دنیای امروز را صرفاً نه رسانههای جمعی قدرتمند که رسانههای شخصیسازی شده در تلفنهای همراه هوشمند در بستر اینترنت رقم میزند، دنیایی پر از اطلاعات سطحی که سناریوهای تکراری جواب پس داده شده، وایرال و ترند میشوند و در بستهبندیهای شیک و مجلسی مخاطب را بمباران اطلاعاتی میکنند، مسیر دلخواهشان را نشان میدهند و بسیاری از جنجالهای دهان پرکن، با کلیدواژه «واکنش» کلیکخور میشوند.
حال آنکه فارغ از بزرگی ماجرای اتفاق افتاده، جنس اقدام، انگیزه فرد و شأن و شخصیت حقیقی و حقوقی کسی که واکنش نشان داده، ساحت واکنش را معنا میشود. نمونه دست به نقدش هم شهادت سیدحسن نصرالله است که هنرمندان در واکنش آن هم از نوع سریعش سنگ تمام گذاشتند. از تابلوی «امتداد» علی بحرینی گرفته تا شعرهایی که از بعد از شهادت سید مقاومت سروده شد
و به راستی پر بیراه نیست اگر هنرمندان متعهد این مرز و بوم را چریکهای آماده به رزمی بدانیم در بزنگاههای تاریخی بی معطلی، هنرشان را خرج عدالت و مقاومت میکنند.
در ادامه نمونههایی از این واکنشهای سریع شاعران میآید که خواندنش خالی از لطف نخواهد بود:
برخیز، نصرالله
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله
خبر، از انفجار قلب ها و خانه ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستآویز، نصرالله
لبی واکن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسهی صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی -از آسمان- با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریهی یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامهی پرهیز، نصرالله!
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله
سوگسرودهی میلاد عرفانپور
به سید حسن نصرالله که هرگز نمیمیرد
ای سید دلداده که در اوج کمالی
داده ست تو را حق چه جلالی چه جمالی
از جنس نفس های پر از نور ملایک
دادند تو را سید مشتاقٍ! چه حالی
تو زنده ترین زنده ای ای کشته منصور
تو عین حضوری و نه خوابی، نه خیالی
ای آینه ی وصل، شکستی؟ نشکستی
با هر نفسی باز رسیدی به وصالی
مردان شهادت همگی اهل بهشتند
مردان خدا را نبود هیچ زوالی
امروز درخشیدی چون بدرتر از بدر
دیروز اگر بودی بدری و هلالی
در فلسفه ی علم و عمل هر دو تمامی
ضرب المثل عشقی و در عقل مثالی
با پای دلت از پل شمشیر گذشتی
در روز جزا نیست تو را هیچ سؤالی
شامات ندیده ست چنان چون تو بزرگی
دنیا نشنیده ست چو تو نیک خصالی
ای خاک مزار تو دری جانب جنت
هر جا بروی صاحب جاهی و جلالی
هر خطبه که خواندی غزلی بود که شد رام
در چشم تو زیبایی معصوم غزالی
فردا که زمین پر شود از عطر صدایت
پیدا نکند خصم تو جز مرگ مجالی
«سید حسنا» خون تو تا ریخت در این دشت
خاکت متبرک شد و جاهت متعالی
شعر از علی رضا قزوه
آه پیروز است
بکش ما را، که ما را زندهتر کردهست مرگ آری
بترس از داغ غزه، اشک لبنان، آه پیروز است
جهان روشن شد از نور شهادت، جاء نصرالله
که باشم من؟! خدا فرموده حزب الله پیروز است
شعر از نغمه مستشار نظامی
اگرچه در خیال فتح بغداد و سمرقندی
سیاهت را به تن کُن باز کُشتند از تو فرزندی
چه خواهی کرد با این مارهای آستین، جز سر؟
به کامت زهر میریزند، مینوشی و میخندی
شعر از سورنا جوکار
با سربداران رفت نصرالله
برایت سروها انا فتحنا خواندهاند امروز
مبادا حس کنی از دست، لبنان رفت نصرالله
تبر هرگز حریف تو نخواهد شد سپیدارا
خوشا مردی چنین با سربداران رفت نصرالله
شعر از مریم رزاقی
برخی سرودهها نیز پیش از این گفته شده و امروز نماهنگهای درخور را از قِبَل آنها شاهدیم مثل شعر،
«بکُش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون تپیدن، الاَمان از مرگ در بستر»
علی محمد مؤدب که بر اساس آن نماهنگ حرف خون... در مرکز موسیقی حوزه هنری تولید شده است.
نظر شما