۱۴۰۳.۰۴.۲۷

امروز ۲۷ تیرماه مصادف با ۱۱ محرم روز «تجلیل از اسرا و مفقودان» نام گرفته است. این روز به منظور بزرگداشت اسرای دفاع مقدس و مفقودان آن که هم زمان با مصیبت دردناک اسارت اهل بیت (علیهم السلام) است، «روز تجلیل از اسرا و مفقودان» نام گذاری شده است. حوزه هنری از آغاز شکل‌گیری تا کنون تلاش‌های بسیاری برای عرض ارادت به اسرای کربلا و دفاع مقدس داشته که از میان آنها می‌توان به کتاب خاطره‌نگاری «من زنده‌ام» به روایت و نویسندگی معصومه آباد اشاره کرد.

کتاب «من زنده ام» برگرفته از اولین نامه‌ معصومه آباد به خانواده‌اش است که در اسارت به دست عراقی‌ها به نگارش درآورده است. وی در این کتاب خاطرات چهارسال اسارت خود را به عنوان روایت مستند و قطعه‌ای از یک پازل مربوط به اسارت و آزادگان دفاع مقدس بازگو می‌کند و وقایعی که تجربه کرده را به عنوان تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت کرده است.

معصومه آباد در گفت‌وگویی که سال گذشته در حاشیه برنامه «به وقت روایت» با خبرنگاران روابط عمومی حوزه هنری دارد؛ نامه‌های رد و بدل شده میان اسرا و خانواده‌هایشان را عاملی بر زنده ماندن عنوان می‌کند و می‌گوید: نامه‌ها تمام لحظه‌های ما و عواطف و زندگی ما را در خود زنده نگه می‌داشت و حیاتی دوباره به ما می‌داد.

* فقط با دو کلمه نامه نوشتم:«من زنده‌ام»

او با بیان خاطره‌ای از جنگ به اهمیت و کارکرد نامه‌های اسرا اشاره می‌کند و می‌گوید: به یاد دارم نامه‌هایی که سریع به ایران اعزام می‌شد نامه‌هایی بود که عراقی‌ها بالای سرمان می‌ایستادند و می‌گفتند فقط دو کلام. بعد از ۲۱ روز اعتصاب غذا نامه‌ها را داده بودند و من نمی‌دانستم مفهوم دو کلمه نوشتند چیست و چه باید بنویسم! صلیب سرخ هم بالای سرم تکرار می‌کرد دو کلمه و من باید با دو کلمه تمام روزهای سخت و ماجرا را بگویم. پرسیدم این نامه‌ها با دست چه کسی می‌رسد؟ گفتند خانواده؛ ولی من خانه نداشتم گفتم خانه‌ای ندارم و در جنگ آن را از دست داده‌ام بعد فکر کردم نامه باید به دست کسی برسد که مطمئن شود که این من هستم که نامه را نوشته‌ام بنابراین رمزی که بین من و برادرم بود یعنی «من زنده‌ام» را روی کاغذ نوشتم.

* یک عکس یادگاری ضمیمه نامه دو کلمه‌ای شد

وی ادامه داد: پس از نوشتن نامه به من گفته شد که باید عکس بگیریم. وقتی به لنز دوربین نگاه می‌کردم فکر کردم وقتی نامه به ایران برسد از روزی که به جبهه رفته‌ام یعنی ۲۰ مهرماه ۱۳۵۹ تا امروز که سال ۱۳۶۱ است چند سال گذشته، خانواده‌ام چطور باور می‌کنند؟ اما وقتی عکس ضمیمه نامه شد به این فکر افتادم که قرار است خانواده‌ام همه چیز را از نگاهم در عکس بفهمند، می‌خواستم با همان لبخند و نگاه همه آنچه را که کشیدم را به همه بگویم و اولین نامه با کلمه «من زنده‌ام» به ایران فرستاده شد. بعدها خانواده‌ام نحوه دیدن عکس را برایم تشریح کردند که گاه دستشان را روی بینی و لب‌هایم می‌گذاشتند تا از حالت چشمانم حالم را بفهمند...

