۱۴۰۲.۱۰.۲۷

بیست و پنجمین نشست تخصصی گروه ادبیات دفاع مقدس اندیشکده ادبیات پایداری با عنوان «تحولات نقد ادبی در نیمه اول قرن بیستم» با سخنرانی دکتر حسین پاینده، نویسنده و مترجم در سالن طاهره صفارزاده برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، در این نشست دکتر حسین پاینده ابتدا از نقد ادبی در قرن نوزدهم به‌ اختصار سخن گفت، و نقد ادبی در قرن نوزدهم را برآمده از رنسانس ­دانست و فهم آثار ادبی را بر اساس زندگی­ مؤلف، تاریخ، جنبه‌­های اخلاقی آثار ادبی و ارزش‌ داوری درباره آن­ها بر­شمرد، و افزود: زندگی و نگاه فلسفی مؤلف در ایجاد متن مؤثر است و گذشته مؤلف پرتو روشنی بر روی آثار ادبی می­‌اندازد. در قرن نوزدهم آثار ادبی را برای استخراج ملاک‌های والای اخلاقی مهم می­دانستند و معتقد بودند که منتقد ادبی وظیفه دارد آثار ادبی را با هم مقایسه و بهترین آن را به خوانندگان معرفی کند.

دکتر پاینده به زمینه­‌های پیدایش رویکردهای جدید به نقد ادبی در قرن بیستم اشاره کرد و این زمینه‌ها را شامل: تلقی جدید از چیستی ادبیات و کارکرد آن؛ ب) پیدایش علوم نوین؛ ج) نگاه فلسفی نو به انسان؛ د) به حاشیه رانده شدن زندگی­نامه و تاریخ­‌گرایی سنتی برشمرد، و افزود: در قرن بیستم با مطرح کردن ضمیر ناخودآگاه به عنوان عامل مؤثر در کنار ضمیر خودآگاه انسان این فلسفه که شخصیت اصلی داستان خود نویسنده است را به‌کلی کنار زد، و با پیدایش علوم جدید مثل رادیولوژی و زمین­‌شناسی که نگاه به درون انسان و لایه­‌های زیرین زمین دارد نقد ادبی را متوجه باطن شخصیت­‌ها کرد.

ادبیات با درک مفاهیم زبان­‌شناسی به فهم متن کمک می‌کند

وی در ادامه از برجسته شدن «فرم» در «نقد نو» و «فرمالیسم روسی» و نیز میان­‌رشته­‌ای شدن نقد ادبی با روان­کاوی و ساختارگرایی به عنوان برخی از تحولات نقد ادبی نام برد و گفت: فرم یا شکل بیان، موضوعی است که تا قبل از قرن بیستم در نقد ادبی از آن غفلت شده بود. در این دوران دو نحله در نقد ادبی شکل گرفت: منتقدان نو یا نقد نو به عنوان نحله­‌ای در آمریکا و فرمالیست­‌های روسی. این­ها معتقد بودند که محتوا روی دیگر فرم است و بین این دو رابطۀ اندام­‌وار وجود دارد. فرم بدون محتوا معنا ندارد و محتوا باید با فرم تطبیق داشته باشد. از نظر این دو گروه ادبیات بیان اعتقادات شخصی نویسنده نیست، بلکه نویسنده باید به مسائل عام بپردازد. بنابراین معتقد بودند که ناقدان ادبی باید از گزاره­‌های قبل از قرن بیستم دور شوند. از نظر آن­ها نویسنده طبیب جامعه نیست و تنها مسائل و مشکلات را می­‌کاود. به عبارت دیگر، خواننده باید از طریق رمان به بصیرت برسد. از نقطه نظر این دو گروه، نقاد ادبی باید به نقد بپردازد و به تأثیر آن کاری نداشته باشد.

فرم میراث نقد ادبی قرن بیستم

پاینده اظهار داشت: فرم به عنوان میراثی به همه شیوه‌­های نقد ادبی قرن بیستم رسید و اصطلاح قرائت تنگاتنگ (Close reading) به عنوان اصطلاحی پرکاربرد در تمام شکل­‌های نقد ادبی وجود داشت. در نقد ادبی قرن بیستم نیت مؤلف موضوعیت ندارد و تنها متن اهمیت دارد.

وی میان­‌رشتگی را پدیده قرن بیستم برشمرد که با دانش زبان­‌شناسی و روان­کاوی آغاز شد. نقاد ادبی دو عنصر مفاهیم و روش­‌شناسی را از علوم دیگر به عاریت گرفت و مفاهیمی مثل تداعی، مکانیسم دفاعی، سیلان ذهن از روان­کاوی وارد ادبیات شد و چنان بر ادبیات تأثیر گذاشت که سبب پایه‌­گذاری مکتب سورئالیسم شد. زبان‌شناسی و روش‌­شناسی زبان نیز به کمک نقد ادبی آمد. زبان کلیتی ساختارمند دارد و زبان­‌شناسان همواره کوچک­ترین واحد معناساز یعنی «کلمه» را در نظر می­‌گیرند. بر اساس نظر ساختارگرایان ادبیات هم دارای یک نظام است که با درک مفاهیم زبان­‌شناسی می­‌تواند به فهم متن کمک کند. با بررسی ساختاری ادبیات می­‌توان به یافتن معنی مضمون­‌ها و تکرارها در متن دست یافت.

ادبیات با درک مفاهیم زبان­‌شناسی به فهم متن کمک می‌کند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha