهویی «خاکهای نرم کوشک» میآید و به ده زبان ترجمه میشود و به جاهای مختلف فرستاده میشود. سلام بر ابراهیم میآید و همینطور. محتواست که میآید و مثل آب راه خودش را باز میکند و میرود. مخاطب، مخاطب تشنهای است. در کشمیر برای کتابهای خاطرات شهدای ما یک رویدادی شبیه مقتلخوانی شکل گرفته. یک جمعیت پنجاه الی صد یا دویست نفر هیئتی، هفتگی دور همدیگر مینشینند؛ یک نفر این خاطرات را میخواند؛ ترجمه میکند؛ ملت گریه میکنند. عین مقتلخوانی.
دیدینو: چنین چیزهایی را جاهای دیگر هم داریم؟
حسام سالکی: یا مثلاً کتابهای شهید مطهری به سبب پیگیری و رفت و برگشت خود علامه زکزاکی در نیجریه، چنین بُرد و ضریب نفوذی را دارد.
دیدینو: شاید در یک سطحی، این دو سریال الف ویژه صداوسیما، مختارنامه و یوسف پیامبر، این نفوذ را داشته باشد. یکی از دوستان تعریف میکرد سر قبر مختار در کوفه، عکس فریبرز عربنیا را گذاشته بودند!
حسام سالکی: اینها حرفهای جدی و راهبردی است. این قهرمانان، قهرمانان واقعی هستند. این را یکی از استادان رسانه میگفت که قهرمانان هالیوود، حداکثر بُرد راهبردیشان، اتاق خواب بچههاست. وقتی به اوج میرسند بچهها در اتاق خوابشان، تصویر آنها را میزنند. ولی برد راهبردی قهرمانانی که در ایران تولید میشود، برد سیاسی و به اصطلاح اجتماعی است؛ یعنی نوری المالکی زمانی که میآید پوستر انتخاباتیاش را بزند، عکس فریبرز عربنیا در لباس مختار را کنار خودش میزند؛ که میگوید او قرار است مختار عراق بشود، قرار است بیاید و مثلاً علیه یک فساد و ظلم و انحرافی قیام کند. این مدل قهرمان تولید میکند. هنر تخیلی و فانتزی نیست. یک قهرمان واقعی است. قهرمانی است که میشود از آن تأثیر اجتماعی گرفت.
دیدینو: یعنی ما چنین منابعی داریم اما در تبدیلش به اثر هنری لنگ میزنیم. من اینجا بحث را نگه میدارم چون این مطلب مهمی است که در تبدیل به اثر هنری چه اتفاقی میافتد. اگر ما منبعش را داریم و از آن طرف هم که شما میفرمایید احساس نیاز هم میشود و مخاطب تشنه است، ارادهاش را هم که داریم، نهادهایش را هم حتی داریم، این وسط چه چیزی میلنگد که ما نمیتوانیم به خوبی این را تبدیل و عرضه کنیم؟
حسام سالکی: اگر بخواهم به زعم خودم پاسخ دهم ما در حوزه تربیت کمکاری کردیم. تربیت هنرمند انقلابی. آن وقت و تمرکزی که باید میگذاشتیم، نگذاشتهایم. پروسه و سلوک یک آدم برای اینکه یک هنرمند انقلابی و جهادی بشود باید در حوزه پیش میرفت.
دیدینو: تلاشهایی رقم خورده؛ مثلاً معاونت آموزش در حوزه هنری همیشه مهم و جدی بوده است.
حسام سالکی: همه آن تلاشهای بزرگ و ارزشمند و خوب که اتفاق افتاده است، ده درصد آن چیزی بوده است که باید اتفاق میافتاده. ما در تولید و انگیزهدهی به جوانی که میخواهد تولید انقلابی کند باید به تولید انبوه برسیم. اصلاً تولید آکواریومی و محدود آزمایشگاهی جواب نمیدهد؛ چون ریزش هم در این فضا زیاد است. همان قدر که در تاریخ شفاهی به یک فناوری رسیدیم، در این موضوع به شدت گیج و لنگ هستیم. جملهای شهید آوینی دارد که مشابه آن را آقا نیز دارند که میفرمایند بزرگترین دستاورد امام و انقلاب، تربیت نیروی مومن انقلابی است. فتح الفتوح امام، تربیت جوان است. شهید آوینی هم چنین تعبیری دارد که میگوید غایت خلقت بشر، پرورش انسانهایی است که به هر چه ترس و شک و تعلق و تردید است غلبه کنند و حسینی شوند.
