۱۴۰۰.۱۰.۱۱

جنوب شرق استان تهران شنبه شب 11 دی ماه در امامزاده جعفر بن موسی کاظم شهر پیشوا میزبان آخرین شب خاطره روایت حبیب در دومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی بود. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، کاروان هنری روایت حبیب با گذر از شهرهای کرمان، اصفهان، زنجان، سنندج، آبادان، خرمشهر، بوشهر، برازجان، دلوار، بندرعباس، زاهدان و مشهد به جنوب شرق استان تهران آمد و در آستانه سالگرد شهادت سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی به اجرای برنامه های گوناگون در پیشوار، ورامین و قرچک پرداخت. شب خاطره روایت حبیب در جنوب شرق استان تهران به عنوان آخرین شب خاطره کاروان هنری روایت حبیب در دومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در امامزاده جعفر بن موسی کاظم شهر پیشوا برگزار شد. *گروه نمایشی کبوترانه با هنرنمایی علی‌محمد و فاطمه رادمنش اجرای گروه نمایشی کبوترانه با هنرنمایی علیمحمد رادمنش و فاطمه رادمنش اولین برنامه این شب خاطره بود. این نمایش به شهدای غواص لشکر ۴۱ ثارلله که با فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در عملیات کربلای۴ حضور یافتند و خط شکن آن عملیات بودند می‌‌پردازد. گروه نمایش «کبوترانه» این نمایش را در قالب گفت‌وگوی یک مادر شهید با یکی از ۵ فرزند شهیدش به بینندگان ارائه کردند. این گروه نمایشی با تولید چند نمایش با محوریت شهید حاج قاسم سلیمانی تا کنون چندین اجرا در ایستگاه‌های کاروان هنری «روایت حبیب» داشته است. *نام حاج قاسم سلیمانی گره گشا بود نصرالله فتحیان مسئول بهداری رزمی دفاع مقدس و مقاومت و از همرزمان شهید حاج قاسم سلیمانی در این شب خاطره با ارائه چند روایت از سردار دلها گفت: اولین خاطره من از ایشان به سال ۱۳۶۰ قبل از عملیات فتح المبین مربوط می‌شود، من خدمت سردار سلیمانی رسیدم و گفتم میخواهم بهداری داشته باشیم که ایشان قبول کرد. در طول جنگ همه عملیات‌ها را در خدمتشون بودم یادم هست اواخر جنگ عملیات والفجر ده بود. چقدر مراقب بود که اورژانس آنجا بموقع برپا شود و راهنمایی کرد که چطور مجروحین را برای درمان انتقال دهیم. فتحیان افزود: توجه ویژه حاج قاسم سلیمانی به نیروهای رزمی و سربازان در همه مواقع دیده می‌شد. همواره برای رفع نیازهای گوناگون نیروهای خود در تلاش بود. همچنین هر کجا میان مردم هم کاری از دستش بر می‌آمد کوتاهی نمی کرد. وی ادامه داد: دوران هشت سال دفاع مقدس کرمان بیمارستان نداشت و ایشان از ما خواستند تا یک بیمارسان خوب در کرمان ساخته شود، اینکه یک فرمانده نظامی چنین پیگیری‌های داشته باشد برای بهداری رزمی و بیمارستان مردمی کم رخ داده است. ارادت سردار شهید سلیمانی به حضرت زهرا معروف است در اینجا هم ایشان نام این بیمارستان را فاطمه زهرا گذاشت. فتحیان افزود: همچنین بیمارستان دیگری را در زاهدان پیگیری کرد تا در همان زمانهای هشت سال دفاع مقدس ساخته و تجهیز شود. نام این بیمارستان در زاهدان نبی اکبرم گذاشته شد. این همرزم شهید حاج قاسم سلیمانی درادامه گفت: نام حاج قاسم سلیمانی گره گشا بود. هر جا نامش میآمد گره های کور گشوده می‌شد. وی در خاطره ای گفت: شش سال پیش سردار سلیمانی با من تماس گرفتند و گفتند الان مشکل مردم یمن دارو است هر کاری می‌توانید برایشان انجام دهید.از زمانی که ایشان این مطلب را به من گفت یک باری بر دوش خودم احساس کردم تا اینکه با افراد مختلف مذاکره کردم و با زحمت فراوان چیزی حدود ۵ میلیارد تومان دارو توسط بانیان پیدا کردیم و تهیه شد و برای مردم یمن ارسال شد.پس از مدتی ایشان را دیدم ، ایشان گفتند میدونی این دارو ها چقدر از بچه های یمنی را نجات داد،میدونی چقدر از زنان یمنی از این دارو ها بهره مند شدند. وی افزود: حاج قاسم سلیمانی شخصیت هویتی چند بعدی داشت و متعلق به همه مردم ایران بود. شهید سلیمانی فقط یک فرمانده بزرگ و دیپلمات کارکشته نبود، او یک انسان جامع چند بعدی بود. فتحیان در ادامه افزود: سردار رحیم صفوی می‌گوید از حاج قاسم سلیمانی پرسیدند «بهترین دعا چیست؟» حاج قاسم پاسخ می‌دهد «شهادت». آن نفر می‌گوید که خب عاقبت بخیری که بهتر است. ایشان می‌گوید ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود. خیلی استدلال جالبی است. وی در پایان گفت: قاسم سلیمانی هم مردمی بود و هم امتی بود. تشییع بی‌نظیر پیکر ایشان گویای واضح از مردمی بودن ایشان بود. *نقالی و پرده‌خوانی مرشد محسن میرزاعلی در ادامه این مراسم نیز مرشد محسن میرزاعلی همراه همیشگی کاروان «روایت حبیب» که همواره با نقالی و پرده خوانی های خود یاد و خاطره شهدای هشت سال دفاع مقدس و مدافعین حرم را زنده کرده است بار دیگر با هنرنمایی‌های خود جمعیت حاضر را به وجد آورد. *صدای حاج قاسم بود که گفت «حبیب حبیب» احمد عبدالرحیمی مستندساز و تصویربردار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهه مقاومت در این ویژه‌برنامه کاروان روایت حبیب با بیان خاطراتی گفت: حاج قاسم به لحاظ امنیتی خیلی موافق تصویربرداری از خطوط نبرد در سوریه و عراق نبود اما به هر حال هر کجا که رزمنده ها از او درخواست می‌کردند یا بی اجازه عکس می‌گرفتند برخوردی نمی کرد. حاج قاسم معتقد بود که روی آن را ندارم که به رزمنده های جبهه مقاومت بگویم حق ندارید عکس بگیرید با اینکه بخاطر امنیت آن رزمنده ها و خانواده هایشان مخالف این کار بود. عبدالرحیمی افزود: در منطقه ای عملیاتی در سوریه که بسیار منطقه بیابانی و دشواری بود، با حاجی وارد اتاقی شدیم و حاجی روی تختی نشست که پاهایش به زمین نمی‌رسید و آویزان بود.  پای حاجی به زیر تخت که مجمعی پلوپز خورد. زاویه دید من جوری بود که می‌دیدم چیست و حاجی بعد از دوبار که پایش به آن خورد توجهش جلب شد و نگاهی انداخت. هنگامی که آن مجمع را از زیر تخت کشید بیرون با دیگی پر از چلو گوشت مواجه شد، حاجی بلافاصله آن را سرجایش برگرداند تا زمانی که موقع صرف شام شد. وی ادامه داد: حاجی هنگامی که سفره را پهن کردند کنار رفت و خوردن شام را همراهی نکرد. به نظر من دلیلش این بود که در آن روزها که بسیاری از مردم در دشواری و سختی در سوریه زندگی می‌کردند حاجی میلی به