به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، در نشست «حکمت و حکایت در زبان فارسی» که روز شنبه ۲۶ مهرماه به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی برگزار شد، علیرضا قزوه بر پایه متن خوانده شده از تذکرهالاولیا عطار و با ارجاع پیوسته به حکایات مندرج در آن، سلسلهوار به شرح حال و حکایات چند عارف یاد شده در تذکره پرداخت و نکات زبانی، روایتی و معرفتی این حکایتها را برای مخاطبان تبیین کرد.
شروع نشست به ذکر «فتح موصلی» اختصاص داشت، از مشایخ بزرگ بغداد که در تذکرهالاولیا به عنوان مردی وارسته و اهل ورع از وی یاد شده است. حکایتی که در آن، وقتی مأموران قصد تازیانه زدن سری سقطی (عارف و صوفی قرن سوم قمری) را داشتند، دست جلاد از کار افتاد و چون علت را جویا شدند، گفت که پیری به نام فتح موصلی در برابرش ایستاد، روایتی که علیرضا قزوه آن را مصداقی از امتحانات صدق و کرامات عارفی دانست که ذکر حکایتش در تذکره آمده است.

در ادامه، علیرضا قزوه به احمد حواری و حکایت آتشنشینی او اشاره کرد؛ عارفی که بنا به فرمان پیرش، ابوسلیمان دارانی، در تنور داغ نشست و آتش بر او کارگر نیفتاد. قزوه این روایت را نماد اطاعت مطلق مرید از پیر و نیز بیانگر طریقتی از ایمان بیچون و چرا دانست که در سیر عرفانی جایگاهی ویژه دارد.
از جمله بخشهای محوری نشست به ذکر احمد خضرویه بلخی اختصاص داشت؛ یکی از مشایخ نامدار خراسان که در بلخ میزیست.
علیرضا قزوه در توضیح جایگاه او گفت: احمد خضرویه را در زمره اهل فتوت و تصوف خراسان دانستهاند، اما نکته جالب این است که در تذکرهالاولیا، بیشتر حکایات مربوط به همسر او، فاطمه نیشابوری است؛ زنی که خود از عارفان بزرگ زمانه بود.
این شاعر و استاد ادبیات در ادامه، بخشی از حکایت مشهور فاطمه نیشابوری را بازخوانی کرد؛ ماجرایی که در دیدار او با بایزید بسطامی رخ میدهد. در روایت عطار آمده است که فاطمه نیشابوری در حضور بایزید بسطامی نقاب از چهره برداشت و وقتی احمد خضرویه، شوهرش، علت را پرسید، پاسخ داد: تو محرم جسم منی و او محرم جان من است؛ من از تو به هوا برسم و از او به خدا».
علیرضا قزوه این روایت را نشانهای از درک عمیق فاطمه نیشابوری از مراتب طریقت دانست و افزود: در روزگاری که کمتر از زنان عارف، سخن به میان میآید، فاطمه نیشابوری نمونهای درخشان از حضور زن در سلوک عرفانی ایرانی است. درایت فاطمه نیشابوری در مقابل بایزید بسطامی به گونهای بود که وقتی متوجه شد وی، متوجه حنای روی دست او شد و برخلاف روزهای پیشین که بر او توجه خطایی نداشت، بر اجزای جسم او دقت میکند، روی خود را از او پوشانید.
قزوه همچنین یادآور شد که فاطمه نیشابوری، دختر امیر بلخ بود و با انتخابی آگاهانه، زندگی درویشی را بر زندگی در کاخ پدر ترجیح داد. در حکایتی دیگر، هنگام پذیرایی از یحیی معاذ رازی، پیشنهاد کرد که برای مهمان بزرگ، نهتنها از بهترین غذاها استفاده شود، بلکه برای حیوانات و سگان محل نیز بهرهای از آن سفره در نظر گرفته شود. قزوه اشاره کرد که چنین رفتاری نشان از کرامت و فتوت او دارد؛ اینکه عرفان تنها در عبادت خلاصه نمیشود، بلکه در مهربانی و همدلی با همه موجودات معنا مییابد.

علیرضا قزوه در نشست «حکمت و حکایت در زبان فارسی به نخستین ایرانی مسلمان اشاره کرد و گفت که بر اساس برخی منابع از جمله «مجمعالبیان» و «اسدالغابه»، نخستین ایرانی مسلمان، زنی به نام اُمّهالفارسیهالاصفهانیه بوده است؛ زن کنیزی که پیش از سلمان فارسی اسلام آورد. با این حال، در تاریخنگاری مردمحورانه، نام او چندان مطرح نشده است.
وی افزود: یادآوری چنین چهرههایی اهمیت دارد، زیرا نشان میدهد زنان ایرانی از آغاز در مسیر ایمان و معرفت پیشگام بودهاند.
قزوه در ادامه ضمن مقایسه دو گرایش «وحدت وجودی» و «وحدت شهودی» در تصوف ایرانی، از عارفانی چون علاءالدوله سمنانی و شاگرد او خواجوی کرمانی یاد کرد و بر نقش آنان در پیوند دادن عرفان نظری و شعر فارسی تأکید کرد.
در پایان نشست، علیرضا قزوه به ضرورت زنده نگاه داشتن سنت نقل حکایات اشاره کرد و یادآور شد که حکایتها بخشی از حافظه فرهنگی ما هستند. باید آنها را بخوانیم و بازگو کنیم، همانگونه که نیاکان ما در شبنشینیها و جمعهای خانوادگی بازمیگفتند. نقل این حکایتها، هم دل را نرم میکند و هم اندیشه را ژرف.
وی همچنین تاکید کرد: در روزگار امروز که زبان و فرهنگ شفاهی در معرض فراموشی است، بازخوانی حکایات کهن، نهتنها احیای ادبیات اصیل ماست، بلکه راهی برای انتقال اخلاق، خرد و زیبایی از نسلی به نسل دیگر است.
نظر شما