نشست «کتاب، کودک و تربیت» از سلسله نشستهای حوزه هنری کودک و نوجوان با عنوان «زنگ هنر» به مناسبت هفته ملی کودک برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، نشست «کتاب، کودک و تربیت» از سلسله نشستهای حوزه هنری به مناسبت هفته ملی کودک، عصر دوشنبه ۱۸ مهرماه با حضور دکتر فهیمه فداکار روانشناس و مدرس دانشگاه و جمعی از علاقمندان در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
فهیمه فداکار در ابتدای نشست، به عنوان یک عضو فعال کانون پرورش فکری، اثر کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بسیار زیاد دانست و گفت: در ارتباط با بچهها، نسبت به کتاب نگاهی متفاوت دارم، چراکه کمی ابزاری به آن نگاه میکنیم. اگر کتاب نبود باید خیلی فکر میکردیم که ابزاری در تراز کتاب باید داشته باشیم. در مورد کتاب و کودک و در ارتباط با والدین میگویم وقتی در مورد کتاب صحبت میکنیم آیا باید به ابعاد تربیتی نیز توجه کنیم؟ مساله مهم در تربیت این است که ما این مساله را ناظر به پیامهایی میکنیم که میخواهد منتقل شود. اما ابتدا باید بدانیم برای کودک و نوجوان آنچه که مهم است ارتباط بین والد و مساله تربیتی است و ما به کتاب و انیمیشن به عنوان مسالهای جدا نگاه نمیکنیم و این اتفاق را میتواند از محیطها و ابزارهای مختلف رقم بزند.
وی تاکید کرد: اینها، هیچ کدام جایگزین تربیتی در غیاب والدین نیستند و همچنان گفتگو درباره کتاب و خواندن آن، باید رخ دهد. بنابراین تربیت را مفهومی میگیریم که کتاب ابزار آن است.
فداکار در پاسخ به اینکه نحوه انتخاب کتابی که دارای پیامهای خوبی دارد، چیست گفت: اینجا مساله ما این است که تربیت به چه معناست؟ آیا تربیت را در رشد انسان میبینید!؟ تعریف تربیت برای مشخص شدن این سوال مهم است؛ من تربیت را مبتنی بر رشد میدانم اما معتقدم «کتاب» تربیت نمیکند. کتاب میتواند ابزار تربیتی باشد اما نه به این معنا که برای انتقال پیامهای درست در نظر گرفته شود و آنچه که مهم است هر مداخلهای در رشد فرزند، اسمش تربیت نیست و کتاب بستری برای توسعه فرآیندهای تربیتی ما خواهد بود.
به گفته وی، جایگاه مرجعیت تربیت، خانواده است و طبیعتا چنین نقشی را حائز اهمیت میدانیم.
این مدرس دانشگاه درباره ملاحظات کتابخوانی کودکان نیز بیان کرد: درا ین مورد باید تفکیک داشته باشیم که میخواهیم چه کنیم؛ برای مثال، زمانی درباره درمان روانشتاسی با کتاب صحبت میکنیم و گاهی با یک مساله تخصصی صحبت میکنیم و گاهی برای یک مساله عمومی، کتاب میخوانیم. در هر حال باید بدانیم انتظارمان از کتاب چیست؟ باید کتاب را با مثلا یک برنامه تلویزیونی یا محتوای دیداری قیاس کنید؛ وقتی کودک کتاب میخواند حل مساله میکند و کتاب به بچهها این توانایی را میدهد که حل مساله کنند و از فرآیند موقعیت شکل گرفته میتوان بهره گرفت. انتظارمان این است که کتاب حل مساله خوب و مطلوبی در مواجهه با موقعیت داشته باشد.
وی همچنین توضیح داد: مورد دیگر اینکه اساسا درک موقعیتها، برای کودکان دلنشین نیست چون بچه فهم و درکی از موقعیت ندارد و کتاب میتواند فهم موقعیت ارتباطی را برای کودک ایجاد کند و او را از یک موقعیت مبهم به یک موقعیت آشنا برساند. ما در حالتهای پیشگیرانه در روانشناسی چنین چیزی داریم و خیلی از موقعیتهای ارتباطی را با میتوانیم با کتاب همانندسازی کنیم. همچنین کودک با کلمات، موقعیت ویژهای که در آن قرار گرفته، آشنا شده و این باعث میشود موقعیت ارتباطی را با این تمایز درک کند علاوه بر اینکه دایره لغات بچهها گسترده میشود و میتواند واکنش دقیقتری بروز دهد.
وفادار بیان کرد: نکته دیگر، افزایش کمک به بچهها در موقعیتهای ارتباطی است که با استفاده از کتاب بازتاب عملش در موقعیت را متوجه میشود و میفهمد موقعیت چگونه است. این اتفاق و تصویر بسیار مهم است و ما روی این موضوع سرمایهگذاری میکنیم. این درک باعث میشود کودک در آن موقعیتی که قرار میگیرد، برایش ملموس میشود.
در ادامه، یکی از حضار درباره نخریدن کتابهای سادهانگارانه و سطحی پرسشی را مطرح کرد، که فداکار در این مورد اظهار کرد: کتابهای ساده هم بهتر از بیکتابی است اما در حال خریدن بهتر است سنجش دقیقی داشته باشید. ارزشگذاری در گروه سنی نیز مهم است.
وی با اشاره به کارکردهای تربیتی کتاب، در این مورد گفت: وقتی در مورد کارکردها صحبت میکنیم، تمرکز خانواده را مشخص میکنیم. توانایی و رشد مهارت تمرکز برای ما مهم است و غیر از تمرکز، بچه شروع میکند به خلق و ایجاد دادههایی که خودش را در موقعیتهای مختلف میگذارد و میتواند بازخورد بگیرد. الان با بچههایی مواجه هستیم که با رسانههای تصویری عجین هستند و کتاب سبب میشود فرآیند را در کودک تشدید میکند. حوزه احساسی نیز علاوه بر حوزه ارتباطی مهم است و موقعیت احساسی را کتاب تعیین میکند.
این روانشناس، درباره مقابله کتاب و رسانههای جدید در دوره نوجوانی و مواجهه خانواده بین کتاب و رسانههای جدید گفت: برخی برنامههای تلویزیونی پیامهای واضحی میدهند اما آنهایی که پیام غیرمسقیم میدهند، باعث میشود جستجوگری و تلاش میتواند در ذهن بچه ماندگارتر شود و این فرآیند در مورد کتابهای خوب نیز صدق میکتد. نیاز والدین به حل کردن مسائل است؛ در واقع والدینی که مهارت حل مساله و تربیت را در خانه ندارند، دست به دامن کتاب میشوند که بد هم نیست. وقتی درباره مهارت صحبت میکنیم میخواهیم برای پرورش آن مساله خاص از کتاب استفاده شود که نقش ابزاری دارد و اتفاقا خیلی خوب است و بخشی پیامهای مستقیم دارد و بخشی غیرمستقیم.
وی در ادامه با انتقاد از سطحی بودن برخی کتابها که الگوبرداری شده از نمونه خارجی هستند، بیان کرد: کتابهایی تحت عنوان «نیلی» الگوبرداری شده از «فیلیکس» هستند اما به صورت صریح میتوانم بگویم برای ارائه نقش خانوده، نیلیها افتضاحتر از فیلیکس هستند. هویت خانواده بسیار مساله مهمی است که جای آن در نیلیها خالی است و در فیلیکسها، جایگاه خانوده خیلی خوب تعریف شده است.
وفادار با اشاره به قدمت کتاب درمانی، در این مورد توضیح داد: در کتاب درمانی، بچهها، همانندسازی میکنند و اولین اتفاق مداخلهگری در این فرآیند، از انزوا درآمدن کودک است. نکته دوم این است که کودک در مسیر داستان با بروز احساسات در داستان، احساسش را بروز میدهد و صحبت میکند. برای مثال کتابهای سوگ بسیار به ما کمک میکنند.
وی در پایان با تاکید بر اینکه ما الان کتاب خوب برای همه سنها نداریم، گفت: آورده کتاب برای نوجوانان بسیار زیاد است که اول به دلیل رشد تفکر انتزاعی نوجوان و دوم مساله هویتیابی است، چراکه نوجوان در حال تجربه کردن است. شخصیتهای قهرمان و ضدقهرمان همان الگوهایی هستند که بچهها با آنها سروکله میزنند. این نقش الگوها نیز از این بابت بسیار مهم است و اینکه چه مختصاتی دارند.
انتهای پیام/
نظر شما