۱۴۰۴.۰۹.۲۶

صد و سی و چهارمین جلسه هفتگی «مثنوی‌خوانی» صبح روز چهارشنبه ۲۶ آذرماه ۱۴۰۴ در اتاق ۴۰۲ برگزار شد.



به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، صد و سی و چهارمین جلسه هفتگی «مثنوی‌خوانی» صبح روز چهارشنبه ۲۶ آذرماه ۱۴۰۴ با ارائه محمدرضا سنگری، پژوهشگر ادبیات و عرفان، در اتاق ۴۰۲ حوزه هنری برگزار شد. این جلسه که به عنوان یکی از برنامه‌های هفتگی حوزه هنری برگزار می‌شود، به تفسیر ابعاد فلسفی و کلامی مثنوی معنوی می‌پردازد.

تغییر حال و مقام در کلام مولانا

محمدرضا سنگری در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه ما در ادامه ماجرای طوطی بازرگان، به قسمتی رسیدیم که قرار است گزارش سفر برای طوطی بازگو شود، به خصلت چندوجهی آثار مولانا اشاره کرد و گفت: مولانا هیچ وقت مقید به این نیست که به یک موضوع یک نگاه داشته باشد؛ گاهی نگاه متضاد دارد و همین موجب می‌شود هم سمت نگاهمان و هم ممکن است مقام و حالمان تغییر کند.

وی افزود: زمان و مکان، عنصری کلیدی در خلق واژگان و حال و هوای اشعار مولانا است؛ به طوری که تفاوت میان واژگان در غروب و صبح کاملاً مشهود است. ما حالات مولانا را نمی‌دانیم به طور کل در ادبیات ما رسم نیست که بنویسند نویسنده در چه حالی بوده در حالیکه در ادبیات این موضوع مرسوم است.

ورود به مباحث کلامی و تقابل فکری

بخش محوری این جلسه به ورود مولانا به مباحث عمیق علم کلام اختصاص داشت. سنگری با طرح پرسش بنیادین در باب وحی الهی، مسیر بحث را به سمت نقد و بررسی مکاتب کلامی هدایت کرد و گفت: سوال بزرگ پیشِ روی همه این است: زمینه‌ساز جریان فکری به اسم علم کلام چه بود؟ خداوند وقتی سخن می‌گوید چگونه بوده است؟ آیا خدا مثل انسان است که کلامش نیازمند لب و زبان باشد؟ خداوند جسم دارد یانه؟ این‌که خداوند می‌شنود، سخن می‌گوید ...همه اینها لازمه‌اش جسم است.آیا خداوند مثل انسان است؟ کلام خداوند چطوری بوده و پیامبر از کجا می‌فهمیده که خداوند حرف می‌زند؟ یک شکل وحی در خواب بوده‌ است. مثل خواب حضرت یوسف، حضرت ابراهیم یا خوابی که حضرت محمد(ص) دید و مژده فتح مکه داده شد. خواب پیام دارد. خواب تصویر روشنی بیداری ما است. مولانا در دفتر دوم مثنوی به داستان اصحاب کهف اشاره می‌کند.

سنگری به معرفی جریان‌های متضاد کلامی در تاریخ اسلام پرداخت و تأکید کرد که مولانا متأثر از همه آن‌هاست. مولانا همه تفکرها را در خودش جمع کرده است و نمی‌توان مذهب او را محدود به یک تفکر خاص کرد.

در ادامه، این مولوی‌شناس بر اهمیت دریافت‌های بی‌واسطه تأکید کرد و گفت: علم همیشه از طریق آموختن به دست نمی‌آید؛ گاهی بدون کلاس و درس دریافت‌هایی می‌کنیم که عنوانش علم لدنی است. کسی می‌تواند به این دریافت‌ها برسد که کتاب بزرگ بخواند. ما کتاب بزرگی داریم که خیلی حرف دارد؛ اگر کسی این کتاب بزرگ را خوب بخواند، این دریافت‌ها حاصل می‌شود.

پایان‌بندی با داستان طوطی بازرگان

سنگری بحث کلامی را با بازگشت به داستان طوطی بازرگان به پایان رساند. پس از آنکه بازرگان هدایایی برای غلامان و کنیزان خرید، طوطی‌اش که سخن‌گوی سفیر او بود، مورد بازخواست قرار گرفت.

در این بخش سنگری با توجه به بیت «گفت طوطی ارمغان بنده کو / آنچ دیدی و آنچ گفتی بازگو» شرح داد: گفت طوطی که سوغاتی من کو؟هر چه که به طوطی ها گفتی و از آن ها چیزی شنیدی به من بگو.

در بیت «گفت:گفتم آن شکایت های تو / با گروهی طوطیان همتای تو/ آن یکی طوطی زدردت بوی برد/ زهره‌اش بدرید و لرزید و بمرد» یعنی شکایت‌های تو را با گروهی از طوطی‌ها که مثل تو بودند گفتم و از سخنانی که مطرح کردم، پشیمانم؛ چرا که بازگو کردن ماجرای تو به طوطی‌های دیگر، منجر به مرگ یکی از آن‌ها شد.

این بخش از داستان به اهمیت سنجش سخن و پرهیز از انتقال پیام خام (بی‌دانشی و نشاف) اشاره دارد که مولانا به خوبی آن را در قالب روایت ترسیم کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha