۱۴۰۱.۰۴.۰۱
صد و هفتاد و یکمین شب شعر طنز «در حلقه رندان» با شعرخوانی استاد حسن شعبانی، طنزپردازان جوان و آموزه‌های ادبی اکبر کتابدار با اجرای شهرام شکیبا برگزار شد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، یک‌ صد و هفتاد و یکمین در حلقه رندان به کوشش دفتر طنز حوزه هنری در روز سه شنبه ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۱ میزبان علاقه‌مندان به شعر و طنز بود. در این برنامه شاعران و نویسندگان طنزپرداز از جمله امید مهدی نژاد، روح الله احمدی، حسن شعبانی، افسانه غیاثوند، سیدمحمدجواد یثربی، مهدی فرج اللهی، میثم یوسفی، سید شهاب جدا، فرامرز ریحان صفت و … به طنزخوانی و گپ‌وگفت شوخ‌طبعانه پرداختند. روح الله احمدی اولین شاعری بود که در این برنامه با تکیه بر موقوف‌المعانی شعر خواند. بخشی از متن این شعر چنین است: وقتی ملاک پست و ریاست سواد نیست وقتی که وضع رابطه‌بازی کساد نیست وقتی مکانِ دفعِ فسادِ زیاد هست اما زمانِ رفعِ زیادِ فساد نیست وقتی سلیقه هست ولی کج‌سلیقگی‌ست وقتی عقیده هست ولی اعتقاد نیست وقتی قرار بود چنان رونقی شود حالا توان حفظ همان اقتصاد نیست * در ادامه نیز اکبر کتابدار که مثل همیشه در این برنامه به ارائه نکات آموزشی ادبی می‌پردازد در این شماره از برنامه «در حلقه رندان» به آرایه تکرار پرداخت. * افسانه غیاثوند نیز نقیضه‌ای برای «چکمه» به روش «التفاصیل» اثر گرانقدر فریدون توللی خواند. بخشی از این نقیضه چنین است: و اما «چکمه» بر وزن و ضرباهنگِ نکمه؛ چنانکه در متون گذشته آمده در لغت کفش ساق داری است که بلندای آن به زانو رسد و امروزه برحسب توسع معنایی کلمه،اشکال دیگری از آن، دراندازه های مرتفع،حتی تا منتهی الیهِ ران نیز مشهود است؛ آنچه مردمان، خاصه نسوان به شور در پای کُنند و به زور از پای کَنند. پارسیان به مسامحه پای افزارش خوانند،حال آنکه در اصل «پای اطوار» است از این رو که در قالب طور-طور یا همان لنگ لنگ، به صورت ناگاه از ادات و افاداتِ زنانه سر برمی زند. * سید جواد یثربی نیز در این برنامه «در حلقه رندان» دو شعر خواند که یکی از آنها برای بازه سنی کودک بود. بخشی از شعر خوانده شده کودک یثربی چنین است: میخوام یه داداش بخرم اما پولم اندازه نیست خیلی گرونه قیمتش هزار و پونصد و دویست اگر با قلکم برم مغازه فرشته ها شاید بتونم بخرم یه دونه نی نی از اونا مغازه فرشته ها بچه داره یه عالمه چی میشه ده تا بخرم؟ یه دونه داداشی کمه * سید شهاب جدّا هم شعری دوبیتی با لهجه قمی و یک غزل خواند. بخشی از دوبیتی تقدیم شده وی چنین است: دلم چش چال شهلایی نَمیخواد زن داف مشمایی نَمیخواد میخوام جلتش بشم مث کفتر سرخ تنم آغوش هرجایی نَمیخواد * امید مهدی نژاد هم که یکی از همراهان همیشگی «در حلقه رندان» است شعری تقدیم کرد که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانیم: دلا نزد کسی بنشین که اخلاق بشر دارد به زیر آن بلیتی رو که رمز معتبر دارد نظر کردن به کوچک‌ها منافی بزرگی نیست بزرگی چون خدا را بین که امعان نظر دارد نه هر هیزی نظر دارد، نه هر سیخی جگر دارد نه هر صبری ظفر دارد، نه هر سیری سفر دارد * فرامرز ریحان صفت از دیگر شاعران حاضر در این برنامه شعری به شرح زیر تقدیم کرد: حال ما این روزها بد نیست باور می کنید؟ نمره ما کمتر از صد نیست باور می کنید؟ حال ما از دایی و از خاله ما بهتر است عمه ی ما هم مردد نیست باور می کنید؟ نان به نرخ روز خور ها را خدا لعنت کند کار و بار نانوا بد نیست باور می کنید؟ خورده ام هرچند خنجر معتقد هستم ولی دشمنی ها تا به آن حد نیست باور می کنید؟.... * میثم یوسفی نیز در ادامه نقیضه‌ای بر شعری از ایرج میرزا تقدیم کرد که بخشی از این شعر چنین است: از مال جهان ز کهنه و نو دارم پسری به نام خسرو هر چند که سال او چهار است پیداست که طفل هوشیار است در دیده من چنین نماید بر دیده غیر تا چه آید هر چند که طفل زشت باشد در چشم پدر بهشت باشد هان ای پسر عزیز دلبند بشنو ز پدر نصیحتی چند * یکی از مهمانان ویژه این شماره از برنامه «در حلقه رندان» استاد حسن شعبانی «بانی» بود که با حضور و شعرخوانی خود گرمی‌بخش این محفل بود. وی در ابتدا شعری برای برنامه «در حلقه رندان» خواند که بخشی از آن چنین است: حلقه رندانيم من پيــــر رنــــدانم خــــودم پير دير حلقـه رندان تهــــــرانم خـــــــودم در کنار جمــــع طنـــــازان شــــادی آفرين فارِس ميــــدان رزم خنده سازانـــــم خودم تا نفس باقـــــي و تا طبعـــــم مرا ياري کند همچنان در حلقة رندان دُر افشـــــانم خودم نکتــــه پرداز شب شعـــر شکر خندم اگــــر دانش آموز ظريف اين دبستـــــانم خــــودم اهل (وردآوردم) و اصل و نسب (ورديجيــَـم)   وی در ادامه نیز شعر زیر را خواند: تو از بهر فشار خونم آمی شفا بخشی برا درمونم آمی ولی با تیر مژگانی که داری بلایی بهر قصد جانم آمی * مهدی فرج‌اللهی به عنوان شاعر پایانی شعری با عنوان « دلدار مجازی» خواند. بخشی از متن این شعر چنین است: در صفحه چت داخل یک غار مجازی با عشق مجازی بکنم کار مجازی فکرت نرود جای بدی فاصله‌ای هست ما بین من و گوشی و آن یار مجازی شد رد و بدل قلب و گل و شکلکِ لبخند افتاد همین کار به تکرار مجازی در عرض همین فرصت و این چند دقیقه در اوج صمیمیتِ افکار مجازی می‌خواست برایش بخرم گوشی آیفون اینترنتی از حجره بازار مجازی گفتم که گران است کمی مورد منظور بگذر تو از این خواسته دلدار مجازی آنگاه به من گفت برایش بخرم شارژ هر چند که بی قافیه شد من نخریدم یک عالمه گل دادمش از باغ تلگرام انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha