امروزه دیگر کمتر کسی در ایران است که نام شهید دریاقلی سورانی را نشنیده باشد. چند سالی هست که ماجرای این شهید در کنار داستان دهقان فداکار، در کتابهای درسی کودکان دبستانی ما آمده و توسط بچههای ما خوانده میشود تا بدانند چگونه در شبی تعیین کننده که دشمن بعثی سعی داشت مردم غیرنظامی آبادان را در خواب غافلگیر کند و به آنها شبیخون بزند، خداوند، مردی ساده را برگزید تا از خواب بیدار شود و ببیند که دشمن در حال پل زدن بر روی رودخانهی بهمنشیر است. و آن گاه سراسیمه با دوچرخه به سوی شهر روان شود و در طول مسیر، همگان را از آن هجوم با خبر کند تا آبادان و بعد از آن، خوزستان از خطر حتمی سقوط، نجات یابد. و خود نیز در نیمهی همان ماه آبان، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، در بیمارستان سینای تهران شهید شود و به صورت گمنام در میان قبرهای عادی بهشت زهرا دفن شود.