به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، در این نشست مرتضی شعبانی مستندساز و عکاس مجموعه روایت فتح، دکتر تینا امین نشانهشناس و مدرس دانشگاه، مرتضی صدیقیفر عکاس و پژوهشگر هنر و محمدرضا وحیدزاده پژوهشگر هنر و دبیر نشست حضور داشتند و به بررسی ویژگیهای نمایشگاه عکس «سفرِ آخر» که این روزها در حوزه هنری برپا شده، پرداختند.
مرتضی صدیقیفر عکاس و پژوهشگر هنر در این نشست ماهیت رسانه عکاسی را تشریح کرد و گفت: دستگاه عکاسی یک دستگاه تکنیکال است به همین دلیل هم خیلی از افراد آن را رد ساحت هنر قبول ندارند چراکه وجه شمایهای و نمایهای عکسها تا جایی پیش میرود که عکس به مثابه سند مورد قبول همه است.
وی ادامه داد: عکسهایی که در این نمایشگاه با آن مواجه هستیم این سوال را مطرح میکند که چقدر عکسها سندگونهاند و چقدر از منظر سند فاصله دارند؟ نکتهای که وجود دارد این است که در شرایط وقوع بحران یا احتمال رخ دادن آن عکاسان اعزام میشوند تا یک اتفاق را مستند کنند. همچنین گروه دیگری که امروز با آن مواجه هستیم شهروند خبرنگارانی یا کسانی هستند که در فضای واقعه قرار میگیرند و لحظه را با ابزار خود مستند میکنند. اما در عکسهای مرتضی شعبانی، عکسها سندهای تصویری از رخدادی هستند که در لحظه توسط عکاس ثبت شده اما با دقت در میان آثار و توجه به چیدمان آنها روایت لحظه به لحظه یک اتفاق را مطرح میکند. وقتی این روایت را بر اساس آثار مشاهده میکنیم به چند مسئله برخورد میکنیم که نسبت و رابطه شهید با عکاس از نوع دیگری است و از جنس ارتباط عکاس بحران با عکسی که در میدان باشد، نیست بلکه گویا عکاس مرشد خود را در لحظهای میبیند و انتخاب میکند که دوربین خود را بردارد و آن لحظه را مستند کند.
صدیقی فر بیان کرد: در زیباییشناسی آثار وقتی قاببندیها، ترکیببندیها، نمابندیها و مواجهه روایی را میبینیم متوجه میشویم دغدغه عکاس مستندسازی نبوده بلکه آنچه مرشد به او نسبت به نوع مواجهه آموخته، عکاس را در یک دوراهی قرار میدهد و مواجهه او صرفا سندگونه نیست بلکه اتفاقا عاطفیترین عکسها در این نمایشگاه است.
این عکاس و پژوهشگر هنر اظهار کرد: نوع قاببندی، زاویه دیدی که عکاس انتخاب کرده تا سوژه خود را در شکوه نشان دهد ما را با مواجهه دلی عکاس روبهرو میکند.
دکتر تینا امین نشانهشناس و مدرس دانشگاه در ادامه نشست «دیدار» درباره نقش نشانهشناسی در مطالعه عکسهای نمایشگاه «سفر آخر» تشریح کرد: عکسها از یک عملکرد اجتماعی نمایندگی دارد و هر تصویر و هر فردی که درون یک عکس وجود دارد دارای یک عملکرد است لذا یک مدل سه سطحی برای تحلیل عکسها در نظر گرفته میشود. در سطح اول باید ببینیم عکس از منظر بازنمودی چه معنی به ما منتقل میکند؟ یا عکس درباره چه موضوعی است؟ افراد کنشگر چه کسانی هستند و چه کاری انجام میدهند؟ بر همین اساس عکس یا باید ساختار روایی داشته باشد یا ساختار مفهومی. در سطح دوم اینکه بحث فراخوانی تعاملی تصویر مطرح است که به کنش جمعی بزرگتر و نشان دادن نمادین یک چیز مربوط میشود. همچنین در سطح سوم بحث فرابخش ترکیبی و ارزش اطلاعاتی تصویر اهمیت دارد. در نهایت قاببندی یا معنای چندوجهی یا پیام تک واحده را منتقل میکند.
وی با بیان اینکه نگاه لایهمند باعث دقیقتر شدن تحلیل ما میشود عنوان کرد: عکسهایی که از انگشتر داریم نشان میدهد که با قاببندی میتوان برای نشان دادن شهادت استفاده کرد.
تینا امین نوع عکسهای موجود در نمایشگاه «سفر آخر» را نشانگر توانایی عکاس دانست که در موقعیت بحرانی به درستی هدایت شده است.
حس کردم در آن لحظه باید عکاسی کنم
مرتضی شعبانی مستندساز و عکاس مجموعه روایت فتح نیز گفت: من فیلمبردار بودم ولی آغاز کارم با عکاسی بوده است و عکس را تا همین الان ادامه دادهام. ما وارد منطقهای شده بودیم که در زمان جنگ ۱۲۰ نفر از بسیجیان در آنجا به شهادت رسیده بودند. مرتضی آوینی قرار بود در آنجا قصه آن شهدا را روایت کند، میدان مینی که وسعت زیادی داشت و پاکسازی نشده بود. اولین مصاحبه ساعت ۸ صبح بود و گفته شد که به محل شهادت عازم میشویم. ما دوستانی داشتیم که اصطلاحا بلدچی بودند و خنثی کردن مین را آموخته بودند بنابراین آنها جلو افتادند و ما جای پای آنها قدم میگذاشتیم. من فیلمبردار بودم و نمیتوانستم جلوی پایم را نگاه کنم و بعد از مدتی احتیاط، راه رفتن برایمان عادی شد و شروع به گفتگو و تصویربرداری میکردیم. به جایی رسیدیم که جاده نبود. ما دو گروه شدیم که محل شهادت را زودتر پیدا کنیم. ۵۰ متر از منطقه که رد شدیم مین منفجر شد و شهید آوینی و شهید یزدانپرست روی زمین افتادند و من بلافاصله دوربین را دست گرفتم و ۴ دقیقه فیلمبرداری کردم. برای تغییر زاویه تلاش کردم تا دوربین را خاموش کنم اما متوجه شدم ترکش به دوربین خورده بنابراین سراغ دوربین عکاسی رفتم و شروع به عکاسی کردم.
این مستندساز و عکاس مجموعه روایت فتح افزود: در آن لحظه فکری نداشتم و فقط حس کردم در آن لحظه کاری که میتوانم انجام دهم همین است که عکاسی کنم.
مرتضی صدیقیفر عکاس و پژوهشگر هنر به سفر قهرمانی در اسطورهها اشاره کرد و گفت: در نمایشگاه عکس «سفرِ آخر»؛ داستان یک عکس دیده شده» آنچه دیدم این بود که پیرنگ را میتوان به سفر قهرمان نزدیک کرد. همانطور که در اسطورهها وقتی قهرمان وارد هفت خوان میشود، به جنگ میرود و با از دست دادن عزیزانش مواجه میشود و همین امر علت محکمتر از پیش قدم برداشتن او میشود و عکسهای نمایشگاه ما را با این سفر قهرمان همراه میکند.
وی افزود: این نمایشگاه دارای یک روایت کلاسیک خطی بر اساس زمانبندی است که ما را با سفر قهرمان همراه میکند. این سفر قهرمانی به زیرشاخههایی تقسیم میشود که در آخر نشان میدهد قرار است چه اتفاقی بیفتد. ما در روایت کلی نمایشگاه که با شهادت شهید آوینی تمام میشود به لحظه پیدایش قهرمان میرسیم و در فریم آخر انگشتری که نماد شیعه است و با خون همراه است را میبینیم این انگشتر پیوند تاریخی با قهرمان برقرار میکند چراکه انگشتر و خون نماد یک مکتب و گذشته تاریخی و یک تفکر است و این در ساحت تصویر خود را نشان میدهد.
تمامی تصاویر یک اثر است
این عکاس و پژوهشگر هنر تاکید کرد: در میانه این روایت با روایت دیگری مواجه هستیم که روایت لحظه آخر یعنی شهادت است . انتخاب عکسها اصولی و حرفهای و فکر شده بوده است و متنها و دست نوشتهها و حتی ابعاد آثار بیانگر این امر است . همچنین استفاده از کنتاشید به تنهایی به شکل یک اثر عمل میکند و ما با ۲۲ یا ۲۳ عکس در یک نمایشگاه مواجه نیستیم بلکه تمامی تصاویر یک اثر است که قابلیت خوانش دارد.
وی ادامه داد: یک فریم از عکسهای نمایشگاه، مرتضی شعبانی را نشان میدهد و بعد ما وارد روایت میشویم. در ترتیب عکسها هم عکاس بر سر دوراهی قرار گرفته و شرم انتخابی دارد روایت با آن آغاز میشود. روایت از یک شی که بر اثر اتفاق به گوشه افتاده آغاز میشود و عکاس جرأت نمیکند با دوربین خود با افرادی که برایشان واقعه رخ داده مواجه شود. وقتی عکاس تصمیم خود را میگیرد و تفکرش او را در مسیر موردنظر سوق میدهد، در فریم بعدی سراغ آوینی نمیرود بلکه از فرد دیگری عکاسی میکند و ابتدا نماهای بسته از بخش پای او را به ثبت میرساند چراکه عکاس هنوز نمیتواند اتفاق را بپذیرد. برای او سخت است که به چشم مرشد خود نگاه کند اما بعد نزدیک و نزدیکتر میشود تا عکسی که در آن مرتضی آوینی مستقیما به مخاطب و عکاس نگاه میکند که شماتتی در نگاه این متفکر در مواجهه با رسانه دیده نمیشود و گویا فکر خیالی آسوده دارد که افرادی بعد از خود گذاشته که کارش و راهش را ادامه میدهند. در نهایت عکسی را میبینیم که آوینی چشم خود را بسته و فریم بعدی که فریمی سوخته است، روایت را شکل داده و تاریکیاش بیانگر همه چیز است.
وی در ادامه به عکس دیگری اشاره کرد که به نگاه رو به نور و فضای نورانی و حرکت به سمت جلو اشاره دارد.
در بخش بعدی این جلسه دکتر تینا امین نشانهشناس و مدرس دانشگاه یادآور شد که تمامی لایههایی که به صورت مجزا برری شد منطق درونی اثر را مطرح میکند.
وی با اشاره به فریم شماره ۱۵ که لحظاتی پس از انفجار مین را نشان میدهد گفت: در این تصویر ساختار روایی است و تصویر کنش دارد و در آن واحد مفهوم درد فرد را نشان میدهد.
دکتر امین اظهار کرد: در سطح ترکیبی مدل قاب و میران برجستگی شخص نسبت به رنگ، نور و زاویه آن و پس زمینه اهمیت سوژه و محوریت ماجرا را نشان میدهد ضمن اینکه قاب بندی خوب و عکس به ارزش دادهها اشاره دارد.
وی ادامه داد: نشانهها منطق تصویر را معرفی میکند. شخصیت سوژه است که تصویر را صدادار میکند. آوینی دنیا را سیاره رنج میداند و او آنچه قبل رویداد به آن معتقد است را در این رویداد تجربه میکند. او میگوید اگر اینجا سیاره رنج است باید متحمل رنج شویم و این بار معنایی اقناعکننده برای بیننده عکس ایجاد میکند که آن را فراتر از نشانهها به شخصیتشناسی فرد در حال رنج کشیدن، بار میکند.
دکتر امین بیان کرد: اگر عکسها در همان زمان به نمایش در میآمد حافظه جمعی ما هنوز هم این تصاویر برایش دردآور بود چراکه حافظه جمعی ما ۱۰ سال با اتمام جنگ فاصله داشت و هنوز هم برای مردم چنین صحنهها دردآور بود البته چنین تصاویری هنوز هم برای ما هم دردناک است چون ما پیوند عاطفی عقلانی با سوژه داریم اما اینجا این سوال مطرح است که آیا نوجوان امروز هم به همین اندازه فهم و درک و گرایش دارد؟ اتفاق سه دهه این است که ذهن بشر امروز به تناسب میزان تصویر اینچنینی و حتی متحرک، یک عادتواره شده است. برای نوجوانی که حافظه تصویریاش از امثال مفاهیم این چنینی پر شده است، مفهوم ندارد بنابراین امثال این نمایشگاه در خدمت یک گفتمان خاص مطرح نشود بلکه برای نوجوانی مصرف شود که میخواهد با آن پیوند حسی و عاطفی برقرار کند. من فکر میکنم بهتر است نسل جدید را با این فضا آشنا کنیم تا نوجوانی که روایتها را به درستی نمیشناسد، بتواند با چنین افراد و فضاها ارتباط بگیرد.
وی افزود: ما در ساخت روایتهای اینچنینی خوب هستیم ولی فضا را محدود به افراد خاصی میکنیم و در ساخت روایتهای دینی ضعیف هستیم و دسته چندم کار میکنیم. ما در استفاده از عکاسان برای ساخت گفتمانی به شدت ضعیف هستیم و کمکاری داریم.
تاثیر فضای مجازی
امین با اشاره به اینکه نسل ما به اندازه خود روایت فتح شهید آوینی را شنیده و انتظار دارد اگر قرار است بازنمایی شود باز میخواهد با روایتمندی آوینی باشد گفت:کاری که شبکه مجازی کرده این است که حافظه بصری ما را به روایت کوتاه ۱۵ ثانیهای تغییر داده است. هر استوری در اینستاگام یک روایت کوتاه است و ما خرده راویانی هستیم که گوشیهایمان پر از عکس است و به قدری عکاسی برایمان راحت شده که سریع گوشیهایمان را در میآوریم و استفاده ابزاری میکنیم. اما لازم است توجه کنیم که در خلوت کردن عکسهای گوشی، ما عکسهایی را نگاه میداریم که با سهگانه زاویه، رنگ و نور و سوژه مطابقت داشته باشد و این غریزه انسان است و گویا ما خود را روایت میکنیم.
با تاکید بر اینکه ما در ضمیر انسانی ناخودآگاه راویانی هستیم که از عکسها استفاده میکنیم گفت: ما به یادگیری روایتگری در عکس و فیلم و خبر بسیار نیاز داریم و نباید ذائقه روایتگری به روایت ۱۵ ثانیهای که همه چیز از پیش تعیین شده و قابل تغییر است، تقلیل پیدا کند. امثال این روایتها نشان میدهد ما از مهارتی که اصیل است فاصله داریم. ادامه چنین رویدادهای جمعی عکس به مثابه کنش اجتماعی و جمعی میشود و این برای جامعه ما که تشنه روایت است، امری لازم است.
عکس بسیار ماندگارتر از فیلم است
مرتضی شعبانی مستندساز و عکاس مجموعه روایت فتح نیز در بخش دیگر این نشست با تشکر از خانه عکاسان ایران گفت: با اینکه بیشت عمرم را فیلمبردار بودم ولی به قدری به عکاسی علاقه دارم که فکر میکنم عکس بسیار ماندگارتر از فیلم است.
وقتی عکیهای قدیمیتر را نگاه میکنم حس میکنم حرفهای زیادی برای گفتن دارند و عکاسی مثل نوشتن تاریخ است و حالا تبدیل به سندی شده که میتواند دستمایه بیان تاریخ باشد.
وی در اشاره به خاطره انفجار مین و شهادت مرتضی آوینی تشریح کرد: ساعت ۹ صبح انفجار مین رخ داد و همه حساس شده بودند. قاسم دهقان که تجربه زیادی داشت از تیکهایی که به سیم خاردار وصل میشود و اورکتها برانکارد درست کرد. وقتی میخواستیم از میدان مین خارج شویم همه احتیاط میکردند که مین دومی منفجر نشود و به همین دلیل هم خروج از میدان مین بسیار سخت شد. هرکس در میدان بود یک یا دو ترکش به او اصابت کرده بود و صدابردار تیم چیزی حدود ۶ یا ۷ ترکش در بدن داشت. تجهیزات را از ماشین خارج کردیم تا بیتوانیم افراد وارد ماشین شوند. رد ماشین دوربین وی اچ اس داشتم که با همان شروع به فیلمبرداری کردم. لحظات پراسترسی بود به محض رسیدن به بیمارستان پزشکان بالای سر مجروحان حاضر شدند تنفس مصنوعی دادند و عملیات احیا انجام شد. تا آن لحظه فکر میکردم که پس از این آوینی را روی ویلچر میبینم اما دقایقی بعد ملحفه سفید روی چهره مرتضی آوینی کشیده شد و... .
نظر شما