مرضیه بکان- خبرنگار: چاووشی با غم منحصر به فرد صدایش توی گوشم میخواند: من اشک فرو ریخته از چشم فراتم... حیاط حوزه هنری را رد میکنم و وارد سالن اندیشه میشوم. چند دقیقهای به شروع نمایش مانده و لابی مملو از زنها و دخترهای کوچک مشکی پوش شده؛ محرم است.