وارد مجموعه میشم و با رسیدن به طبقه دوم، کلاس رو از پوستر «دوره سرایش لالایی گهواره» پیدا میکنم. پوستر کاغذی کوچکی هم روی در شیشهای اتاق نصب شده که خبر از عنوان کلاس و مدرس میده. خانم حسنا افشاری، روانشناس کودک با موضوع «تاثیرات روانشناختی لالایی با تاکید بر جایگاه قهرمان در جهان ذهنی کودک». وارد کلاس میشم و بیسروصدا گوشهای میشینم. نیمی از کلاس رو از دست دادهام، اما حواسم رو برای بقیه کلاس خوب جمع میکنم. یکی از هنرجوها در حال صحبت و گفتن از تجربه خودش در کودکی است.
سعی میکنم از موضوع صحبتش سردربیارم، اما چیز زیادی عایدم نمیشه. استاد افشاری با تایید حرفهای هنرجو، ادامه مبحث رو پیش میبرن.
استاد افشاری از اهمیت لالایی صحبت میکنن؛ از پیوند و دلبستگی، آرامش و کاهش اضطراب، تنظیم عاطفی، رشد زبان، رشد شناختی، ارتباط فرهنگی و اجتماعی، رشد هوش معنوی و احساس دوستداشتنی بودن در کودک.
حرفی رد و بدل نمیشه و همه با دقت به تخته هوشمند نگاه کرده و صحبتهای استاد رو گوش میدن و شاید برای چندمین بار توی این دوره، به اهمیت بالای لالایی و خودشون بهعنوان سراینده لالایی توجه میکنن.
استاد چند دقیقهای جلسه رو متوقف میکنه و به هنرجوها استراحت میده. از حرفهاشون با هم متوجه میشم که از صبح زود برای کلاسهای دوره بیدارن و به چای نیاز دارن تا خستگیشون رو کنار بزنن. مسلما نمیخوان ذرهای آموزشهای این دوره ارزشمند رو بهخاطر خستگی از دست بدن.
با تموم شدن زمان استراحت، همه روی صندلیهای خودشون میشینن و دفترچههاشون رو باز میکنن تا نکتهای رو از قلم نندازن. خانم افشاری صوت «گنجشک لالا» رو پخش میکنن که با شنیدنش، لبخند محوی روی لبها شکل میگیره. بعضی در سکوت میشنون و بعضی هم زیر لب باهاش همخونی میکنن. این بار با آموزشهایی که توی دوره دیدن، شاید طور دیگهای بهش نگاه میکنن و به نکات قوت این لالایی محبوب پی میبرن.
لالایی قطع میشه و استاد حس و حال حاضران رو میپرسن. در همهمهای کوتاه بعد از قطع لالایی، از آرامش و یادآوری خاطرات گذشتهشون میگن. ملودی ساده، وزن عروضی، سبک و فضای امنیتبخش باعث موندگاری این لالایی حتی بعد از این همه سال شده.
هنرجوها در رابطه با افراط و تفریط مادران و معایب و پیامدهای آن در بزرگسالی کودک با استاد تعامل و گفتوگو میکنن. دختربچهای که با پدرش بیرون از کلاس بود، شروع به گریه کرد و مادرش با اجازه از حاضران به سمت بچه رفت. بیشک این مادر خوب شنیدههاش از این دوره رو به عمل درمیآره، چراکه مهمترین نکته این کلاس، اهمیت به کودک و انتقال احساس باارزش بودنه.
بعد، لالایی عاشورا از مصطفی رحماندوست پخش میشه. یه نفر میگه که این لالایی رو زمانی که از تلویزیون پخش میشده به یاد داره و بقیه هم تایید میکنن، اما انگار به زمان من نمیرسه و برام تازه است. استاد از هنرجوها میخواد تا نکات این لالایی رو شرح بدن. یکی از خانمها که جلو نشسته و صورتش رو نمیبینم، شروع به صحبت میکنه. به بیان مفاهیم دینی با ریتم آرام در اون اشاره میکنه و اینکه شاعر چطور واقعه عاشورا رو بهطور کوتاه و مختصر و در حد فهم کودک با تشبیه امام حسین(ع) به گل پرپر بیان کرده. به مبحث آخر، الگوسازی و قهرمانسازی در لالایی میرسیم.
فکر میکنیم قراره از اسطورهها و قهرمانان ملی و دینی صحبت بشه اما استاد اولین الگو برای کودکان، پدر و مادر و دومین الگو رو خود کودک بیان میکنه که قهرمانان درونی هستن و بعد از اونها میشه به قهرمانان بیرونی بهعنوان سومین الگو اشاره کرد.
در پایان، استاد از حاضران میخوان که دستاوردها و احساسشون از این جلسه رو مطرح کنن. آرامش استاد و بیان لطیف ایشون یکی از نکتههاییِ که همه در اون اتفاق نظر دارن و باعث حس مثبت توی تمام زمان جلسه بود. قدردانی از استاد و لبخندهای نشسته بر چهره خبر از مفید بودن و تاثیرگذاری کلاس داره و این حس خوب قطعا ادامه خواهد داشت. کلاس سرکار خانم افشار با عکس دستهجمعی که قابی خوش از چند ساعت جلسه گرم و ارزشمند بود، به آخر میرسه.
نظر شما