خوردن چنین غذایی را نداشت. از طرفی هم پدر ایشان به تازگی رحلت کرده بود و حال خوشی نداشت. عبدالرحیمی در خاطره‌ای گفت: در عملیاتی در تیتو صبح زود قرار بود به سوی منطقه ای حرکت کنیم، من هم با تجهیزات تصویربرداری خود طبق قرار سوار بر خودرویی به سوی منطقه مورد نظر به راه افتادم اما هیچ اثری از حاج قاسم و دیگر دوستان نبود. بیسیمی هم که همراهم بود پاسخی نمی‌داد. ماشین را خاموش کردم و پیاده شدم، سکوت سنگینی حاکم بود و در انتظار نشانه امیدی بودم. دوباره ماشین را روشن کردم تا حداقل صدای روشن شدن موتور ماشین آن سکوت را بشکند. ناگهان بیسیم شروع به خش و خش کرد و پس از چند ثانیه صدای حاج قاسم بود که گفت «حبیب حبیب». نام و رمز حاج قاسم سلیمانی «حبیب» بود. به محض شنیدن صدای حاج قاسم انگار دوباره متولد شده بودم و جان دوباره ای یافتم چرا که تمام آن نگرانی ها و سکوت سنگین آن منطقه را برایم از بین برد. وی در پایان در خصوص چگونگی مواجه شدنش با خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی گفت: خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی از سوی یکی از دوستانم برایم ارسال شد. عکس دست حاج قاسم بود و زیرش نوشته «آیا درسته؟ این دست حاج قاسم است؟». آنجا بود که اخبار را زیر و رو کردم و ناگهان با خبر تلخ و ناگوار شهادت ایشان روبرو شدم. *شعر خوانی میلاد عرفان‌پور با موضوع شهید حاج قاسم سلیمانی میلاد عرفان پور از شاعران آیینی کشور در ادامه این شب خاطره روایت حبیب دو شعر «سلام سردار» و «قاسم هنوز زنده است» را تقدیم کرد. متن این شعر به شرح زیر است: «سلام سردار» زمان! ‌به هوش آ، زمین! خبردار که صبح برخاست، صبح دیدار چه صبح نابی! چه آفتابی! چقدر روشن، چقدر سرشار قسم به والشمس‌های قرآن قسم به فانوس‌های بیدار قسم به از بندِ خویش رَستن قسم به مردان خویشتن‌دار قسم به والعادیات ضبحا قسم به آیات فتح و ایثار قسم به بامرگ‌زیستن‌ها به ایستادن میان رگبار چه فرق دارد دمشق و غزه عراق و ایران؟ یکی‌ست پیکار بلند بادا همیشه نامت سرت سلامت سلام سردار به جز تو این‌سان، به جوهر جان که داده پاسخ به أینَ عمّار اگرچه بالاتری از آنان به سرو می‌مانی و سپیدار به یار می‌مانی و سپاهش به سیصد و سیزده علمدار خوشا اگر چون تو، هرچه سرمست خوشا اگرچون تو، هرچه دیندار نه دینِ در شب گریختن‌ها نه دینِ دنیا، نه دینِ دینار تو سیف‌الاسلام روزگاری ولی نه از دینِ خود طلبکار به خویش می‌پیچی از لطافت به پای طفلی اگر رَوَد خار... تو اهل اینجا نه! از بهشتی تو اهل پروازی و سبکبار نه اهل آن سجده‌های سطحی نه اهل آن روزه‌های شک‌دار قسم که «مَن ینتظر...» تویی تو قسم به این زخم‌های بسیار بلند بادا همیشه نامت سرت سلامت سلام سردار «قاسم هنوز زنده است» جان خود را فدای جانان کرد پهلوان مرد آسمانی ما رستم دیگری به میدان زد از دل شاهنامه خوانی ما او خودش یک تنه سپاهی بود زخمی از هر نبرد بر تن او بی سلاح و زره به خط میزد نام پرودگار جوشن او او که پا میگذاشت در میدان جبهه آرام میشد از عطرش رنگ و بوی نماز مولا داشت گریه