یوسفعلی میرشکاک منتقد، شاعر و پژوهشگر ادبی با بیان اینکه اگر توانمندی فردوسی در شاهنامه درک شود زبان و نوشتار و نگارش و فرهنگ ما را دگرگون خواهد کرد، گفت: دستگاه فکری ایرانی در شعر تجلی پیدا کرده است.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، «یوسفعلی میرشکاک» شاعر، منتقد و پژهشگر ادبی در دومین جلسه از «درس گفتارهای شاهنامه» که بههمت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزۀ هنری برگزار شد، گفت: مخاطب در خوانش شاهنامه باید توجه به اتفاقی داشته باشد که در زبان فردوسی رقم میخورد.
وی در توضیح نسخههای شاهنامه به حضار گفت: انس بنده در شاهنامه به نسخهای است که از محمدعلی فروغی به چاپ رسیده است.
این پژوهشگر ادبی، اسماءالله موجود در شاهنامه را مورد اشاره قرار داد و با تأکید براینکه بیش از هزار اسماءالله در شاهنامه وجود دارد، عنوان کرد: فردوسی در شروع شاهنامه آنجا که میگوید «بنام خداوند جان و خرد»، نام را بهجای اسم آورده است.
میرشکاک در تشریح این بیت «خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر»، گفت: از اینجا بهبعد وارد دستگاه فکری فردوسی میشویم. چرا خداوند کیوان؟ کیوان بعد از اورانوس پدر همه سیاراتی است که هرکدام متعلق به خدایانند. اینجا منظور از خدایان، خدای عوام نیست بلکه مظاهر حضرت حق است که به تعبیر ما ۱۴ معصوم میشوند.
این منتقد و پژوهشگر ادبی با بیان اینکه حق تعالی در مظاهر مختلف تجلی میکند، افزود: بخاطر همین تجلی است که در قرآن اشاره میشود که هرجا نگاه کنید چهره خداست چراکه همه هستی مظهر خداوند است، لذا کیوان حدفاصلِ این جهان و جهان آخرت است، یعنی هرکسی بتواند خودش را به کیوان برساند دیگر از چرخه بازپیدایی و رجعت خارج شده است.
او شرط رسیدن به کیوان را گذشتن از خورشید دانست و با بیان اینکه تا پیش از رسیدن به خورشید امکان رجعت به کالبد وجود دارد، عنوان کرد: بخاطر همین «خداوند کیوان» یک اسم خاص برای پروردگار است که در آثار اساطیری ما آمده است.
این پژوهشگر در تشریح «خداوند کیوان و گَردان سپهر/ فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر»، گفت: ماه و ناهید و مهر بخاطر روشنی بحث دیگری دارند چون خداوند روشنی بخش اینهاست؛ اینجا اساس قضیه انسان و زمین است درحالی که جماعت غربی فکر میکردند جهان، خورشید محور است درحالی که خورشید محور کائنات بهمعنی محوریت خورشید نبوده است لذا مرکز کائنات زمین است چون خلیفه خداوند روی زمین مستقر است و این خلیفه در شاهنامه شهریار است.
میرشکاک درباره «ز نام و نشان و گمان برتر است» اظهار داشت: این بیت یعنی خداوند در اسم جای نمیگیرد و محدود به اسم نیست و در نشان و صفت جا نمیگیرد و محدود به صفت نیست. مولا امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «کمال توحیده نفی الصفات عنه» یعنی اوج توحید این است که صفت برای حضرت حق قائل نباشیم درحالی که ما خدا را در صفت ایشان میدانیم.
وی در ادامه به تشریح فرازهای دیگری از شاهنانه پرداخت و درباره «سخن هر چه زین گوهران بگذرد/ نیابد بدو راه جان و خرد» با بیان اینکه زبان مهمترین حس انسان است و مولا اميرالمؤمنين به آن اشاره دارد که فرمودند اگر زبان از انسان دریغ شود او یک مُرده متحرک است.
این شاعر به این بخش شاهنامه «خرد گر سخن برگزیند همی/ همان را گزیند، که بیند همی» اشاره کرد و آن را برابر تمام فلسفه غرب دانست و ادامه داد: فردوسی در شاهنامه اسم و فعل و حرف را به هر نحوی که دلخواه خود بوده بهکار برده است. اگر توانمندی این مرد درک شود زبان و نوشتار و نگارش و فرهنگ ما را دگرگون خواهد کرد.
میرشکاک به اشارات فردوسی درخصوص اهمیت علم پرداخت و با بیان ِاینکه «پرستنده باشی و جوینده راه/به ژرفی به فرمانش کردن نگاه» تأکید بر اهمیت دانایی دارد؛ ما اینجا به درک اهمیت دانش برای قدرتمند شدن پی میبریم چیزی که موجب سیطره امروز غرب شده است همین دانایی و دانش است.
او «خرد» را در شاهنامه یک کلمه مذموم معرفی کرد و اظهار داشت: بزرگانی همچون فردوسی و حافظ به زبان نظم شعر نمیگفتند بلکه زبان آنها نظم بوده است و بخاطر این تمام سخن آنها حکمت است البته متاسفانه این فرهنگ غنی حفظ نشد تا جایی که فقها مقابل شعرا ایستادند بخاطر همین دیوان شخصیتی همچون امام خمینی (ره) بعد از رحلت ایشان به چاپ رسید درحالی که شعرا در گذشته نمایندگان خداوند بودهاند چون سخنان خداوند را بیان میکردند.
این پژوهشگر به تأثیرگذاری شاهنامه در حفظ فرهنگ ایران اشاره کرد و تصریح کرد: عشایر ایران با وجود اینکه سوادی نداشتند سالها فرهنگشان را بهواسطه شاهنامه حفظ کردند و مناسک و آیین داشتند تا اینکه مورد خیانت پهلوی قرار گرفتتد و زبانشان ویران شد.
میرشکاک با تأکید براینکه دستگاه فکری ایرانی در شعر تجلی پیدا کرده است، افزود: حماسه، جنگجویی و زیبایی شاهنامه باعث میشود که ما متوجه زبان و اندیشه فردوسی نشویم لذا با یک روز و یک سال همنشینی با شاهنامه به مضامین آن پی نمیبریم. متوجه منظور فردوسی و شاهنامه شویم و من خودم هنوز فکر میکنم فقط به اندازه یک دانشآموز شاهنامه را درک کردهام چراکه راهبردن به حکمت حماسه سخت است و متن سرراست نیست.
انتهای پیام/
نظر شما