آدمی که الآن در فضای هنر بر هرچه شک و ترس و تعلق و تردید است غلبه کند، نداریم. در حوزههای جهادی و نظامی داریم. اما در عالم هنر چند تا سیدمسعود شجاعی طباطبایی توانستیم تربیت کنیم که اسمش در لیست ترور برود و ورودش به خیلی از کشورهای دنیا ممنوع شود. شما اگر این آدمها را داشته باشید، میتوانید کاری را که میخواهید انجام دهید. چرا نتوانستیم حرفمان را بزنیم؟ چون آدمهایی از این جنس نداریم که هنر را بدانند و هنرمند هم باشند.
دیدینو: ... و متوجه هم باشند که دارند چه میگویند!
حسام سالکی: فلذا واقعاً راهبرد تربیت هنرمند انقلابی که آقای دادمان یکی از سیاستهای جدیاش در این دوره است خیلی درست است؛ البته اگر بتواند! ایدههای یک مدیر فرهنگی در انقلاب، یک حرف است، تحقق آن حرفی دیگر است. ما که بیست سال است در فضای فرهنگ بودهایم، دیدهایم خیلیها آمدند و انگیزهها و ایدههایی داشتند؛ اما کسی که بتواند از فضای سیستماتیک جمهوری اسلامی، این حرفهای ایدهآل را بیرون بیاورد، این خودش پیامبر است! اصلاً به این راحتی نیست. سیستم اینقدر پیچیدگی دارد که خیلی از این حرفها در حد حرف باقی میماند. بنابراین این راهبرد، راهبرد درستی است. آن جایی که لنگ میزنیم همین جاست که رسیدن به آدم قدبلند هنرمندی که بر هر چه شک و تردید و ترس و تعلق است، غلبه کند، سخت است. در دنیای مدرن، تربیت چنین آدمهایی خیلی دشوار است. کل انبیا و چهارده معصوم (ع) راهبردشان این بوده است. امام زمان (عج) الآن منتظر این است. یعنی دنیا معطل آدمِ تربیتشده است. الآن اگر بخواهیم حتی یک آبدارچی برای جایی بگذاریم، کلی نگرانی داریم. آبدارچیای بگذاریم که دزد نباشد، امین باشد... باید با ذرهبین بگردی! این دردسرها متعلق به فرهنگی است که ویژگیهایی دارد. در فرهنگ سکولار شما دغدغه این داستانها را نداری: کسی باشد که یک چای بدهد دیگر، یادش میدهیم! یک جدول برنامهای هم به دیوار میزنیم که یک ربع یک بار چای بیاور. اینجا اما میخواهی آدمی بیاوری که وجودش و شاکله ذهنیاش آغشته با توحید باشد.
دیدینو: بنابراین با توصیفاتی که انجام شد، آیا میتوانیم راهبرد حوزه هنری در فعالیت بینالملل را شرح بدهیم؟
حسام سالکی: به صورت تیتروار بگویم، ما واقعاً در حوزه دنبال تشکیلات بینالمللی راهانداختن، این طرف و آن طرف دفتر زدن نیستیم. این را کار اشتباهی میدانیم. ما احساس میکنیم که فرهنگ مقاومت باید به هنرمندان کشورهای دیگر منتقل شود. در همین رفتوآمدها زاویه نگاه تغییر کند. باید به تواناییها و استعدادهایی برسند و این کارها را انجام دهند. نه اینکه ما برویم آنجا کار انجام دهیم؛ مثلاً ما برویم در عراق، پروژه تاریخ شفاهی را انجام دهیم. نه! اگر هم بخواهیم کاری کنیم مثلاً باید بیاییم یک کتاب قله، یک کتاب تراز برای ابومهدی المهندس دربیاوریم که همه شهدای عراق و آدمهای پیرامونش بگویند ما هم اینچنین کتابی برای شهیدمان در بیاوریم. بعد بخواهند یادمان دهید چگونه چنین کتابی در بیاوریم. تمام است کارمان!
دیدینو: مشابه کاری که در استانها اتفاق افتاد. رفتیم از افراد مستعد همان استان، مصاحبهکننده ، نویسنده و. .. تربیت کردیم و کار درمورد شهدای خودشان را به خودشان سپردیم.
حسام سالکی: بله دنبال دفتر و دستک راه انداختن نیستیم. دنبال توانمندسازی ظرفیتهای بومی هستیم؛ به عبارتی استعدادیابی و رشد ظرفیتهای بومی. این کار زمانبر است، طول میکشد و دیر به نتیجه میرسد؛ اما عمیق، راهبردی و ماندگار است. غیر از این هم گذراست.
انتهای پیام/
نظرات
-
KTxUwZAlIksB
نظر شما