میزگرد «آسیبشناسی هنر انقلاب در سپهر موسیقی ایران» با حضور کارشناسان حوزه موسیقی «علیرضا قزوه» رئیس شعر، موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما، میلاد عرفانپور رئیس موسیقی حوزه هنری، امیرحسین سمیعی معاون هنری سازمان فرهنگی شهرداری، رضا مهدوی موسیقیشناس و شهرام صارمی نوازنده، محقق و آهنگساز موسیقی ایرانی در خبرگزاری فارس برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری به نقل از خبرگزاری فارس؛ میزگرد «آسیبشناسی هنر انقلاب در سپهر موسیقی ایران» با حضور دستاندرکاران، پژوهشگران و کارشناسان حوزه موسیقی ازجمله «علیرضا قزوه» رئیس شعر، موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما، میلاد عرفانپور رئیس موسیقی حوزه هنری، امیرحسین سمیعی معاون هنری سازمان فرهنگی شهرداری، رضا مهدوی موسیقیشناس و شهرام صارمی نوازنده، محقق و آهنگساز موسیقی ایرانی در خبرگزاری فارس برگزار شد.
در ابتدای این نشست، کارشناس مجری میزگرد ضمن خیر مقدم به مهمانان حاضر در جلسه از آقای میلاد عرفانپور تقاضا کرد مقدمهای پیرامون مبحث آسیبشناسی هنر انقلاب در سپهر موسیقی انقلاب پیش روی مخاطبین قرار دهد تا زمینه بحث و بررسی میزگرد فراهم شود.
*بحث موسیقی از انقلاب تا امروز بر پیچیدگیهایش افزوده شده است
«میلاد عرفانپور» رئیس موسیقی حوزه هنری کشور در ابتدای سخنان خود ضمن تاکید بر فعالیت بیشتر در حوزه موسیقی انقلاب، گفت: بنابر تحقیقات و پژوهشهایی که انجام دادهایم که زمینه نگارش «سند ملی موسیقی» هم بود، یکی از حوزههای مهمی که به آن رسیدیم و به آن پرداختیم این بود که اصولا در دروه انقلاب اسلامی در این چهل و چند سال چقدر جایگاه موسیقی تبیین شده است؟ بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی یک جریان گفتمانی که جریانی تمدنساز جدید بود در تاریخ ما و در تاریخ همه جهان حرف تازهای برای زدن داشت در حوزههای مختلف تا حدودی تکلیف روشن شد. مثلا روشن شد که تکلیف شعر با جمهوری اسلامی چه خواهد بود. شعر انقلاب اسلامی چه رویکردی خواهد داشت و بخشهای مختلف حاکمیت نگاه ویژهای به برخی مسائل داشت که شعر به تدریج جایگاه خود را در هنر انقلاب پیدا کرد. اما موضوع یا ساحتی که از انقلاب تا به امروز کمتر در بارهاش تبیین شده و شاید رفته رفته بر پیچیدگی و ابهامهایش افزوده شده، بحث موسیقی بوده است.
*روشن نشد وظیفه حاکمیت در قبال موسیقی چیست!
اصولا برای ما روشن نشد که موسیقی در سیمای معرفتی فرهنگی و هنری انقلاب اسلامی چه اهمیت، جایگاه و کارکردی دارد و وظیفه حاکمیت در قبال موسیقی چیست؟ و چشم انداز حاکمیت ما و چشم انداز انقلاب اسلامی در مورد موسیقی چیست؟ این در حالی بود که از همان لحظات شروع انقلاب اسلامی، موسیقی جزو خدومترین هنرها به جمهوری اسلامی بود. از همان آغاز انقلاب تا رسیدن به هشت سال دفاع مقدس، تا همین امروز که در همه بزنگاههای مهم همین موسیقی بوده که مردم را به صحنه آورده است و از مقولههای مهمی که نقش داشته و موسیقی همواره به نفع جریان حق علیه جریان باطل، پیشتاز بوده است. تا همین روزهای اخیر و سال ۱۴۰۰ که گذشت دیدیم که موسیقی چقدر خوب نقشآفرینی کرده است.
