۱۴۰۲.۱۱.۲۳

رها کشاورز- روزنامه‌نگار؛ «صبح اعدام»‌ی که روایتی مستندگونه دارد و سیاه و سفید است. شاید نسخه کوتاه شده‌اش جذاب‌تر از آب درمی‌آمد و در صورت حذف بخشی از تک‌گویی‌های طولانی زنانه فیلم سرراست‌تر می‌شد، اما موسیقی منحصربه‌فرد، مرموز و خیال‌انگیز «صبح اعدام» نقطه عطف روایت فیلم است.

«صبح اعدام» فیلم بی‌نقصی نیست و افخمی می‌توانست یک ساعت و نیم قبل از اعدام دو مبارز علیه رژیم طاغوت پهلوی را بهتر به تصویر بکشد، اما جرئت و جسارت رفتن به دل واقعه‌ای خاص و تاریخی و به زبان فیلم و دور از شعارزدگی از قهرمانان مردمی گفتن، قابل تأمل و تقدیر است.

«۶:۳۰ صبح سال ۱۳۴۲ شمسی، سربازها آماده‌اند برای تیرباران، دو نفر به تیرک بسته شده و چشم‌بند دارند.»

او که «طیب» صدایش می‌کنند، به سربازی می‌گوید به آن سید بگو «خیلی‌ها شما را دیدند و خریدند، ما شما را ندیده، خریدیم.»

آن یکی بسته شده به تیرک، حاج اسماعیل رضایی است، قبل از تیرباران و در آخرین لحظه به عکاسان حاضر در مراسم اعدام می‌گوید: «ای عکاس‌ها، عکس ما را بگیرید، این‌ها سند روسفیدی ما در روز قیامت خواهد بود.» ناگهان صدای چکاندن ماشه و فلاش دوربین‌ها همزمان می‌شود. 

این جملات که از پیش چشمتان گذشت، روایتی کوتاه و مستند از لحظات پایانی زندگی و اعدام طیب حاج‌رضایی و اسماعیل رضایی دو نفر از مبارزان زمان رژیم پهلوی است. 

اما آن‌ها که بودند؟ اولی طیب بود؛ طبیی که لوطی بود و لوطی‌گری داشت، البته دعواکار هم بود و حرفش را باید همه می‌خواندند، ولی خصلت‌های اضافه‌ای هم داشت که همان‌ها نجاتش داد؛ و آن رفیق جوان‌ترش، محمد اسماعیل رضایی در قضیه بستن شرکت پپسی کولا متعلق به بهایی‌ها و تأسیس مسجد صاحب‌الزمان (عج) نقش اول را داشت و رژیم پهلوی کینه‌اش را به دل گرفت و بالاخره او را همراه رفیق شفیقش طیب حاج‌رضایی برای واقعه ۱۵خرداد دستگیر و محکوم به اعدام کرد، اما از ساعت ۵:۳۰ تا شش آن صبح سرنوشت‌ساز اعدام چه شد و بر این دو نفر چه گذشت، سؤالی که بیشتر از همه ذهن بهروز افخمی این فیلمساز قصه‌گو را به خود مشغول کرد. 

او این مواجهه و هیجان کشف لحظات را این‌طور توضیح می‌دهد: حدود ٢٠ سال پیش، آرشیو روزنامه کیهان را بررسی می‌کردم که به گزارش تیرباران طیب حاج‌رضایی و حاج‌اسماعیل رضایی برخوردم. در واقع، این گزارش شماره‌ای از کیهان روز ١١ آبان سال ١٣۴٢ بود. این گزارش خبری، به قدری جذاب و مفصل بود که برای خودم از آن کپی کردم و در کتابخانه‌ام گذاشتم. از همان زمان در ذهنم شکل گرفت که براساس این گزارش تیرباران می‌توانم فیلم سینمایی بسازم. 

تصمیم و فکری که افخمی با فیلم «صبح اعدام» آن را نهایی کرد و این روزها در چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر در حال نمایش است. 

«صبح اعدام»‌ی که روایتی مستندگونه دارد و سیاه و سفید است. شاید نسخه کوتاه شده‌اش جذاب‌تر از آب درمی‌آمد و در صورت حذف بخشی از تک‌گویی‌های طولانی زنانه فیلم سرراست‌تر می‌شد، اما موسیقی منحصربه‌فرد، مرموز و خیال‌انگیز «صبح اعدام» نقطه عطف روایت فیلم است. 

روایتی مستند و موثق که واقعه‌ای تاریخی را با جزئیات هر چه تمام‌تر در قاب‌هایی بسته به تصویر می‌کشد و مخاطب قهرمانانی از جنس مردم را به چشم می‌بیند و بر هیچ کسی معجزه جزئیات پنهان نیست. اما به نظر می‌رسد برگ برنده این فیلم نقش‌آفرینی‌هایش باشد. بازی‌های مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی و ارسطو خوش‌رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی درگیرکننده و باورپذیر از آب درآمده‌اند و بازیگران اصلی اگرچه چهره‌های مشهور سینمایی نیستند، اما توانسته‌اند کاراکترهایی فراتر از تیپ خلق کنند و شمایل معنوی، مردمی و نترس این دو نفر را به تصویر درآوردند. 

البته از تیپ به شخصیت رسیدن این کاراکترها، سیری طولانی داشته و خوش رزم در این‌باره گفته به جهت منابع محدود او و بهروز افخمی، هشت ماه روی شخصیت حاج اسماعیل تمرین کردند تا شخصیتی باورپذیر از آن ارائه دهند. 

صد البته درآوردن شخصیت طیب هم که جای خود داشته برای تمرین و به نتیجه رسیدن. 

بخش روشن دیگر این فیلم نورپردازی و دکوپاژ افخمی است که کار را از لحاظ زیبایی‌شناسی ارتقا داده و البته این جنبه تا حدود زیادی در راستای فیلمنامه و در خدمت آن است. 

با این حال، «صبح اعدام» فیلمی بی‌نقص نیست و افخمی می‌توانست، یک ساعت و نیم قبل از اعدام دو مبارز علیه رژیم طاغوت پهلوی را بهتر از این حرف‌ها به تصویر بکشد، اما جرئت، جسارت رفتن به دل واقعه‌ای خاص و تاریخی و از قهرمانان مردمی گفتن و نوعی خاص از روایت را پیش گرفتن، قابل تأمل و تقدیر است و همین‌ها «صبح اعدام» را بر خلاف عنوان سختش دیدنی می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha