به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، نشست ادبی «دوشنبهها، به وقت کتاب» به همت دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری برگزار و در این جلسه، رمان «بیتگل» نوشته محمدحسن جمشیدی نقد و بررسی شد. این برنامه با میزبانی حمید بابایی در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای نشست، حمید بابایی با طرح پرسشی درباره ایده شکلگیری رمان «بیتگل» گفت: این رمان دومین اثر داستانی شماست، پیشتر به شعر پرداختهاید و دو مجموعه غزل منتشر کردهاید. چه مسیری طی کردید که از شعر به سمت داستان کوتاه و رمان آمدید؟
محمدحسن جمشیدی در پاسخ اظهار کرد: در واقع من ابتدا از داستان نوشتن آغاز کردم اما در خانواده ما نوشتن داستان ممنوع بود. دو مجموعه غزل چاپ کردم و سپس داستانهایم منتشر شد. خاطرم هست زمانی که ۱۴ ساله بودم انشایی نوشتم که پدرم آن را پاره کرد و اجازه خواندنش را نداد. این تجربه مرا یاد چخوف انداخت که پدرش هم به او اجازه نمیداد. پدرم معتقد بود هنر سختی دارد و به همین دلیل منع میکرد. پدر من خود نویسنده است؛ مثل اینکه شما بخواهید رشته معماری بخوانید و پدرتان معمار باشد، در چنین شرایطی احساس میکنید چیزی جدید برای ارائه ندارید. اما پس از چاپ غزلهایم، پدرم از من حمایت کرد.
منتقد نشست «دوشنبها، به وقت کتاب» در ادامه پرسید: رمان بیتگل از کجا شکل گرفت؟

جمشیدی پاسخ داد: این کتاب تا حد زیادی دِین من به محله پدربزرگم بود. همیشه آنجا فضایی را احساس میکردم که در جاهای دیگر نمیتوانستم تجربه کنم. چند سال پیش دوستی قصد داشت مجلهای تصویری برای حوزه هنری منتشر کند و من مسئول بخشی از آن با موضوع محله پایین شهری بودم که برخی کدهای محله در آن بیان شده بود اما آن مجله هیچگاه منتشر نشد و دستنخورده باقی ماند. بعدها تصمیم گرفتم این ماجرا را توسعه دهم و رمان از شخصیت «سناره» آغاز شد.
جمشیدی همچنین افزود: شاید واقعیترین بخش کتاب، جایی است در محله پدربزرگم که بازی میکردم، و ناگهان همه به دلیل خودکشی فردی جلوی قطار، فوتبال را رها میکردند. من برخی زخمهای زندگیام را با نوشتن درمان میکنم. مثلاً زخم بزرگی که از بازار بورس خوردم را با این کتاب التیام بخشیدم.

وی ادامه داد: خط روایی داستان، قصه و جغرافیای آن منطقه است. این رمان روایت چند نوجوان است که به یک گروه کُر تبدیل میشوند و یک معلم وارد میشود که لحن و زیست آنها را مشابه میکند. این یکنواختی لحن نشاندهنده استحاله آنها در سیستم آموزشی آن منطقه است.

![]()
در ادامه یکی از حاضران در نشست اظهار کرد: کتاب طنز تلخی داشت که تا حدی برایم ملموس بود و سبک زندگی شخصیتها برایم آشنا بود. اما به نظرم روایت کتاب تا حدی قابل پیشبینی بود و در برخی بخشها بیش از حد طولانی شده بود.
نویسنده رمان «بیتگل» در پاسخ گفت: این کتاب در طول سه سال نوشته شد، بعد از کتاب «کوچه اصوات» سراغ این اثر آمدم. پدرم برای کتاب قبلی یادداشتی نوشته بود. نکته کلیدی این کتاب این است که محیط میتواند تأثیرگذار باشد اما تعیینکننده نیست.

بابایی در پایان نشست اظهار کرد: مسئله اساسی که باید درباره آن بحث کنیم، مضمون رمان است. کتاب به جبر جغرافیایی میپردازد و مسئله اصلی همین جبر جغرافیایی است. به عبارتی اینجا جبر جغرافیایی حکمفرماست و خروجی محله به همین شکل است. گویی رمان میگوید از این جبر جغرافیایی راه فراری نیست. من از ادبیات جنوبشهری دفاع میکنم که روایت انسانهای دیدهنشده است. تلاشهای این کتاب قابل احترام است و میتوان گفت رمانی است که زحمت زیادی برای آن کشیده شده.
نظر شما