بعد این هنر خدوم، این هنر که در این سرزمین بسیار کارکرد داشته و حتی در بسیاری از جریانهای عرفانی و معرفتی آثار و تاثیراتی برجسته برجای گذاشته طوریکه عرفان و ادبیات ما پیوند مستقیم دارند با موسیقی و حتی حماسه ما پیوند مستقیم دارد با مقوله موسیقی و به واسطه همراه شدن موسیقی بخصوص در دوران قبل از انقلاب اسلامی با حواشیای که همانها موسیقی را از مسیر اصلی خود دور کرده بود و با مسیر تعالی انسان و تعالی هنر منافات داشت کم کم این تردید به وجود آمد که مشکل از خود موسیقی است در صورتیکه اینچنین نبود. موسیقی مانند هر هنر دیگری چند بعد دارد و برخی از این ابعاد ممکن است دستمایهای شود برای مسیری که با توحید و معارف دینی ما سازگاری ندارد اما موسیقی اصیل و علمی و آن موسیقی که هنرمندان ما در طول تاریخ به یادگار گذاشتهاند آنهایی بودهاند که با معارف دینی و انسانی و فرهنگی و اخلاقی و عرفان و سلوک و تعالی به سمت کلمه حق همراه بوده و بخصوص در گفتمان انقلاب اسلامی پیوند محکی دارد و میتواند کمک کند که ما در این چهل و چند سال خدمات موسیقی را مشاهده کردهایم کما اینکه انقلاب اسلامی هم خدماتی به موسیقی داشته اما در پرتو عدم تبیین این جایگاه، خدمات هم متاسفانه دیده نشده و ما شاهد هستیم که بواسطه این ابهام و بلاتکلیفی که بعضا در فضای موسیقی وجود داشته، اتفاقات خوبی که در بیان موسیقی انقلاب اسلامی افتاده کم هم نیست اما از نظر دور مانده و کم انصافی و کم لطفی هم به آن شده است.
ازینرو من این مقدمه را عرض کردم که مهمترین مساله در حوزه موسیقی انقلاب اسلامی موضوعات پیراموسیقی انقلاب اسلامی و باید نظریه اسلامی در حوزه موسیقی را تبیین کنیم و به این برسیم که موسیقی چه کمکی میتواند بکند در مسیری که چشمانداز متعالی انقلاب اسلامی است و ما چه کمکی میتوانیم به موسیقی بکنیم که بتواند پرقدرتتر و بدور از حواشی متداول و محتمل این مسیر را ادامه دهد.
*از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ ۱۰۰۰ اثر با کمترین امکانات برای انقلاب ساخته شده است
«رضا مهدوی» موسیقی شناس، محقق و آهنگساز و رئیس اسبق موسیقی حوزه هنری کشور در ادامه بحث میزگرد ضمن تشکر از میلاد عرفانپور برای ارائه توضیحات کامل و بیِّن موسیقی انقلاب، گفت: در تکمیل فرمایشات آقای عرفانپور عرض کنم که رشته موسیقی و موسیقیدانان از قبل شکلگیری انقلاب اسلامی و بعد از آن به صورت چشمگیری فعالیت کردند و فعالیتشان هم خودجوش و نه اینکه کسی یا جایگاهی بخواهد که اینها همراه مردم باشند. چه شعارهای انقلابی که حس موزیکالیته درش بود، ریتم نقش مهمی در آن داشت و هیجان مردم کمکهای زیادی کرد و بدون ادوات سازی آن آثار زیبا و گیرا را خلق میکردند، چه آن دسته از هنرمندانی که در زیرزمینها به خلق آثار انقلابی میپرداختند و چه آنها که بصورت انفرادی کاری را روانه خیابان میکردند و نوار کاسِتی روانه خیابانها میکردند و جالب اینکه از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ چیزی بالغ بر ۱۰۰۰ اثر به همین شیوه و در همین شرایط ساخته شده است!
همانطور که مستحضر هستید بخشی از این کارها در رادیو تلویزیون پخش میشد، برخی هم دست به دست به مردم کوچه و بازار میرسید و تاثیر خود را برای پیشبرد انقلاب میگذاشت. نکته اصلی این است که اینها هنرمندان و چهرههایی بودند که برای پیروزی انقلاب مستقیم ورود کردند و همینطور به پیروزی انقلاب قوام بخشیدند، که ما در دیگر هنرها ندیدیم یا خیلی کم دیدیم.
شاید بدشانسی موسیقی و موسیقیدانان این بود که وقتی حضرت امام (ره) تشریف آوردند از بین هنرها نام سینما را برندند و سینما جایگاهی پیدا کرد که همیشه ماها آرزو داریم که ای کاش جشنواره موسیقی فجر در قد و قامت جشنواره فیلم فجر می بود. خروجی این جمله برمی گردد به این نکته که اعتباری که سینما از اول انقلاب پیدا کرد، با توجه به بخش قابل توجهی از هنرمندانی که فعالیت های آنچنانی در سینمای قبل انقلاب داشتند و نسبت مباحث اخلاقی را که مقایسه میکنیم، موسیقیدانان کمترین آسیب را نسبت به سینماگران و تئاتری ها داشتند اما بیشترین حد بر اهالی موسیقی مترتب شد و خانه نشین شدند به دلایل مختلف و بعد از بیست سال تازه اجازه فعالیت آنهم در حد مجوز آلبوم و برخی ها را هم تا همین الان همچنان اجازه فعالیت در صحنه را نداده اند. برای نمونه همین چند روز پیش بعد از چهار دهه یکی از خواننده های سرشناس قبل انقلاب در یکی از برنامههای تلویزیونی دیده شد. خب عمر موسیقایی هنرمند میگذرد، علی رغم اینکه وجه غالب این هنرمندان فهمیده بودند انقلاب پیروز شده بسیاری آمدندن و آهنگ انقلابی ساختند و من به زعم خودم موزیسین ها به هیچ عنوان به جایگاهی که سینماگران رسیدند دست نیافتند.
اگر مرحوم امام(ره) نامی از موسیقی میبرد قطعا الان شرایط موسیقی خیلی متفاوت از شرایطی میبود که در تمام این سالها دیدیم و بخواهیم تمام مشکلات را بندازیم سر مباحث بالادستی فقهی و امنیتی و اینکه بخشیش از این مشکلات را می اندازیم گردن مدیریت هایی که آگاه به امور موسیقی و موسیقیدانان نبودند که اینها شاید بخش هایی از این مشکلات باشد اما باید پذیرفت که ما بعد از گذشت چهل و سه سال تبیین نکردیم جایگاه هنرمند موسیقی و کلیت موسیقی را.
*فتوای امام(ره) نقطه عطفی در موسیقی بود
اگر سال ۱۳۶۶ حضرت امام(ره) آن فتوای تاریخی را نمیدادند قطعا ما امروز نمیتوانستیم این بحث را داشته باشیم که درباره موسیقی اصلا صحبت کنیم و دانشکده و هنرستانها و آموزشگاههای موسیقی در کل کشور گسترش پیدا کند و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بیاید و گروههای موسیقی را به خارج کشور اعزام کند و و اینکه دلار خرج می شود و برای این کار هزینه می شود و هنرمند را آنجا میبرند و هرآنچه که میخواهند اجرا میکنند. خیلی از اینها که به خارج اعزام میشوند صرفا که کار انقلابی اجرا نمیکنند بلکه برای اینکه کارشان جذابیت بیشتری داشته باشد به اجرای آهنگهای نوستالژیک دهه سی و چهل شمسی و قبل انقلابی میپردازند و میخواهند برای ایرانیان خارج کشور خاطرهسازی کنند و همه اینها به یمن آن فتوای تاریخی بوده هرچند این فتوا دیر بود اما نقطه عطفی محسوب شد که بعد از آن مقام معظم رهبری در کتابی که پاسخ استفتائات را نوشته بودند و اینکه فرموده بودند که موسیقی را شخص مکلف میتواند تشخیص بدهد که موسیقی که میشنود مشکل دارد یا نه؟ که در مجلسی که موسیقی هست، نوع کارها به گونه ای است که بماند و بشنود و مشکلی ندارد یا اینکه آن مجلس را ترک کند. و آقا مخیر کردند مقلدین را در مواجهه با موسیقی. کسی که عقل سلیم دارد میبایست بعد از این دستور برایش فصل الخطاب میشد، و برای امثال ما که نماینده جامعه موسیقی هستیم تعجب است که این دیدگاه چرا در وجه غالب به صدا و سیما تسری پیدا نکرد؟ چرا در وزارت ارشاد به گونهای دیگر و در وزارتخانههای دیگر به گونههای دیگر باعث تشطت شد و آن وحدت رویه که قرار بود به یک سند تحول محسوب شود تا الان یا مغفول مانده یا نتوانسته ادامه دهد.
من فکر میکنم اگر این موضوع همین امروز در بین نهادهای حاکمیتی به یک مرکز سقلی تبدیل شود، که موسیقی بیشترین خدمات را قبل و بعد از انقلاب انجام داده و بخصوص در هشت سال دفاع مقدس که یک موسیقیدان برای جنگ تحمیلی هزار اثر ساخته، درست است که از این هزار اثر، بیست قطعه به شهرت و محبوبیت رسیده ولی همچنان بهروز است. آقای اسفندیار قرهباغی وقتی آهنگ معروف «آمریکا ننگ به نیرنگ تو» را می خواند کدام خواننده شهامت داشته اصلا اینچنین اثری را بخواند. کسی که در ایتالیا تحصیل کرده و در بهترین جا اُپرا یاد گرفته و قرار بوده بیاید در ارکستر سمفونیک ایران کارهای شاخصی بخواند و چهره جهانی بشود اما میآید و به عشق میهن یک سرود انقلابی می خواندکه بهتر از آن هنوز خلق نشده است و این یعنی همان عشق هنرمند به انقلاب.
*چرا موسیقی همچنان مشکوک است؟
خیلی کارهای ارزشی و انقلابی ساخته شده ولی هیچکدام به این توانایی و تونالیته و این استعداد نبودهاند و همچنان این یک کار شاخص است. با وجودیکه ما دهها کار موفق دیگر انقلابی داریم مثل آثار آقای گلریز و از کارهای مرحوم راغب و آقای شاهنگیان که سرود بدو ورود امام به ایران را ساخته و هزاران بار پخش شده است و اینها را عرض کردم که بگویم با وجود تمام اینها چرا موسیقی همچنان مشکوک است؟ حلیتش ثابت نشده است. موسیقی اگر مشکل فقهی دارد یک بار برای همیشه هنرمندان به صورت دسته جمعی بروند پیش فقهایی که همچنان بر این عقیدهاند که موسیقی حرام است یا شبههبرانگیز است و یا بینابین و موردی برخورد میکنند بر اساس مصادیق حکم صادر میکنند و این مساله را مشخص کنند. بسیاری از مراجع نیز برخورد و دیدگاه خوبی نسبت به موسیقی دارند. ذکر یک نکته بسیار اهمیت دارد و اینکه خود حضرت امام (ره) قبل از انقلاب با موسیقی مخالف بودند تا سال ۱۳۶۶ که آن فتوای تاریخی را صادر کردند و این قضایا نشان داد که فقه شیعه فقهی به شدت پویا است و میتواند متوازن و همحرکت با جریانات روز و عرف تغییرات را اعمال کند. الان هم بالاخر در گام دوم انقلاب بیایید مساله موسیقی را برای همیشه حل کنیم. چراکه موسیقیدانان صادقانه همچنان در حال خدمت هستند.
*نشان «شوالیه» فرانسه برازنده هنرمند ما نیست!
شاید یک موسیقیدان شاخص حاضر به آمدن در تلویزیون صدا و سیما نباشد، اما در بزرگترین جشنوارههای فنی که وزارت ارشاد، حوزه هنری، سازمان فرهنگی شهرداری و هر نهاد دیگری برگزار میکند حضوری فعال و تمام و کمال دارد، در خبرگزاریها انتقاداتشان را هم میکنند و جهان هم او را میشناسد ولی در کشورش مانده و دارد برای مردمش خدمت میکند و این را باید به فال نیک گرفت که در وهله اول برای انقلاب و در وهله دوم برای مردم کار نیک و درست انجام میدهد و در وهله بعد برای نسل سوم که واقعا فکر کند اهمیتی به استادانش داده شده چون نسل جدید واقعا فکر میکند به استادان و بزرگانش اهمیت داده نمیشود، مثلا ما انتظار داریم موسیقیدان پیشکسوت تمام زندگیاش در اختیار مردم و انقلاب بگذارد اما حالا پس از سالیان سال خدمت از او یک تقدیر و تشکر نکنیم. اینجاست که کشورهایی مثل فرانسه میآیند و مدالهایی چون «نشان شوالیه» به هنرمندان ما میدهند که شاید خیلی هم معتبر نباشد و واقعا هم برازنده هنرمند ما نباشد.
البته همه هنرمندان هم که به سلیمالنفسی استاد حسین علیزاده که نیستند که در پاسخ به دریافت نشان شوالیه فرانسه بگویند من به همین نام حسینم اکتفا میکنم و آن جایزه کشور فرانسه را پس میدهد. برخی نیز هم به این نشان افتخار کرده و آن را دریافت میکنند. در صورتیکه همین نشان شوالیه معادل «دیپلم هنری» است که وزارت ارشاد ما آن را به عنوان درجه پنج میدهد که درجه چهار میشود فوق دیپلم، و به همین ترتیب درجه یک که میشود همتراز دکترا. ازینرو از چهرههای نامدار هنری ایران که این نشان را نگرفتند این مساله اهمیت دارد که چرا هنرمندان تراز اول ما باید از گرفتن یک نشان درجه پنج خوشحال باشند؟ اینجا نشان میدهد که آن تبیین صورت نگرفته و منِ موسیقیدان بین این شرق و غرب در حال تلو تلو خوردن هستم و خوب است که یک بار برای همیشه به معنای حقیقی کلمه جایگاه موسیقی و خود موسیقی به جایگاه محکم و استواری برسد که همگان آن را قبول داشته و پذیرا باشند.
در پایان بگویم الان هرچند دیر است اما به عنوان گام دوم انقلاب در چهل سال دوم بیایید مساله موسیقی را حل کنیم چون موسیقیدانان واقعا صادقانه عمل میکنند. الان میزان قابل توجهی از هنرمندان نسل نو بر این باور هستند که به هنرمندان برجسته اهمیت داده نمیشود و از موسیقی صرفا ابزاری استفاده میشود. من هم معتقدم هنر یک ابزار است و هنر برای هنر جایگاهی ندارد و هنر برای مردم است اما اینکه ما صد در صد نگاه ابزاری کنیم و تنها در بزنگاهها و رویدادهایمان از هنرمندان استفاده کنیم و بعد سالی یک بار هم سراغی از آنها نگیریم این پسندیده نیست. ازینرو ما باید بویژه برای هنرمندانی که ضمن فعالیت شاخص در عرصه هنری، در سطح ملی و بینالمللی همواره به فکر حفظ شان و جایگاه والای ایران عزیزمان هستند، در عمل خدمت کنیم.
*هنرمندان موسیقی در بحث «هنر انقلاب» با انقلاب همدل بودند
«شهرام صارمی» نوازنده، آهنگساز ، پژوهشگر موسیقی و دبیر سابق جشنواره بینالمللی موسیقی فجر در ادامه این میزگرد گفت: موضوع پیرامون هنر انقلاب شروع شد و باید از اینجا شروع کنیم که ما برای موسیقی در مقاطع مختلف و شرایط مختلف کاربردهای مختلف تعریف میکنیم. الزاما موسیقی انقلاب یک دوره از تاریخ کشور ما است که طبیعتا پس از گذشت خود دوره و بحبوحه انقلاب، کارکردش را از دست میدهد و این صرفا حرف خود من نیست بلکه نظر بسیاری از صاحبنظرانیست که خود بنده با آنها صحبت کردهام. برای مثال من در مورد قطعهای از یک استاد که برای انقلاب ساخته بوده میخواستم صحبت کند، که آن استاد میگفت این قطعه مربوط به آن دوران و آن حال و هوا بوده و الان در موردش صحبت نکنیم.
