به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، در چهل و دومین جلسه از سلسله نشستهای «طنزآمیز» که ۳۱ شهریورماه با تدریس اسماعیل امینی همراه بود، علاقهمندان به شعر و طنز فارسی با ظرایف زبانی و وزنی رباعیات مولوی آشنا شدند.
نقد زبان و نکتههای ویرایشی
امینی در ابتدای سخنان خود با اشاره به موضوعات زبانی، به تفاوت «هست» و «است» در متون کهن پرداخت و یادآور شد که این دو در گذشته یک فعل محسوب میشدند و تفاوتی اساسی میانشان نیست؛ خطایی که به گفته او ویراستاران معاصر بارها تکرار میکنند. او در همین زمینه به نمونههایی از کاربردهای زبانی در افغانستان و تاجیکستان اشاره و تأکید کرد که زبان گفتاری فارسی همچنان بازتابی از همان سنت قدیم دارد.
بخش اصلی نشست به بررسی ساختار وزنی رباعی اختصاص یافت. اسماعیل امینی با ترسیم زنجیرههای وزنی توضیح داد که چگونه دو هجای کوتاه میتوانند جایگزین هجای بلند شوند و از این رهگذر تنوعی گسترده در اوزان رباعی پدید آید.
وی افزود: به همین دلیل رباعی در زبان فارسی وسعت وزنی فراوانی دارد و گسترش آن دشوار نیست.
وی همچنین به تلاش پژوهشگران برای دستهبندی اوزان اشاره کرد و از آثار استادانی چون خانلری، طبیبزاده، شمیسا و مرحوم ابوالحسن نجفی یاد کرد.
امینی کتاب «طبقهبندی وزنهای شعر فارسی» نجفی را اثری ارزشمند در این زمینه دانست و در ادامه با استناد به کتاب «رساله در تعریف، تبیین و طبقهبندی قصههای عرفانی» نوشته مرحوم قاسم هاشمینژاد، روند شکلگیری روایتهای عرفانی را توضیح داد و گفت: بخش بزرگی از این حکایتها در اصل ساده و معقول بودهاند اما به مرور برای جذابیت بیشتر، شاخوبرگ یافته و به صورتی سوررئالیستی روایت شدهاند.

وی در همین زمینه از آثار دیگر هاشمینژاد مانند سیبی و دو آینه و ایوب نیز نام برد.
خوانش اشعار مولانا و طنز پنهان در آنها
بخش پایانی نشست به خوانش و تحلیل چند رباعی و غزل از مولانا اختصاص داشت. امینی با تبیین جایگاه «همزه» در خوانش شعر، بر لزوم دقت در «اثبات» یا «اسقاط همزه» برای حفظ وزن و موسیقی تأکید کرد.
وی رباعی زیر را بهعنوان نمونهای از طنز پنهان در شعر مولوی خواند:
بی یار نماند هرکه با یار بساخت
مفلس نشد آنکه با خریدار بساخت
مه نور از آن گرفت کز شب نرمید
گل بوی از آن یافت که با خار بساخت
امینی توضیح داد که «یار» در این رباعی برخلاف عرف شعر عاشقانه، معنایی منفی دارد و طنز شعر در همینجاست؛ زیرا شاعر «یار» را به «خار» تشبیه کرده است.
وی همچنین غزلی از دیوان کبیر مولوی را با اشاره به تخلّص شاعر خواند:
افغان کردم بر آن فغانم میسوخت
خامش کردم چو خامشانم میسوخت
از جمله کرانهها برون کرد مرا
رفتم به میان و در میانم میسوخت
وی تأکید کرد که مولوی چه در فریاد و چه در سکوت، همواره در سوز عشق میماند و همین سوز، جوهر شعر اوست.

نشست «طنزآمیز» چهل و دوم بار دیگر نشان داد که آثار مولانا نهتنها سرشار از عرفان و معنویت است، بلکه طنزی لطیف و اندیشیده در دل آن نهفته است؛ طنزی که در رباعیات و غزلیات او هم بهشکل زبانی و هم در سطح معنایی جلوه میکند.
نظر شما