های شبانه وترش گفتم از اوست هرچه ما داریم پرچمش را نمیدهیم از دست ناگهان آسمان به حرف آمد حاج قاسم هنوز هم زنده است قاسم هنوز در شهر قاسم هنوز در خط گرم نبرد در کوه گرم گذشتن از شط قاسم هنوز با ماست در کوچه و خیابان قاسم هنوز زنده است ما را گواه قرآن قاسم میان سنگر گرم دفاع مانده قاسم همیشه با ما از صبح فتح خوانده قاسم هنوز در فاو در سینه خطرهاست قاسم هنوز زنده است قاسم هنوز اینجاست کوه بود و بلند بالاتر ماه بود و چقدر زیباتر لب او محو ذکر یا زهرا چشمهایش به یاد مولا تر بود در چشمهای نافذ او مالک اشتر علی پیدا در دفاع از حرم هنوز انگار بیقرار است حاج قاسم ما سربلندیم و تا ابد بالاست پرچم قاسم سلیمانی ما سپاه رهایی قدسیم هم ره رهبر خراسانی گفتم از اوست هرچی ما داریم پرچمش را نمیدهیم از دست ناگهان آسمان به حرف آمد حاج قاسم هنوز هم زنده است قاسم هنوز در شهر قاسم هنوز در خط گرم نبرد در کوه گرم گذشتن از شط قاسم هنوز با ماست در کوچه و خیابان قاسم هنوز زنده است ما را گواه قرآن قاسم میان سنگر گرم دفاع مانده قاسم همیشه با ما از صبح فتح خوانده قاسم هنوز در فاو در سینه خطرهاست قاسم هنوز زنده است قاسم هنوز اینجاست * اجرای گروه سرود «احسان» گروه سرود «احسان» در این شب خاطره اثری با موضوع مدافعان حریم اهل بیت را با شعری از سید محمدمهدی شفیعی تولید حوزه هنری جنوب شرق استان تهران اجرا کردند. گفتنی است، کاروان هنری «روایت حبیب» در دهمین و آخرین ایستگاه خود به جنوب شرق استان تهران در شهرستان‌های ورامین، قرچک و پیشوا آمد و اجرای برنامه داشت. کاروان هنری «روایت حبیب» در دومین سالگرد شهادت سردار دل‌ها، شهید حاج قاسم سلیمانی، در ۱۰ استان کشور به اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی و هنری می‌پردازد. این رویداد فرهنگی و هنری که به همت بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سپهبد قاسم سلیمانی (مکتب حاج قاسم) و با همکاری حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار می‌شود، از ۱۱ آذرماه ۱۴۰۰ به مدت یک ماه در ۱۰ استان مختلف اجرا خواهد شد. طی این رویداد فرهنگی، برنامه‌های متنوعی چون شب خاطره، شعرخوانی، سرود و موسیقی، نمایش فیلم و انیمیشن، اجرای تئاتر، نقالی و پرده‌خوانی، حماسه‌خوانی، رونمایی کتاب و برپایی نمایشگاه عکس و آثار تجسمی برگزار شد. کرمان، اصفهان، زنجان، کردستان، خوزستان، بوشهر، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی، استان‌های میزبان «کاروان هنری روایت حبیب» بود و اختتامیه این برنامه در تهران برگزار می‌شود. «کاروان هنری روایت حبیب» که تاکنون حضور در استان‌های کرمان، اصفهان، زنجان، سنندج، خوزستان، بوشهر، بندرعباس، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی را تجربه کرده است، در ادامه سفرهای خود به جنوب شرق استان تهران آمد. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • Mandy is interested in you! More info: https://clck.ru/e74my?h=dac718af94d98f21b9d9c7dfd6bbcafe- ۱۰:۴۷ - ۱۴۰۰/۱۲/۲۹
    3lvgt84