۱۴۰۲.۰۹.۱۲

محمدصالح سلطانی؛ فعال فرهنگی به بهانه ۱۲ آذر، سالروز تولد استاد مرتضی سرهنگی یادداشتی را نوشته که در روزنامه ایران به چاپ رسیده است. در این یادداشت آمده است:

یک) هر چیزی قیمت تمام‌شده‌ای دارد و ما باید قیمت تمام‌شده جنگ را به دست بیاوریم. باید بفهمیم این جنگ تحمیلی را به چه قیمتی از سر گذراندیم و این کشور، برای رسیدن به این روزهای امن و آرام، چه هزینه‌ای را متحمل شده. فهمِ قیمتِ تمام‌شده جنگ اما کار اقتصادخوانده‌ها نیست. این قیمت را باید آدم‌های دیگری تعیین کنند؛ کسانی که در جهان جنگ زیسته‌اند و به آرمان‌های آن دفاع مقدس باور دارند. استاد مرتضی سرهنگی یکی از آنهاست؛ یکی از کسانی که اقتصاد نخوانده‌اند اما قیمت جنگ را خوب می‌دانند. کسانی که پای خاطرات او نشسته باشند حتماً قصه آن دختر کوچک را شنیده‌اند؛ همان دختر چهارپنج ساله‌ای که پدرش در جنگ اسیر شده‌ بود و آقای سرهنگی از قول مادرش نقل می‌کرد که از شدت فشار و نگرانی برای سرنوشت بابا، در همان سن و سال موی سرش سفید شده. استاد وقتی به این جای خاطره می‌رسد، با همان صدای پخته دوست‌داشتنی می‌گوید: «این قیمت تمام‌شده جنگه...» سرهنگی عمرش را گذاشته پای محاسبه همین قیمت تمام‌شده.

دو) ماجرا را از کجا بخوانیم بهتر است؟ من می‌گویم برویم به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد. جایی که دو خبرنگار روزنامه «جمهوری اسلامی» می‌آیند سراغ رئیس حوزه هنری و به او پیشنهادی می‌دهند. آنها بخش زیادی از سال‌های جنگ را در جبهه حضور داشتند و برای روزنامه از احوالات میدان جنگ گزارش تهیه می‌کردند. جنگ به آخر رسیده و حالا وقت ثبت روایت‌های جنگ است؛ وقت مبارزه علیه فراموشی. مرتضی سرهنگی و هدایت‌الله بهبودی با اعتماد حوزه هنری کار خودشان را آغاز می‌کنند. از دفتری کوچک در کانکسی موقت که کنار ساختمان اصلی حوزه هنری برپا شده‌بود. آن روزها، روزهای پوست‌اندازی حوزه هنری بود و آن ساختمان قدیمی به تنهایی کفاف آن‌همه انرژی و انگیزه انباشته را نمی‌داد. برای همین، بهبودی و سرهنگی ناچار به کانکس‌نشینی شدند و گام‌های نخست آن اتفاق بزرگ را در سازه‌ای کوچک و موقت برداشتند. کدام اتفاق بزرگ؟ خلق یک گونه ادبی تازه در سپهر ادبیات ایران؛ همان که اسمش را گذاشته‌ایم «ادبیات پایداری»...

سه) از آن روزی که یک کانکس در محوطه حوزه هنری به ایده سرهنگی و بهبودی اختصاص یافت تا امروز که کتاب‌های ادبیات پایداری بخش مهمی از بازار نشر کشور را مال خود کرده‌اند راهی طولانی طی شده؛ راهی سخت و پرمانع که همت سرهنگی و سرهنگی‌ها هموارش کرده. ادبیات جنگ در کشور ما مدیون مرتضی سرهنگی است؛ مردی که شم ژورنالیستی را به لطافت ادبیات آمیخت و از دل داستان‌های تلخ جنگ، زندگی بیرون کشید. شاید پررنگ‌ترین مضمون در آثاری که به قلم سرهنگی منتشر شده یا تحت نظارت او به بازار آمده همین کلمه «زندگی» باشد. سرهنگی زندگی را خوب می‌فهمد و می‌داند جنگ، با همه سختی‌ها و تلخی‌هایش، برای ایرانیان یک اتفاق زندگی‌ساز بود. اهالی کتاب خوب می‌دانند که در میان نمونه‌های متعدد و در میانه بازار پررونق ادبیات پایداری، کتاب‌هایی که امضای سرهنگی را دارند جور دیگری دیده می‌شوند و محبوبیت خاصی دارند. سرهنگی و شاگردانش «ادبیات پایداری» را تمام و کمال فهم کرده‌اند؛ هم مضمون پایداری را و هم الزامات خلق آثار «ادبی» را. شاید برای همین است که رهبر انقلاب، تمجیدهای پررنگ و معنادار خود را نثار سرهنگی و بهبودی کرده‌اند. تا جایی که می‌فرمایند: «به‌نظر من باید شماها را مدح کرد. اگر بنده شاعر بودم، یقیناً در مدح شماها، در مدح آقای سرهنگی، در مدح آقای بهبودی، در مدح آقای قدمی، در مدح همین خاطره‌سازان و خاطره‌انگیزان قصیده می‌ساختم؛ حقیقتاً جا دارد؛ چون کار بسیار بزرگ و بااهمیتی است.»[۱] آخرین نمونه این رابطه عمیق و این محبت رشک‌برانگیز میان رهبر انقلاب و آقای سرهنگی را هم در نمایشگاه کتاب تهران دیدیم؛ در آن گفت‌وگوی کوتاه و تأکید رهبری بر نقش سرهنگی و امثال او در شکل‌گیری یک جریان ادبی زنده و پویا.

چهار) دوازده آذر روز تولد مرتضی سرهنگی است. مردی که بخش زیادی از خاطرات شیرین ما با کتاب‌های او و شاگردانش شکل گرفته. مردی که باغبان ادبیات پایداری در ایران است. تولدتان مبارک؛ آقای دوست‌داشتنی ادبیات ایران!

۱] ‌بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطره‌گویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت‌؛ ۳۱‌شهریور ۱۳۸۴

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha