این کارگردان خانواده را محور اصلی روایتهای خود انتخاب و گاهی مخاطب در مسیری که قصه فیلم آن را هدایت میکند به صورت کاملا غیرمستقیم به تاثیر و اهمیت خانواده پی میبرد.
میرکریمی با استفاده از محوریت خانواده به بیان مفاهیم عمیق انسانی، اخلاقی و اجتماعی راه پیدا و در آثار خود با ظرافتی بسیار، روابط میان اعضای خانواده را خلق میکند و در این روایتهای ساده اما بینهایت تاثیرگذار، به سراغ صمیمیتها، تضادها، چالشها و بحرانهای خانوادگی میرود.
از نگاه نویسنده این یادداشت، فیلم سینمایی «یه حبه قند» قلب تپنده آثار میرکریمی است؛ روایتی زلال و بکر از دل خانوادهای که در نهایت آرامشی به ظاهر، با هیاهویی پیشبینی نشده، دست به گریبان میشود. قصه فیلم مناسبات میان نسلها و روابط انسانی را به تصویر میکشد و با ترسیم فضای صمیمی اعضای خانواده حس همدلی را به مخاطب منتقل میکند.
نکته مهم در آثار رضا میرکریمی نگاه او به هویت خانواده در دل جامعه است و با چنین نگاهی به واکاوی بحرانهای شخصیتی و اخلاقی کاراکترهای خود دست مییابد چراکه او اغلب از خانواده به عنوان محلی برای شکلگیری هویت فردی و اجتماعی انسانها یاد میکند.
سبک روایت کارگردان «به همین سادگی» در پرداخت به خانواده، بر جزئیات و نمایش حس واقعی زندگی تمرکز میکند. میرکریمی از قضاوتهای کلیشهای، تعارضات و تعاملات انسانی که با نگاهی مرسوم بررسی میشود، پرهیز کرده و نشان میدهد که تا چه اندازه خانواده میتواند مأمن یا گاهی چالشی برای افراد باشد. به همین دلیل، آثار میرکریمی در عین روایت داستانهای ساده، پیچیدگیهای روابط انسانی و عواطف را با زیبایی به تصویر میکشد.
فیلمهای «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «دختر» از رضا میرکریمی، هرچند از نظر موضوع و نوع روایت متفاوت هستند، اما هر دو به نوعی به مفهوم خانواده و روابط درون آن میپردازند. این آثار با تمرکز بر عواطف و شکافهای عاطفی میان اعضای خانواده، دیدگاههای عمیقی درباره پیوندهای خانوادگی ارائه میدهند.
«خیلی دور، خیلی نزدیک»: بازگشت پدری به فرزند خود
این فیلم به شکاف عاطفی و فاصله میان یک پدر (دکتر محمود عالم) و فرزندش میپردازد. دکتر عالم، جراحی موفق اما سرد و مغرور، زندگی خود را درگیر کار کرده و از ارتباط عاطفی با پسر خود غافل مانده است. بیماری ناگهانی پسر، پدر را وارد مسیری میکند که نهتنها جغرافیایی، بلکه معنوی و عاطفی است.
از منظر خانواده، فیلم نشان میدهد چگونه بیتوجهی به روابط و تمرکز بر مسائل مادی میتواند باعث دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر شود. شخصیت دکتر عالم در این فیلم نماد والدینی است که به دلیل مشغلهها و باورهای خود، به نیازهای عاطفی فرزندان توجه نمیکنند. سفر او در کویر و مواجهه با مفاهیم معنوی و طبیعت، فرصتی برای بازگشت به خویشتن و درک اهمیت خانواده است.
پیام فیلم این است که خانواده، علیرغم تمام پیچیدگیهایی که دارد، نقطهای است که انسان را به زندگی واقعی متصل میکند. تغییر در نگاه پدر به زندگی و بازگشت به فرزند، نمادی از بازسازی این پیوندها است.
«دختر»: تضاد نسلی و چالشهای خانواده
در فیلم دختر، خانواده در قلب روایت قرار دارد و محور اصلی داستان، چالش میان سنت و مدرنیته در یک خانواده ایرانی است. احمد، پدری سختگیر و سنتی، نماینده نسل گذشتهای است که ارزشهای خانوادگی و کنترلی را از وظایف پدر میداند. در مقابل، ستاره، دختر نوجوان او، نماینده نسلی است که به دنبال استقلال، آزادی و تجربه دنیای جدید است.
این فیلم از منظر خانواده به تضادهای نسلی و چگونگی مدیریت آنها میپردازد. احمد به عنوان پدر، تصور میکند که حفاظت از خانواده به معنای کنترل و محدودیت است، در حالی که ستاره احساس میکند نیاز دارد خودش تصمیم بگیرد. این تعارض، چالشهایی را در خانواده ایجاد میکند و نشان میدهد چگونه عدم درک متقابل میتواند روابط را خدشهدار کند.
در طول فیلم، احمد با واقعیتهای زندگی دختر خود و پیچیدگیهای دنیای او مواجه میشود. در نهایت، سکوتها و واکنشهای او نشان میدهد که عشق و نگرانی والدین برای فرزندان، حتی در دل تضادها، همچنان باقی است. میرکریمی در این اثر نیز به خانواده میگوید باید با گفتوگو، درک متقابل و پذیرش تغییرات، خود را با دنیای جدید تطبیق دهد.
شباهتها در نگاه به خانواده
هر دو فیلم در نهایت به یک اصل مشترک اشاره میکنند: روابط خانوادگی، عشق، درک و توجه. در «خیلی دور، خیلی نزدیک»، غفلت از خانواده به بیگانگی منجر شده است، در حالی که در «دختر»، شکاف نسلی و تفاوت دیدگاهها محور اصلی داستان است. هر دو اثر تأکید میکنند که ارتباطات عاطفی در خانواده نیازمند توجه و تلاش برای فهم متقابل است.
نظر شما