یک نویسنده با تأکید براینکه دهه ۶۰ در ایران بهترین دهه برای کتاب کودک بوده است، گفت: شنیدهام قصههای مثنوی در آمریکا بیشتر از قصههای شکسپیر خواننده دارد و این در شرایطی است که هنوز قصه خوبی که در زمینه کودک و نوجوان نوشته شده باشد که ما را به ریشههایمان پیوند دهد، نداریم.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، نشست «مِهمان» از سلسله نشستهای تخصصی دیدار با چهرههای ماندگار داستان ایرانی عصر امروز دوشنبه، 31 مرداد در سالن صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.
فتاحی در این نشست به ذکر خاطرات خود پیرامون نوشتن پرداخت و با بیان اینکه ادبیات زبان برتر است، گفت: پدر من شخصیتی اهل منبر و خطابه بود اما هیچگاه مستقیم کسی را نصیحت نمیکرد بلکه همواره بالای منبر با اشاره حکایت میگفت، لذا اگر بخواهيم حرفمان تأثیرگذار باشد باید از یک زبان برتر بهره بگیریم بخاطر همین پدرم به مناسبتهای مختلف به من تذکرهایی غیرمستقیم میداد.
وی با تأکید براینکه زبان تصویری و نمادین از اولین مفاهیمی بوده است که فراگرفتهام، گفت: دهه ۸۰ وارد نگارش داستانهای تاریخی شدم چراکه میدیدم خانوادهها دوست دارند برای فرزندانشان از پیامبران و معصومین کتاب بخوانند اما چیز مناسبی که نثر روان داشته باشند وجود نداشت و به همین دلیل نگارش مجموعه ۱۴ معصوم را شروع کردم.
این نویسنده پیشکسوت به تشریح روند نگارش آثار ادبی مربوط به معصومین و ائمه علیهم السلام پرداخت و با بیان اینکه برای نگارش داستان از امیرالمومنین و پیامبر(ص) حدود ۵۰۰ داستان را برای مخاطب نوجوان که پیام متناسب سن آنها داشته باشد را جداسازی کردم و سپس داستانهایی از آنها انتخاب کردم، گفت: نگارش این کتابها شروعی شد تا ناشران به حوزه پیامبران و امامان ورود داشته باشند.
فتاحی محدودیت نقاشی تصاویر از ائمه را یک چالش برای کتاب کودک و نوجوان دانست و ادامه داد: اینکه ما همواره نمیتوانیم از چهره ائمه در کتابهای کودک و نوجوان تصویر داشته باشیم یک مشکل خیلی جدی بود ولی تصویرگرهایی آمدند و با ایجاد خلاقیت مدلی ایجاد کردند تا فضا برای ما لطیف شود و از پردهها و نقاشیهای قدیمی در تصویرگریها بهره گرفتند. من بعد از مدتی داستان پیامبران را انجام دادم و در این زمینه ۲۶ پیامبر را کار کردم و سعی شد جنبه باورپذیری و ساده بودن متن را مدنظر داشته باشم.
وی به نگارش مجموعه «پیامبران و قصههایشان» در ۲۶ قسمت اشاره کرد و با تأکید براینکه این کار تصویرگری خوبی داشت، خاطرنشان کرد: ما در سخنرانیهای مذهبی پیامبر(ص) را الگو میدانیم اما این موضوع در یک کلام کلی است و من سعی کردم با حکایتها و قصهها نمونههایی از این الگوها را برای مخاطب ارائه کنم لذا در داستانها چیزهایی را انتخاب کردم که با زندگی جاری انطباق داشته باشند اما معتقدم نوشتن از پیامبران و معصومین علیهم السلام سختتر از قصههای معمولی است چون دارای ابعاد مختلف است.
این نویسنده در ادامه به تشریح فضای سیاسی دوران دانشجویی خود که همعصر با دوره پیروزی انقلاب اسلامی بود پرداخت و با بیان اینکه سال ۵۴ برای دانشگاه تهران ثبتنام کردم که فضا خیلی بسته بود اما دانشجوها فعالیت گسترده داشتند، اظهار داشت: اکثر دانشگاهها دو کتابخانه داشتتد که یک کتابخانه تخصصی و کتابخانه دیگر دانشجویی بود. من در همین مسیر با دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و کتابخانه آن آشنا شدم که مقدمات مطالعه کتابهایی ممنوعه و کمیاب برای من شد.
فتاحی نمونههایی از ابتکارات دوران دانشجویی در جهت مطالعه کتابهای کمیاب را تشریح کرد و با اشاره به خاطرات خود از تدریس ریاضی برای دانشآموزان مقطع اول و دوم دبیرستان گفت: سال ۵۹ مساجد و دانشگاهها خیلی شلوغ بود و شاهد بودم بچهها مخفیانه چیزهایی رد و بدل میکنند و من آن زمان داستان «کودک، سرباز و دریا» را میخواندم و متوجه شدم رفتار شخصیتهای این داستان چقدر به شرایط آن دوران و رفتار آدمها نزدیک است و در ادامه من داستان «مدرسه انقلاب» را با ایده بچههایی که فعالیت میکردند، نوشتم.
وی به روند آشنایی خود با حوزه هنری در سالهای ابتدایی انقلاب و آشنایی با مرحوم امیرحسین فردی اشاره کرد و گفت: مرحوم فردی پس از انتشار یک داستان از من، رسماً از من برای همکاری در کیهان بچهها دعوت کرد درحالی که من در یک شرکت روغن نباتی حسابرس بودم.
این نویسنده در تشریح وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در گذشته، اظهار داشت: مجلات در چهار دهه گذشته به شدت مملو از مطالب ترجمه بود و در سالهایی که ما در مجله فعالیت داشتیم در فضای سالهای ۶۱ به شدت کمبود مطلب داشتیم و من قصههای علمی عموحسین را نوشتم که بهترین قصههای علمی آن ایام بود.
فتاحی به تلاش برای نوآوری، سنتشکنی و پرداختن به مسائل جدی در ادبیات کودک و نوجوان اشاره و تأکید کرد: بدون تردید دهه ۶۰ بهترین دهه کتاب کودک شد چراکه نویسندگان مهمی در آن ایام فعالیت داشتند و امیرحسین فردی در این زمینه نقش زیادی داشت چراکه همواره به نویسندگان اعتماد میکرد.
وی درباره تأثیرپذیری داستان و ادبیات کلاسیک از ادبیات کهن ایرانی گفت: بعد از پیروزی انقلاب که مجلات از دست افراد قدیمی به دست افرادی همچون امیرحسین فردی افتاده بود که بلافاصله جنگ شکل گرفت، بسیاری فکر میکردند یکی از راههایی که میتوانند به کشور خدمت کنند، از طریق ادبیات است اما در 10 سال ابتدایی انقلاب کسی توجهی برای پرداختن به ریشههای ادبی و شاهنامه و مثنوی نداشت و تمام کارها در راستای پاسخ به نیازهای جامعه بود و نویسندگان زیادی در این باره نوشتند و بهترین قصههای جنگ نیز مربوط به همین دوران بود.
این نویسنده با تأکید براینکه هنوز توجه چندانی به ادبیات کهن و ریشههای ادبی نشده است، تصریح کرد: ما در پیشینه خودمان شاهنامه را داریم که عظیمترین تراژدی را در ادبیات جهان دارد و ما هنوز نتوانستهایم به این ریشه برگردیم و هنوز در داستان نتوانستهایم حتی یک اثر تقلیدی همچون شاهنامه یا قصه فلسفی مثل قصههای مولوی و یا قصهای تخیلی مثل هزار و یک شب بنویسیم.
فتاحی با بیان اینکه نویسندگان ما در ادبیات شخصیتی که جایگاه بزرگتری و راهنمایی هنری داشته باشد، نداشتهاند، گفت: ما نیازمند کسی بودیم که بتواند توجه به ریشههای کهن را تذکر دهد درحالی که چنین شخصیتی نداشتهایم هرچند شخصیتی همانند مرحوم فردی در این راستا یک مدیر خوب بود اما هنوز هم دیر نشده است و باید مراکزی که متولی هستند پیشینههای ادبی ما را به نویسندگان متذکر شوند. من شنیدهام قصههای مثنوی در آمریکا بیشتر از قصههای شکسپیر خواننده دارد و این در شرایطی است که هنوز قصهی خوبی که در زمینه کودک و نوجوان نوشته شده باشد که ما را به ریشههایمان پیوند دهد، نداریم.
وی با تأکید براینکه در دورانی عشق در داستان ممنوع بوده است، خاطرنشان کرد: عشق به میهن شامل عشق به سرزمین و مردم آن است، لذا نباید ایران را جدای از امیرکبیر، حافظ و سعدی و شهیدان آن معنا کنیم. بهنظرم سرزمین و میهن جدای از زبان فارسی و بزرگان علم و ادب آن و کسانی که در دفاع از این آب و خاک بزرگ شدهاند، نیست.
انتهای پیام/
نظرات
-
uQUEipsVy
نظر شما