ضمن اینکه آثار آن دوره دارای ویژگیهای خاص خود و به دور از پیچیدگیهای ساختاری امروزی بودند. از نظر آهنگسازی نیز خیلی پیچیده و تنظیمات آنچنانی نداشتند اما یک صداقت و سادگی در آن آثار موج میزد که برآمده از یک اتحاد و همدلی و نگاه عمومی بود که همه به موضوع انقلاب داشتند.
از این جا شروع کنیم که موسیقی رسمی ما از نظر فرهنگی اگر بخواهیم برایش جایگاه تعریف کنیم مثل زبان مادری است. برای مثال شما دوتار خراسان را اگر روی مضرابش یک لایه پارچهای بکشید، یک بار فرهنگی دربر خواهد داشت، کمانچه لرستان، قیچک سیستان، نی مازندران یا سایر سازهای مناطق ایران و لهجه و فواصلشان هرکدام مخصوص به یک منطقه و شکل زندگی و فرهنگ آن جغرافیا محسوب میشوند. در کشور هم موسیقی رسمی هم یک بار فرهنگی متحدالشکل دارد.
مهمترین مسالهای که ناظر بر موسیقی کشور ما در تعریف شخصیت و کارکرد این هنر میتوان گفت این است که موسیقی در تمام وقایع از انقلاب گرفته تا جبهه و جنگ و ایثار و شهادت و در هر رویدادی که هنرمندانه حضور داشته، زبانی واحد دارد که گرچه در قالب و ظاهر و رویداد خاص متفاوت است اما در آن کلیت و همدلی و نگاه اعتقادی، کاملا تفکری منسجم و همراه و همدل بوده است. موسیقی ایرانی باید همواره آن کارکتر سادگی، درک، سلوک و منش و تمام ویژگیهای درونی و اخلاقی و تفکری خود را داشته باشد.
*هنوز تکلیفمان با موسیقی مشخص نیست/برخورد واحدی با موسیقی نمیشود!
در رابطه با روند حرکتی موسیقی در این چهار دهه انقلاب باید گفت که، مساله اصلی سیاستگذاری در حوزه موسیقی است. یعنی هنوز تکلیفمان با موسیقی مشخص نیست. یعنی موسیقیمان نه خوب معرفی میشود نه خوب در سطح کلان اجرا میشود و نه برخورد واحدی با آن وجود دارد. برای نمونه یک هنرمند در جشنواره فجر اجرا میکند و هیچ مشکلی هم ندارد و بعد از جشنواره فجر میخواهد یک برنامه اجرا کند و به همان اجرا مجوز نمیدهند. یا به یک اجرا مجوز میدهند و به دیگری نمیدهند به لحاظ اینکه باهم تفاوت محتوایی ندارند.
مشکل دیگر به رسانههای پرمخاطب برمیگردد. از رسانه ملی گرفته تا پلتفرمهای مجازی و اینترنتی پرمخاطب بخش عمدهای از ساعات برنامههایشان را با موسیقی پر میکنند و اینها سیاستگذاری یکسانی ندارند. در رادیو چون فقط صدا پخش میشود محدودیت کمتر است و این محدودیت در تلویزیون چون تصویری است بیشتر میشود. کما اینکه بارها و بارها به این موضوع اشاره شده که چرا ساز و آلات موسیقی در تلویزیون نمایش داده نمیشود و همانطور که همه مستحضر هستید این مطالبه به یک کلیشه پرتکرار بدل شده و همه در مورد آن صحبت و اعتراض کردهاند. اما شبکههای برون مرزی ما سازهای موسیقی و هنرمندها و انواع اجراهای موسیقی را در برنامههای خود برای مخاطبان خارج از ایران پخش میکنند و این واقعا یک تناقض نامتعادلی است که هیچ کسی هم جوابگوی آن نیست.
موسیقی در نوع محتوایی خود به «موسیقی بامحتوا» و «موسیقی بدون محتوا» قابل تقسیم است. متاسفانه ما در حوزه آموزش موسیقی هیچ گونه برنامهریزی ارائه نکردهایم. آموزشگاه موسیقی وقتی نمیتواند کلاسهایش را با موسیقی جدی پیش ببرد مجبور است به آموزش موسیقی سخیف روی بیاورد چون نمیتواند با آموزش موسیقی جدی و خوب آموزشگاهش را اداره کند از این رو آموزشگاهها به محل آموزش و ترویج سخیفترین نوع موسیقی تبدیل میشوند. این اتفاقی که امروز ما در موسیقیمان با آن مواجه هستیم به دلیل چهار دهه عدم برنامهریزی در این حوزه بوده است. الان اصلا به خوبی مشخص نیست که خروجی دانشگاهها و آموزشگاهها و آکادمیهای موسیقی دقیقا چیست. ضمن اینکه در این خروجی نامشخص بهترین و آرمانیترین فعالیت فارغالتحصیلان تنها تدریس است و این تدریس یعنی همان آموزش، همانهایی که آموختهاند را به نسل بعد منتقل میکنند.
یکی از مهمترین کارهایی که از همان اول انقلاب باید انجام میشده نامگذاری دقیق بخشهای مختلف موسیقی است. مثلا الان ما به شکلی از موسیقی میگوییم موسیقی پاپ، یا تعریفی که از موسیقی دستگاهی شده یعنی هرکسی اگر نازلترین نوع اثر هنری را ارائه دهد و از نظر ظاهر به آن تعریف نزدیک باشد، در دسته موسیقی ردیف دستگاهی قرار میگیرد و سازنده اثری کلاسیک محسوب میشود. ازینرو آن ارزشگذاری و تعریف حوزهها به شکل درست خود انجام نشده است.
مساله مهم دیگر این که ما برای رویدادها و جشنوارههایمان نتوانسته ایم اعتبار لازم را به دست بیاوریم بطوریکه اگر یک جایی به یک نفر درجه یک هنری اعطا کردیم، کاملا جایگاهش مشخص باشد و اگر به یک نفر درجه سه هم دادیم، اعتبارش آنچنان درست و به جا مستحکم و تعریف شده باشد که هرکدام شان و جایگاه خود را به شکلی واقعی داشته باشند. برای نمونه منِ هنرمند الان می توانم مثلا بگویم یکی از ده اثر من برای جایزه «گِرَمی» نامزد شده است! که همین نامزد شدن در جایزه گرمی هم میتواند به شدت اعتبار بیاورد برای هنرمند و این همان جایگاهی است که منظور از اعتبار می تواند باشد. ازینرو ما متاسفانه هنوز نتوانسته ایم اعتبار و رازش قابل قبولی برای جوایز، رتبه بندی ها و گواهینامه هایمان به دست بیاوریم.
آخرین صحبت من در مورد تاثیرگذاری موسیقی در اجتماع است. ما اگر بپذیریم موسیقی به عنوان یک هنر و قبل از هنر به عنوان یک عنصر فرهنگی در جامعه جا بیافتد قطعا با شرایط و مواجهه و تفاهم بهتری بین هنرمندان و هنر انقلاب روبرو خواهیم بود و حواشی هم به شدت کم خواهد شد. ضمن اینکه ما از رویدادها و اتفاقاتی که در دنیای موسیقی دارد میافتد بسیار عقب هستیم حتی در عالیترین نوع موسیقیمان هم از آنها عقب هستیم. برای مثال اگر یک آهنگساز اروپایی دو قطعه جدید میسازد، بلافاصله این دو قطعهاش در تمام اروپا و دنیا پخش و شنیده میشود و اینجا در وطن، فلان موسیقیدان ما هرکاری بکند ما قدرت نمایش آن بُعد کار فرهنگی را نخواهیم داشت و کار آن استاد آنطور که باید دیده و شنیده نمیشود و همین باعث تضعیف اثرگذاری ما و هنر ما بخصوص در بخش فرامرزی خواهد بود.
امروزه ما اگر بخواهیم کار خوب و تاثیرگذار انجام دهیم اول باید آموزش صحیح برنامهریزی دراز مدتِ درست داشته باشیم یعنی از همین الان باید برای سه دهه بعد برنامهریزی کنیم تا در بلند مدت بتوانیم به آن جایگاهی که در شان «هنر انقلاب» است، برسیم.
ادامه دارد...
انتهای پیام/
نظر شما