آباد از حیرت خود بخاطر پاسخ نامه‌اش به قلم پدر گفت: مدتی گذشت و پدرم در پاسخ به نامه‌ای که نوشته بودم نامه‌ای ارسال کرد که باورم نمی‌شد این ادبیات و نثر روان کار اوست. پدر عاشقانه برای دخترش اینگونه نوشته بود:« نور دیده کجایی؟ از کجا باور کنم تویی تا سلامت کنم. همه جا را گشتم. سراغ تو را از مرده‌ها و زنده‌ها گرفتم. از رود کارون و خاک زمین و برگ‌های درخت و گل سرخ و شقایق پرسیدیم. همه ی گل‌های باغ از تو خاطره داشتند و همه تو را صدا می‌زدند حتی مترسک باغ حیاط که لباس‌های تو را می‌پوشید از فراق تو مُرد. به خدا می‌سپارمت تا همیشه زنده باشی.» از توصیفاتی که پدر از مترسک باغ حیاط خانه‌مان کرد یقیین کردم که حقیقتا این نامه را او نوشته است.

* نامه‌ها پیام‌آور عشق و ایمان بودند

آباد در ادامه اسارت را ظلم‌بارترین واژه‌ای عنوان می‌کند که در قاموس ظالمان می‌شود و سپس خاطره‌ای مبنی بر انتظار رسیدن نامه‌های خانواده‌ها به اسرای جنگی را بازگو می‌کند و می‌گوید: نامه‌هایی که به دستمان می‌رسید همه چیز از شکوه، عشق، ایمان، صبر، بردباری و خواب و بیداری بود.

این بانوی به اسارت رفته به ۳۵ نامه‌ای می‌گوید که در مدت کوتاه به دستش رسیده و یادآور می‌شود  که هرجای صفحه که خالی بود را با نوشته‌ها پر می‌کرده که همین امر نشان از حرف‌های نیمه تمام و داستان‌ها و حکایت‌ها دارد. او در کتاب «من زنده‌ام» به نامه‌های عاشقانه همسرش که در آن برهه از نویسنده آن اطلاعی نداشته اشاره می‌کند و فضاسازی‌های جذابی را برای مخاطب ایجاد می‌کند.

گفتنی است؛ «من زنده‌ام» روایت خاطرات دوران اسارت معصومه آباد است که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. عنوان روی جلد کتاب دستخط خود اوست که به خانواده‌اش یا هر فارسی زبان دیگر نوشت: «من زنده ام» تا از بی خبری مفقودالاثری رهایی یابد. این اثر موفق شده جایزه کتاب سال دفاع مقدس را در سیزدهمین دوره آن به خود اختصاص دهد و به زبان‌های دیگری هم بازگردانی شود.

* اسیرانی برابر با ژنرال‌های ایرانی

«معصومه آباد» دختر پرافتخار و غیور ایران، زمانی که تنها هفده سال داشت به اسارت ارتش بعث عراق درآمد. او به همراه سه بانوی امدادگر ایرانی که از سوی هلال احمر در جبهه‌ها مشغول خدمت داوطلبانه بودند، توسط بعثی‌ها اسیر گرفته شدند و این اتفاق خوشحالی فراوانی را برای سربازان صدام به همراه داشت. به نحوی که به آن‌ها لقب «بنات الخمینی» یا دختران خمینی را داده بودند و خطاب به این بانوان غیرنظامی می گفتند که ارزش شما با ژنرال های ایرانی برابر است!

* اسارت را به اسارت گرفتی

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پس از خواندن کتاب «من زنده‌ام»، در نامه‌ای برای نویسنده آن می‌نویسد:«خواهر خوبم. در آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتیسعی کن در این آزادی اسیر نشویان‌شالله کتابت را به همه زبان ها ترجمه می‌کنم تا همه بدانند زینب بنت رسول الله چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه اینگونه معصوم بوده است.به تو به عنوان خواهرم، به عنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف تربیت خمینی افتخار می‌کنیم.حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و دوستانت مرحبا گفتم. ساعت ۲۳(نینوا)»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha