۱۴۰۴.۱۰.۰۲

مادر شهید مدافع حرم عارف کایدخورده با یادآوری خاطره‌ای از همراهی فرزندش با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: رجزخوانی عارف در لحظه‌ای حساس، دل حاج قاسم را قرص کرد و زمینه‌ساز انجام موفق عملیات آزادسازی شهرهای نُبُل و الزهرا شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، مادر شهید مدافع حرم عارف کایدخورده با بیان خاطراتی از زندگی فرزندش و ارتباط او با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اظهار کرد: شهید عارف متولد ۱۳۷۱ بود. در دو سه سالگی به آبادان آمدیم و او تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در آبادان گذراند و سپس در دانشگاه تنکابن ادامه تحصیل داد، اواخر دهه ۹۰ مدافع حرم شد؛ اغلب در شمال بود و در دوران سربازی با حاج قاسم آشنا شد.

وی افزود: دوره آموزشی‌اش در سیرجان کرمان بود و در میان ۱۰ تا پانزده هزار نیرو نفر اول شد، همان‌جا با شخصیت والای حاج قاسم عزیز آشنا و عاشق او شد. دوست داشت کنارش باشد و از من خواهش کرد که در این مسیر کمکش کنم. آن زمان نمی‌دانستم و بعد که فهمیدم حاج قاسم فرمانده نیروی قدس است، کمی نگران شدم اما در عین حال خوشحال شدم از انتخاب عارف جان که می‌خواست اشرافی بر منطقه داشته باشد.

مادر شهید کایدخورده ادامه داد: آبان ۱۳۹۶ اگر پسرم بود از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد؛ مثل خیلی دیگر از جوانان عزیزمان که واقعاً من دیدم و تعجب نکردم چون انتظارش را داشتم. آن زمان ما امنیتی نداشتیم، در حالیکه مهم‌ترین نعمت در دنیا امنیت و آرامش است.

وی با اشاره به جمله‌ای از حاج قاسم سلیمانی تصریح کرد: به عنوان یک مادر شهید، یک جمله به حاج قاسم عزیز دارم؛ ببخشید که نشناختیمت و هنوز هم نمی‌شناسیمت. همان اندازه که شناختیمت، راهت را ادامه می‌دهیم.

این مادر شهید در ادامه خاطرات خود از فرزندش و ارتباط او با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: عارف تعریف می‌کرد؛ منتظر بودیم حاج قاسم بیاید و وقتی آمد، شور و حال و هیجان همه ما را فرا گرفت. قرار بود عملیات فردا انجام شود، اما در کمال تعجب دیدیم حاج قاسم قصد دارد عملیات را لغو کند. وقتی علت را پرسیدیم، گفت احتمال می‌رود تلفات زیاد باشد و موفقیت کم، هر کدام از بچه‌ها تلاش کردند رضایت حاج قاسم را جلب کنند، چون او سربازانی تربیت کرده بود که هرکدام به‌سان یک لشکر بودند.

وی افزود: عارف جان در همان لحظه یک رجز خواند؛ ما جوانان بنی فاطمه اربابیم و خطاب به دشمن گفت بی‌حیا! عمه‌ ما مالک اشتر دارد، ایل ما ایل عجم‌هاست که یک کودک آن جگری با جگر شیر برابر دارد. این رجزها دل حاج قاسم را قرص کرد و او راضی شد عملیات انجام شود. به لطف خدا عملیات با موفقیت پیش رفت و دو شهر شیعه‌نشین نُبُل و الزهرا پس از چهار سال محاصره آزاد شدند.

مادر شهید کایدخورده با اشاره به رابطه نزدیک حاج قاسم و فرزندش اظهار کرد: حاج قاسم سربازهای زیادی داشت، اما رابطه‌اش با عارف جان ویژه بود. عارف جذاب، خوش‌تیپ، خوش‌صحبت و خوش‌اخلاق بود. وقتی حاج قاسم چیزی از او می‌خواست، با احترام می‌گفت چشم حاجی و حاج قاسم همین چشم گفتن‌هایش را خیلی دوست داشت.

وی در پایان گفت: یک بار حاج قاسم به عارف گفتند چای‌های آتیشی‌ات را خیلی دوست دارم، برای ما درست می‌کنی، آن زمان در عملیات و در بیابان بودند و بعد از کار و خستگی می‌خواستند چای بخورند. عارف جان گفت چشم حاجی و آماده شد. حاج قاسم بلند شد و گفت بارها دلم می‌خواست این چشمان خوشگل تو را ببوسم. همان‌جا با شوخی و محبت، چشمانش را بوسید. این رابطه نشان می‌داد حاج قاسم چقدر بزرگوار بود و چقدر به سربازانش عشق می‌ورزید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha