«سیر اول که آثار تعجب در چهرهاش نمایان بود، اولین نفری بود که کلماتی برای شروع صحبت پیدا کرد: به چهرههایتان نمیآید که محصول نخود این مزرعه باشید چون سرسبزتر و خوش فرمتر به نظر میآیید.سیر دوم که من را به یاد مادرم میانداخت، جواب داد: نعنا میگوید در این چند روز بعضی از گیاهان را با قلمههای جدید و مرغوبتر پیوند زدهاند تا محصول بهتری بدهند.
سیر سوم هم اندکی بعد وارد بحث شد: اما مادر، اینها نخودهایی نیستند که در این چند روز به عمل آمده باشند. این بار نوبت دارا بود که رشته کلام را در دست بگیرد: ما اهل این مزرعه نیستیم و از راه بسیار دوری به اینجا آمدهایم؛ به این امید که سیرهای کارخانه بینظیر بتوانند به ما کمک کنند. سیر اول که انتظار چنین چیزی را نداشت جواب داد: مگر نمیدانید که در این کارخانه، کنسرو نخودفرنگی هم تولید میشود؟ چه چیزی باعث شده که چنین خطری را به جان بخرید و به اینجا بیایید؟ دارا سیر تا پیاز ماجرا را از حملهٔ ملخها گرفته تا راز دفاعی سیرهایی که به کارخانه بینظیر آمدند و سختیهایی که برای رسیدن به اینجا متحمل شدهایم، برای آنها تعریف کرد.»
این برشی از رمان نوجوان «زندگی به سبک یک نخودفرنگی» به قلم سعید بنائیزاده است که به تازگی در نشر مهرک زیر چاپ رفته است. این کتاب، در پیچ و خم داستانی هیجان انگیز، شما را به شهر «جوانه» میبرد. جوانه، شهری گیاهی و خیالی است که از کنار هم قرار گرفتن شش مزرعه بزرگ تشکیل شده است.
جایی که نخودسبزها، هندوانهها، هویجها، کلمها، شلغمها و بادمجانها در کنار هم زندگی میکنند و سالهاست پیمان دوستی محکمی بین اعضای آن برقرار است، اما حادثه محرک و داستان اصلی آن با حمله ملخهای مهاجم به سرکردگی ملخ زبان دراز به مزارع اطراف آغاز میشود و ساکنان و اهالی شهر جوانه میترسند که طعمه بعدی ملخها باشند و در پی دست یافتن به رازی سربه مهر برای پیروزی بر ملخها، آن هم به دست کوچکترین و ضعیفترین اعضای آن، ماجراهای این کتاب رقم میخورد.
این کتاب، مخاطب را به دنیایی پر از رنگها و طعمها میبرد و به او یاد میدهد که چگونه با چالشها و ترسهایش مواجه شود و از زندگی لذت ببرد.
در سیر داستان خوشخوان و روان کتاب که با فصلهای کوتاه از هم جدا و به هم متصل میشوند، مخاطب نوجوان با مفاهیمی چون آشنایی با محیط زیست و مراقبت از آن، پرورش و تقویت روحیه دوستی و همکاری، مقاومت و ایستادگی و از همه مهمتر تلاش برای رسیدن به هدف از زبان اول شخصی به نام زیلو؛ یک نخودفرنگی کوچک، زاویهای جدید آشنا میشود.
رشد فردی یک نوجوان، چگونگی رویارویی با بحرانها، وطنپرستی و نحوه برخورد والدین و بزرگترها با اشتباهات فرزندان از دیگر نکاتی است که در دل داستان جا خوش کرده است.
از مفاهیم درونی و سیر داستانی این اثر که گذر کنیم، ممکن است در خوانش «زندگی به سبک یک نخود فرنگی» مخاطب از حجم زیاد اسامی و اطلاعات داده شده در مورد شخصیتهای فرعی سردرگم شود و رشته داستان اصلی از دستش رها شود، اما به صورت کلی شاکله اصلی داستان محکم است و با تمرکز روی شخصیتهای اصلی میتوان این مشکل را دور زد.
در پایان، هویت بصری این رمان نوجوان هم قابل تامل است، طراحی جلد کتاب «زندگی به سبک یک نخودفرنگی» تا حدودی خلاقانه است و تصویرگریهای سیاه و سفید ابتدای هر فصل گرچه ساده به نظر میرسد، ولی به تخیل مخاطب نوجوان برای ایجاد تصویری ذهنی از یک شهر خیالی و گیاهی به اسم جوانه کمک میکند.
سمیه دهقان زاده؛ خبرنگار
نظر شما