به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، سلسله نشستهای «حکمت و حکایت در زبان فارسی» با موضوع «تذکرةالاولیا» اثر عطار نیشابوری، عصر شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری و با حضور علیرضا قزوه در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد.
علیرضا قزوه در ابتدای این نشست با اشاره به تمرکز جلسات بر تذکرهنویسی در ادبیات فارسی گفت: در جلسه امروز به داستانی از تذکرةالاولیا درباره شخصیت «یوسف بن حسین» از بزرگان شهر ری میپردازیم. در روایت آمده است که به یوسف گفته میشود برای آموختن اسم اعظم نزد «ذوالنون مصری» برود. او راهی مصر میشود و در آنجا ماجرایی رخ میدهد که دختر پادشاه به او دل میبازد، اما یوسف از او دوری میکند. سپس در بیابان به خواب میرود و در رؤیا فرشتگانی سبزپوش و حضرت یوسف نبی را میبیند. پس از چهار سال اقامت در مصر، نزد ذوالنون میرود و از او ظرفی میگیرد که در آن موشی است. ذوالنون به او میگوید این را نزد پیری ببر که اسم اعظم را میداند. اما در میانه راه موش میگریزد و آن پیر به یوسف میگوید: «تو نتوانستی موشی را نگاه داری، چگونه میخواهی اسم اعظم خداوند را حفظ کنی؟»

قزوه یادآور شد که یوسف بن حسین در ری به عنوان زندیق شناخته میشد، اما در عرفان اسلامی از چهرههای برجسته به شمار میرود.
این شاعر و پژوهشگر سپس به مفهوم «خلیفه» و «ملفوظات» در ادبیات صوفیانه اشاره کرد و گفت: در سنت خانقاهی، خلیفه به شاگرد ارشد پیر گفته میشد و نوشتن ملفوظات، یعنی ثبت سخنان و گفتار پیران. برای نمونه، ملفوظات نظامالدین اولیا را امیرخسرو دهلوی نوشته است. نظامالدین اولیا از مشایخی بود که خلیفههای بسیاری را به نقاط مختلف فرستاد و نصیرالدین چراغ دهلی از برجستهترین آنها بود.
قزوه در ادامه با اشاره به ذکر یحیی معاذ رازی که از مشایخ و رجال طریقت است ظهار کرد: در کتاب تذکرةالاولیا آمده است که یحیی بدهیهای زیادی داشت و در خواب پیامبر اکرم(ص) را دید که به او فرمود شهر به شهر برو و طلب خود را از مردم بگیر. نخست به نیشابور رفت و دو نفر خواستند بدهیشان را بپردازند، اما او گفت پیامبر فرموده زنی بدهیات را میپردازد. همان زن نیز در خواب پیامبر را دیده بود و پذیرفت در ازای وعظ کردن چهارروزه، بدهی او را بپردازد.

وی همچنین افزود: یحیی معاذ رازی رسالهای دارد به اسم ترجیح توانگران بر فقرا که به دلیل اینکه یحیی معاذ، توانگران را بر فقرا ترجیح میداده، مورد نفرین یک شیخ قرار میگیرد.
علیرضا قزوه در بخشی دیگر از سخنان خود خاطرهای شخصی را نیز بازگو کرد و گفت: روزی در مشهد، همسرم گفت دخترمان سردش است و خودت را به حرم برسان. در مسیر، هنگام گرفتن پول از بانک، پیرزنی از من خواست برایش بستنی بخرم. ابتدا عذر خواستم چون عجله داشتم، اما وقتی نفرین کرد، بازگشتم و برایش بستنی خریدم؛ هرچند دخترم در آن زمان سردش بود. این تجربه برایم یادآور درسهای عرفانی بزرگان شد.
وی در پایان به معرفی «ابوالفوارس شاه شجاع کرمانی» از صوفیان قرن سوم پرداخت و گفت: شاه شجاع با یحیی بن معاذ همصحبتی و مکاتبه داشت و همچون ملامتیه از پوشیدن خرقه و لباس زاهدان پرهیز میکرد و جامه عامیان میپوشید. او را میتوان واسطهای میان اهل فتوت و اهل ملامت دانست. برخی او را مرید ابوحفظ حداد میدانند، اما رابطهشان بیشتر دوستانه بوده است. گفتهاند او پنجاه بار حج و چهل بار عمره بهجا آورده است. لقب «شاه» در اینجا عنوان عرفانی است، نه نشانه سلطنت. هنوز در تاجیکستان و پاکستان نیز مردم نام فرزندان خود را شاه میگذارند.
بیشتر بخوانید:
نظر شما