۱۴۰۲.۰۹.۰۷

سطح تراژدی خود سوژه به قدری مهیب است که دوخطی گزارش سرگذشت خانواده یارمحمدیان هر شنونده‌ای را شوکه می‌کند و حالا باید دید که نویسنده می‌تواند این حجم از تراژدی بالقوه را بالفعل کند و در قامت روایت بگنجاند یا خیر.

سیدعلی مددزیدی در یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: «تعبیر یک رؤیا» روایتی مستند از سرگذشت خانواده یارمحمدیان است که به قلم محمد فاطمی و انتشارات اسپانه به چاپ رسیده است. اثر، روی جلد با یک نیم‌جمله مدعی برداشتن بار سنگینی شده؛ «روایت مستند داستانی هفت شهید خانواده یارمحمدیان»، البته سنگینی آن نه به خاطر مستند بودنش است و نه آن لغت «داستانی». هر چه سنگینی است زیر سر آن عدد هفت است. سوژه‌ای که اثر برای روایت انتخاب کرده سوژه‌ای معمولی نیست، سطح تراژدی خود سوژه به قدری مهیب است که دوخطی گزارش سرگذشت خانواده یارمحمدیان هر شنونده‌ای را شوکه می‌کند و حالا باید دید که نویسنده می‌تواند این حجم از تراژدی بالقوه را بالفعل کند و در قامت روایت بگنجاند یا خیر. 

مهدی، مرتضی، مجید، حجت، حشمت، ناصر و احمد هفت چراغی هستند که با رفتن‌شان اتمسفر خاندان یارمحمدیان روزبه‌روز تاریک‌تر شد. با اینکه این هفت شهید به چند خانواده از خاندان یارمحمدیان تعلق دارند ولی نخ تسبیح روایت در کل کتاب، مهری یارمحمدیان خواهر آن سه اسم اول است، البته بخش یازدهم که به سرگذشت احمد یارمحمدیان می‌پردازد، مقداری مستقل‌تر از ریل اصلی روایت در کل کتاب شکل‌گرفته و طبیعتاً به دلیل همین انفصال و استقلال، نقش شخصیت مهری در این بخش کمرنگ‌تر از باقی بخش‌هاست.

کتاب گاهی در انتقال عمق جراحاتی که این هفت داغ بر دل مهری و باقی خانواده یارمحمدیان گذاشته، موفق است و گاهی ناموفق. به نظر نویسنده این خطوط، به چهار دلیل، آن موفقیت تمام و کمالی که باید در اثر حاصل می‌شد، حاصل نشده!

کتاب بنا دارد در ۱۳ فصل سه پرونده روایی را همزمان پیش ببرد. هم می‌خواهد راوی سرگذشت هفت شهید باشد، هم پیچ‌وخم‌های زندگانی بستگان شهدا را به تصویر بکشد و هم از نحوه شکل‌گیری کتاب بگوید. سر روایت شلوغ است و همین سرشلوغی تمرکز را از قلم و خواننده می‌گیرد. روند روایت مقید به قید زمان نیست. به غیر از پرش‌های زمانی در بین فصول، گاهی حتی در درون فصل‌ها هم پرش زمانی رخ می‌دهد و ترکیب این مورد با حجم زیاد شخصیت‌های داستان، به طور فزاینده‌ای از میزان تمرکز می‌کاهد. برای دلیل چهارم هم، مجدداً باید مثل خیل زیادی از آثار دفاع مقدسی، دست هنرمندی بیش از حد قلم نویسنده را ببوسیم. خطابه‌های شاعرانه در چنین آثاری که از لحاظ تعدد اشخاص و قصه حجیم هستند، وقت و بی‌وقت روند پیشروی قصه را قطع و حواس خوانده را از اصل مطلب پرت می‌کند. 

با تمام این موارد باید توجه داشت که «تعبیر یک رؤیا» نهالی است که بعد از چند دهه جمع‌آوری مصاحبه و دوندگی به ثمر نشسته و نباید به آن با دید یک اثر زندگینامه‌ای صرف نگاه کرد که حالا موظفیم آن را به ورطه نقادی‌های ادبی بکشانیم، بلکه ماجرای آدم‌های «تعبیر یک رؤیا» روایتی است از فداکاری و انسان بودن که باید به گوش تمام زندگان این خاک برسد.

بخشی از متن  کتاب تعبیر یک رویا، این چنین آمده است: «جادوی کلمات فقط برای لالایی گفتن و خواب کردن نبود، قدرت بیدار کردن هم داشت. خیلی وقت بود که بی‌خیال خواب و رؤیا شده بودم، بیشتر از هر زمان دیگری دلم بیداری می‌خواست، شاید با عقل جور درنیاید، اما در بیداری هم می‌توانستم احساس‌شان کنم، حتی نزدیک‌تر از زمانی که کنارم بودند. هفت‌پادشاه من مال خواب و رؤیا نبودند. تاج زمرد و تخت طلا هم نداشتند. کاخ‌شان از خاک بود و تخت‌شان از چوب ساده و بی‌غل و غش. در خواب هم نمی‌توانید تصورش را بکنید. فهمیدن هفت‌پادشاه من، بیداری می‌خواهد.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha