۱۴۰۴.۰۶.۱۶

آزاده جنگ تحمیلی هشت ساله در حاشیه بازدید از نمایشگاه دست‌سازه‌ها و یادگارهای اسرای ایران و عراق گفت: تلخی‌ اسارت دوری از خانواده، شکنجه، شهادت و مجروحیت دوستان بود. شیرینی‌اش این بود که در همان شرایط توانستیم خلاق باشیم و زنده بمانیم. اسارت مرحله آخر بود؛ چیزی که هیچ‌کدام از ما فکرش را نمی‌کردیم. هر بار که به عملیات می‌رفتیم، آماده شهادت بودیم، اما اسارت چیز دیگری بود. پر از تلاطم، پر از توهین و کمبود، اما در عین حال پر از درس.

داوود حسین‌پور، آزاده هشت سال دفاع مقدس در حاشیه افتتاح نمایشگاه «آوازهای دوردست» در گالری ابولفضل عالی و در گفتگو با خبرنگار روابط عمومی حوزه هنری، فاصله فاحش کیفیت مواد اولیه ساخت آثار اسرای عراقی و اسرای ایرانی در این نمایشگاه را نشانه‌ای از تفاوت شرایط نگهداری و امکانات اسرای ایرانی و عراقی دانست و گفت: شما اگر به کارهای دستی و هنری عراقی‌ها نگاه کنید، می‌بینید که ایرانی‌ها برایشان از مواد رنگ‌آمیزی تا وسایل آموزشی را فراهم کرده بودند. اما ما، اسرای ایرانی در عراق، هیچ‌کدام از این‌ها را نداشتیم. آن‌ها داروخانه و درمانگاه داشتند، حتی فروشگاه داشتند. ولی ما چون در لیست صلیب سرخ ثبت‌نام نشده بودیم، اصلاً وجودمان در نگاه عراقی‌ها ارزشی نداشت. حتی دارویی در کار نبود و برای یک درمان ساده هم حاضر به پذیرش اسرای بیمار نبودند. 

وی با اشاره به اجبار آزادگان برای ساخت ابزار اولیه به خاطر محدودیت‌های شدید ادامه داد: سوزن را خودمان درست می‌کردیم، نخ را از پتو می‌کشیدیم. در حالی که آن‌ها همه‌چیز آماده داشتند. فقط سیگار می‌دادند که آن هم معلوم نبود چه کیفیتی دارد. سال‌ها در موصل بودیم، بدون هیچ امکاناتی. هرچه داشتیم از خلاقیت خودمان بود. 

این آزاده محدودیت‌ها را باعث شکوفا شدن خلاقیت اسرا دانست و بیان کرد: مثلاً برای تراشیدن ریش، ورق‌های رادیولوژی را داخل آب می‌گذاشتیم تا نرم شود و مثل تیغ عمل کند یا با حلبی و کابل وسایلی می‌ساختیم. خیاطی داشتیم که از چیزهای ساده وسایل هنری می‌ساخت. لباس زندانی را تغییر می‌دادند، یا حتی باغچه کوچکی درست می‌کردند. این‌ها همه به خاطر زمان زیادی بود که داشتیم و باید چیزی پیدا می‌کردیم که ما را زنده نگه دارد. 

حسین‌پور شرایط اسارت را خیلی سخت توصیف کرد و افزود: ما در اردوگاه ۵ صلاح‌الدین بودیم. پیش از بازگشت اسرای جنگی به میهن ما را که حدود هزار نفر بودیم را صد نفر، صد نفر تقسیم کردند. بعد از مدتی ما را منتقل کردند به جایی که اصلاً معلوم نبود کجاست. فقط برای اینکه صلیب سرخ ما را نبیند. آنجا یک سالن هفتاد نفره بود با دریچه‌ای به اندازه کولر. اصلاً هوا نمی‌آمد. بعدها مجبور شدند دیوار را خراب کنند و یک پنجره‌ یک × یک و نیم متر بسازند. اردوگاهی که ما در آن بودیم کاملاً مخفی و مخوف بود. 

این رزمنده دفاع مقدس‌عدم امکان ارتباط اسرا با خانواده‌هایشان را به عنوان یکی دیگر از انواع آزار و اذیت عراقی‌ها  معرفی کرد و افزود: اسرایی که نامشان در صلیب سرخ ثبت شده بود، نامه می‌نوشتند و خانواده‌هایشان را از حال خود با خبر می‌کردند. اما ما این امکان را نداشتیم. خانواده‌هایمان در بلاتکلیفی کامل بودند. خیلی از ما را مفقودالاثر می‌دانستند. حتی برای من قبری درست کرده بودند، چون خبر شهادتم را داده بودند. تصور کنید پدر و مادرم در آن ایام با چه رنجی زندگی کردند.

وی با بیان نقل قولی از مرحوم سید علی اکبر ابوترابی: «زندگی کردن در اسارت یعنی زندگی کردن با آزادی در همان شرایط.» گفت: ما مجبور بودیم به شکل خاصی زندگی کنیم. باید برای بقا می‌جنگیدیم. آنچه اهمیت داشت این بود که امید را از دست ندهیم، حتی اگر همه‌چیز علیه ما بود. پادگان رشید بغداد به شکنجه‌گاه معروف بود. خیلی از بچه‌ها مجروح بودند، یکی دستش قطع شده بود، یکی پایش، بعضی نابینا شده بودند. اما باز هم آن‌ها را  فقط برای اینکه حرف بزنند به انفرادی می‌بردند و هفته‌ها و ماه‌ها نگه می‌داشتند. خیلی‌ها همان‌جا زیر شکنجه به شهادت رسیدند. 

اسارت همان چیزی بود که هیچگاه فکرش را نمی‌کردیم

حسین‌پور افزود: همیشه می‌گفتم کاش خاطرات بچه‌ها نوشته شود. چون نسل‌های بعد شاید باور نکنند که چه گذشته است. خیلی از دوستان ما الان بالای شصت سال دارند. هر سال تعداد زیادی از آزادگان از دنیا می‌روند. مثلاً فقط سال گذشته ۱۸۷ نفر فوت کردند. همین امسال هم تا الان بیش از ۹۰ نفر از بین رفته‌اند. اگر این خاطرات گفته نشود، همه‌ آن سختی‌ها فراموش می‌شود. 

وی یکی از فعالیت‌های خود را در دوران پس از آزادی اهتمام به ثبت و ضبط خاطره‌هایش عنوان کرد و گفت: تا امروز چندین مصاحبه داشته‌ام. حتی همسرم خیلی تلاش کرده آنچه من تعریف می‌کنم را یادداشت کند. امیدوارم نسل بعد این کار را ادامه دهد، چون این‌ها فقط خاطره نیست، بخشی از تاریخ ماست. 

این آزاده در پایان، دوران اسارت را سرشار از تلخی‌هاو شیرینی‌ها دانست و ادامه داد: تلخی‌ اسارت دوری از خانواده، شکنجه، شهادت و مجروحیت دوستان بود. شیرینی‌اش این بود که در همان شرایط توانستیم خلاق باشیم و زنده بمانیم. اسارت مرحله آخر بود؛ چیزی که هیچ‌کدام از ما فکرش را نمی‌کردیم. هر بار که به عملیات می‌رفتیم، آماده شهادت بودیم، اما اسارت چیز دیگری بود. پر از تلاطم، پر از توهین و کمبود، اما در عین حال پر از درس.

نمایشگاه «آوازهای دوردست» تا ۱۸ شهریور ماه هر روز از ساعت ۹ تا ۱۷ در گالری عالی حوزه هنری میزبان بازدیدکنندگان است. 

بیشتر بخوانید: 

از مشکل‌گشای دوره اسارت تا کاسبی در اردوگاه عراق

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha