۱۴۰۴.۰۵.۲۲

فاطمه قربانی- خبرنگار، مستند «پائیز حرم» محصول مرکز مستند سوره که نیازی به تمهیدات تصویری پاییزانه مثل برگ‌های زرد یا غروب نارنجی ندارد تا حس خزان را منتقل کند، در قالب روایت، خزان را به دل می‌نشاند.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، به بهانه سالروز حمله تروریستی به حرم شاهچراغ، به سراغ بررسی مستند «پائیز حرم» رفتم. تماشای این مستند برای بازخوانی حادثه دردناکی که جان‌های معصوم بسیاری را گرفت، اگرچه کافی نیست، اما به یقین آگاهی‌بخش است. این محصول که به کارگردانی علی خسروی و به سفارش مرکز مستند سوره آماده شده، ناگفته‌هایی از آنچه در طی حمله تروریستی به حرم مطهر حضرت احمد بن موسی(ع) رخ داد را با روایت شاهدان عینی و انتشار تصاویر تازه و نادیده‌ای از دوربین مداربسته، بازگو می‌کند.

راوی که یکی از خادمان حرم است، لحظه ورود تروریست را روایت می‌کند. تصویری که در همان دقایق اول از دوربین مداربسته نمایش داده می‌شود، نه فقط یک سند تصویری که یک شوک بصری است. مردی با سلاحی در دست، آرام و خونسرد گام برمی‌دارد. هیچ عجله‌ای ندارد، هیچ نشانه‌ای از تردید یا اضطراب در چهره و حرکاتش دیده نمی‌شود. گویی برای عبادت آمده، نه کشتار. این تضاد میان ظاهر آرام و نیت مرگبار، تلخ‌ترین بخش ماجراست.

روایت‌ها، مثل تکه‌های زخمی از یک روز سیاه، به‌هم دوخته می‌شوند. بخشی از آن، لحظه‌ای را بازسازی می‌کند که مردم، بعد از دوندگی‌های بی‌امان، گوشه‌ای پشت دستگاه خنک‌کننده هوا پناه می‌گیرند. آن مرد که نزدیک می‌شود، بی‌آنکه حتی نگاهشان کند، ماشه را می‌چکاند. پشت سر هم، چندین بار. قامتش حتی نمی‌لرزد و تردیدی ندارد.

مستند «پائیز حرم» محصول مرکز مستند سوره که نیازی به تمهیدات تصویری پاییزانه مثل برگ‌های زرد یا غروب نارنجی ندارد تا حس خزان را منتقل کند. در قالب روایت، خزان را به دل می‌نشاند. قصه، قصه‌ نوجوانی است که آخرین زیارتش، آخرین لحظه زیستنش شد؛ قصه‌ زنی که در ازدحام زائران، بی‌قرار به دنبال همسرش می‌دوید؛ و قصه‌ پدری که تا آخرین لحظه فرزندش را در آغوش نگه داشت تا او آسیبی نبیند و خودش شهید شد.

تمرکز فیلم، بر همان روز حادثه است؛ از لحظه ورود تروریست تا شلیک‌های بی‌امان به زائران بی‌گناه. تماشاگر، مدام میان تصاویر بازسازی‌شده و روایت‌های شاهدان جابه‌جا می‌شود و این ترکیب، فضایی واقعی و پرتنش می‌سازد. در طول تماشا، ذهن بی‌اختیار به یک پرسش بازمی‌گردد: «اگر ما آن روز آنجا بودیم چه؟» حتی تصورش، لرز به جان می‌اندازد. هر یک از آن سیزده نفری که جان دادند، مادر یکی، پدر یکی، فرزند یا عزیز کسی بودند. امیدی که ناگهان از زندگی جدا شد.

«پائیز حرم» در انتقال حس انسانی موفق است؛ آن‌قدر که بیننده مدام خود را جای زائران می‌گذارد. با این حال، کاستی‌هایی هم دارد. رنگ و نور در آن کمتر به خدمت انتقال اضطراب و اندوه آمده و بیشتر همه‌چیز بر دوش روایت راویان است. این انتخاب، با اینکه به واقع‌گرایی اثر کمک کرده، اما جا داشت با پرداخت تصویری قوی‌تر، عمق حادثه را بیش از پیش منتقل کند. «پائیز حرم» نه فقط روایت یک حادثه، که یادآوری یک حقیقت است: امنیت و آرامش، گاهی به فاصله چند قدم و چند ثانیه فرو می‌ریزد و شاید سنگین‌ترین بخش ماجرا این باشد که آن عصر، دیگر تنها عصر اندوه شیراز نبود؛ زخمی شد که بر حافظه جمعی همه ما نشست و هر بار که نام شاهچراغ را می‌شنویم، دوباره باز می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha