محمدرضا وحیدزاده مسئول کارگروه هنر و ادبیات انقلاب پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری با اشاره به اینکه اعتبار خریدنی نیست و باید برای آن تلاش کرد، گفت: رویداد هنر انقلاب اسلامی رویداد جوانی است و با تلاش در این سالها برای کسب اعتبار، کمکم جای خود را در میان سایر جریانهای مهم باز میکند. در ضمن نظم در فرآیند اجرا و شفافیت در داوری و پشتیبانی رسانهای مناسب به اعتباربخشی هر چه بیشتر این جایزه کمک زیادی میکند.
رویداد هفته هنر انقلاب اسلامی به همت حوزه هنری از سال ۹۳ تاکنون، فروردین ماه هر سال مصادف با شهادت مرتضی آوینی، چهره سال هنر انقلاب اسلامی را با توجه به شخصیت تأثیرگذار و جریانساز بر اشاعه و ترویج هنر انقلاب در ابعاد ملی و بینالمللی معرفی کرده است، چهرههایی که طیف گستردهای از هنرمندان و پژوهشگرانی، چون مرتضی سرهنگی، عبدالحمید قدیریان، مجید مجیدی و ابراهیم حاتمیکیا، سیدمسعود شجاعی، حسن روحالامین، محمدمهدی سیار، حمید حسام و وحید یامینپور در آن دیده میشود.
به همین بهانه با محمدرضا وحیدزاده، مدیر گروه ادبیات پایداری دانشگاه سوره و مسئول کارگروه هنر و ادبیات انقلاب پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری درباره این رویداد به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه میآید:
هنر انقلاب اسلامی چیست و آیا این رویکرد درستی است که هنرمندان را به انقلابی و سایر مرزبندی کنیم؟
اینگونه نامگذاریها، اعتباری است و ما برای اینکه دنیای پیرامون خود را بشناسیم و ارتباط بگیریم، شروع به نامگذاری میکنیم.
در تاریخ هنر هم جریانها، پدیدهها، مکاتب و حوزههای مختلفی هستند که برخی از پژوهشگران، نظریهپردازان و منتقدان آنها را نامگذاری کردهاند.
بعد از نامگذاری، بحث تعیین حدود پیش میآید. از اینجا ما وارد دوره سبکشناسی میشویم. طبق تعریف آشنا و معروفی که در حوزه سبک شناسی وجود دارد، ما در سبکها با بسامد سر و کار داریم، یعنی یک ویژگی وقتی در دورهای تکرار میشود ما آن را از دوره دیگر متمایز میکنیم، اینطور نیست که جریانها و مکاتب هنری مختلف هیچ بده و بستانی با هم نداشته باشند، اما بالاخره یک ویژگی در یک دوران خودش را بیشتر نشان میدهد.
ما در دوره انقلاب اسلامی هم با توجه به اینکه وارد دوران جدیدی میشویم و میتوانیم از یک گفتمان تازه حرف بزنیم که آن جریان، همه عرصههای پیرامون خود اعم از سیاست، فرهنگ، اجتماع را تحت تأثیر قرار داده، وقتی دقت میکنیم، میبینم این موضوع در مورد هنر هم صدق میکند و ما شاهد شکلگیری یک جریان هنری جدی هستیم که مؤلفههای خاص خود را داراست؛ مؤلفههایی که در این دوران، به اصطلاح سبکشناسی، بسامد بالاتری پیدا میکنند.
در این میان دو دیدگاه وجود دارد، برخیها مخالف این هستند که ما چیزی به عنوان سبک و جریان هنر انقلاب اسلامی داریم و بعضی دیگر هم میگویند این ویژگیها آنقدر متمایز و منحصر به فرد است که میتوانیم از آن به عنوان یک سبک هنری ویژه تحت عنوان سبک هنر انقلاب اسلامی نام ببریم، من جزو گروه دوم هستم و در کتاب «سبکشناسی هنر انقلاب اسلامی» خود، درصدد اثبات این مسئله بودم.
من در این کتاب در پی این بودم که بگویم هنر انقلاب اسلامی، ویژگیهای منحصر به فردی، چون واقعگرایی، نمادگرایی، بیانگرایی، اسلوبگرایی، پراکنده گزین، صراحت و نفی مدرنیسم را داراست و به همین دلیل آن را میتوان را جریانهایی دیگری متمایز کرد.
نظرتان در مورد آثاری که ذیل هنر انقلاب هستند و به جریان هنر انقلاب منسوب هستند، چیست و آیا نقدی به آنها دارید؟
من به عنوان پژوهشگر با روش صورتگرایی به سبکشناسی پرداختهام، در این روش آنقدرها با ویژگیهای محتوایی و مضمونی کاری نداریم و با ویژگیهای فرمی سر و کار داریم و در سبک شناسی خیلی وارد حوزه نقد نشده و فقط ویژگیها را توصیف میکنیم، اما در مقام منتقد دیگر رویکرد توصیفی ندارم و انتظاراتی دارم که براساس آنها آثار را محک میزنم.
وقتی هنرمندی تعداد درخور و پرتکراری از آثارش درباره انقلاب اسلامی و در فضای هنر انقلاب اسلامی است آن هنرمندان را هنرمند انقلاب اسلامی میدانیم، کما اینکه ممکن است چند اثر شخصی هم داشته باشد.
اما نکته مهم این است ما معتقد هستیم که هنرمند انقلاب اسلامی با موضوع به جریان انقلاب اسلامی نزدیک نمیشود، بلکه با موضعش به هنر انقلاب اسلامی ربط پیدا میکند، اینطور نیست که هنرمند انقلاب اسلامی صرفاً در مورد تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ و وقایع مرتبط با انقلاب اسلامی اثر خلق کند، بلکه ممکن است اثری در مورد زندگی یا عشق خلق کند، اما دیدگاه هنرمند انقلاب اسلامی است که پرداخت این مسائل را بسیار متفاوت ازسایر هنرمندان میکند.
البته ممکن است در یک مقطع همان هنرمند نگاهش تغییر کند یا با رویکرد متفاوتی به تولید اثر بپردازد. مثلاً کارگردانی مثل ابراهیم حاتمیکیا که چهره شاخص هنر انقلاب اسلامی هم شناخته شده و عمده آثارش به عنوان آثار برجسته هنر انقلاب اسلامی مطرح میشود، در کنار بقیه آثارش، فیلمی به اسم «دعوت» هم ساخته است که در آن دغدغه سقط جنین را مطرح میکند، اما خود ایشان و برخی از منتقدان میگویند حاتمیکیا در دعوت هم همان حاتمیکیای قبلی است و اینجا هم ما با یک آدم انقلابی روبهرو هستیم که علیه چیزی عصیان میکند و از چیزی که به آن باور دارد- کما اینکه آن موضوع خاصی مثل سقط جنین باشد- دفاع میکند. این منتقدان معتقدند حاتمیکیا در این فیلم هم یک کارگردان انقلابی است.
با این وجود، حتی اگر تلقی گروهی دیگر که فیلم «دعوت» را اثری متفاوت در کارنامه هنری حاتمیکیا میدانند، بپذیریم، باز هم با ساخت یک، دو یا چند «دعوت» دیگر هم تغییری در هویت ابراهیم حاتمیکیا به عنوان هنرمند انقلاب اسلامی رخ نمیدهد، چراکه ما با بسامد و تکرار آثار در تعریف هنرمند انقلاب اسلامی کار داریم و این میزان از تکرار آنقدر قابل اعتنا نیست که هنرمند با آن تغییر هویت دهد.
در مثال ساده، درخت به صرف تغییر چند برگ، تغییر هویت نمیدهد و همچنان درخت باقی میماند، اما در مواقعی میبینیم که تکرار این تغییرات به قدری زیاد است که از یک جایی به بعد دیگر نمیتوان به آن درخت، درخت بگوییم، مثلاً درختی که در بیابانی برگهایش ریخته و ریشهاش خشک شده و تنهاش هم سوخته است، دیگر خبری از طراوت و تازگی در آن نیست و مثلاً تبدیل به زغال شده و تغییر ماهیت و کارکرد داده است.
شبیه تغییری که آن را در مسیر هنری محسن مخملباف میتوان دید، او در دهه ۶۰ هنرمند برجسته هنر انقلاب اسلامی بود، اما در دهههای ۷۰ و ۸۰ با بسامد و تکرار آثار استحاله شده در کارنامه هنریاش، تغییر ماهیت داد و دیگر هنرمند انقلاب اسلامی به حساب نیامد.
با توجه به نزدیک شدن به هفته هنر انقلاب اسلامی و انتخاب چهره سال هنر انقلاب، این رویداد را چه میزان در گسترش هنر انقلاب اسلامی تأثیرگذار میدانید و مهمتر اینکه چه لزومی دارد که طی یک دهه اخیر چهره سال هنر انقلاب اسلامی معرفی شود؟
این موضوع، موضوع ابداعی حوزه هنری نیست، همه فرهنگها و جوامع مختلف سعی میکنند از چیزی که فکر میکنند، برایشان ارزشمند است حمایت و الگوسازی کنند و به عناوین مختلف این کار را انجام میدهند.
بعضی اوقات ممکن است جایزه یا رویداد در ظاهر اسم و مرزبندی متمایزی هم نداشته باشد و اسم خیلی کلی باشد، اما اتفاقاً مرزبندیهایش بسیار دقیق، مشخص و کاملاً خط کشی شده است و کسانی که آن رویداد را پیش میبردند، نسبت به آن جریان و رویداد خیلی غیور هستند و دقت دارند چیزی خارج از خطکشیهایشان وارد و خارج نشود. این رویکرد بدی هم نیست و در سیاستگذاری فرهنگی باید به آن توجه کرد.
مثلاً جایزه اسکار با اعتبار جهانی، آثار برتر هر سال را براساس ویژگی و رویکردهای مدنظرش معرفی کرده و از آنها تقدیر میکند و این کار را وظیفه خود میدانند و در طولانیمدت باعث پالودهشدن جریان هنری مدنظر این جایزه و رویداد میشود و هم هنرمندان و هم مخاطب قدمهای دقیقتری در این جهت برمیدارند. البته باز هم اینها امری نسبی است و بسیاری از آثار ارزشمند وجود دارد که از سوی منتقدان، رسانهها و جایزه و رویدادها به آن توجه کافی نشده است، اما بالاخره جوایز یک حدی از توجه را نصیب آثار میکنند.
حالا حوزه هنری هم به عنوان متولی هنر انقلاب اسلامی و با چنین ماهیتی میآید و میگوید، میخواهم از جریان هنری که مربوط به من است حمایت کنم و چهرههای برتر هنر انقلاب اسلامی را معرفی کنم.
اما نکته مهم دیگر این است که این رویداد تا چه میزان تأثیرگذار است، این موضوع سادهای نیست، چراکه اعتبار خریدنی نیست، به سادگی به دست نمیآید و باید برایش تلاش کرد؛ تلاشی که به امور مختلفی، چون قدمت و سالهای متمادی برگزاری رویداد، برخورد رسانه، نظم برگزاری، مبلغ جایزه، گستره جایزه، نام و اعتبار داوران رویداد یا حتی هنرمندان برگزیده دورههای پیشین یک رویداد بستگی دارد.
رویداد هنر انقلاب اسلامی هم در این سالها درصدد کسب اعتبار بوده است و رقابت جالبی شکل گرفته و هنرمندان بزرگی به عنوان چهره هنرمند انقلاب اسلامی معرفی شدهاند که برایشان این برگزیدهشدن خوشایند بوده، اما رویداد هنر انقلاب اسلامی، همچنان رویداد جوانی است و هم موفقیت و در مواقعی اشتباهاتی هم داشته است و کمکم دارد جای خود را در میان سایر رویدادهای مهم باز میکند.
در ضمن معتقدم، نظم در فرآیند اجرا و شفافیت در داوری و پشتیبانی رسانهای مناسب به اعتباربخشی هر چه بیشتر این جایزه کمک زیادی میکند و اینکه کار مقطعی نباشد و ما فقط در هفته هنر انقلاب به سراغ هنرمندان این جریان نرویم و در طول سال نیز پیگیر و مرتبط و حامی آنها باشیم.
نظر شما