۱۴۰۱.۰۸.۱۶
نشست «تعبیر ارتباط حاکمیت و مردم در رخداد اعتراضی» با سخنرانی صادق هاشمی، پژوهشگر نشانه‌شناسی و زبان‌شناسی، عصر پنج‌شنبه ۱۲ آبان به همت دفتر پاسداشت زبان فارسی و در قالب همایش «هویت زبانی ناآرامی٢» در سالن سلمان هراتی حوزه هنری برگزار شد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، دکتر هاشمی در ابتدا دو پرسش مطرح کرد: مفهوم ارتباط حاکمیت و مردم در فرایند ادراکی ما چه چیزی را بازنمایی می‌کند؟ ارتباط در رخداد اعتراضی اخیر چگونه است؟ وی سپس در تبیین مبحث نشست چنین گفت: اگر آنچه را در این چندین روز رخ داده است، در قالب متن‌های حاصل از نظام‌های نشانه‌ای‌شمایلی (عکس‌ها ، فیلم‌ها) دنبال کنیم، یک موضوع محوری قابل تعبیر است: مواجهه با شدت برخورد زیاد بین دو بخش از جامعه. به بیان بهتر، نوعی ارتباط رخ داده است که در آن بیشترین چیزی که بین دو سوی ارتباط منتقل شده، نیروی فیزیکی و مکانیکی بوده است، اما دو سوی ارتباط را می‌توان با دو کلمۀ «حاکمیت ایران» در یک سو و «بخشی از ساکنان ایران» نمادین کرد. این پژوهشگر در ادامه، خارج از پرداختن به انگیزه‌های این دو سوی ارتباط، به پرتوافکنی به موضوع ارتباط حاکمیت کشور و ساکنان آن پرداخت. هاشمی در این پرتوافکنی، با اشاره به بهره‌بردن از نوعی استعاره، فارغ از الگوهای جامعه‌شناسی و علوم سیاسی، اظهار کرد: در این استعاره تمامی جامعه، یعنی حاکمیت و غیرحاکمیت، با عبارت بدن واحد توصیف می‌شوند که حاکمیت در نقش و جایگاه مغز و سایر جامعه در نقش و جایگاه سایر اعضای بدن قالب‌بندی می‌شوند. وی در این باره ادامه داد: هم‌زمان با تعبیر موضوع بدن در نظام ادارکی ما انسان‌ها، واژگان دیگری نیز در این استعاره قابل طرح‌اند؛ واژگانی چون درد، بیماری و انواع بیماری. این نشانه‌شناس به سه علت درد در مبدأ که باعث پیدایش پزشکی شده است، اشاره کرد و ضمن بیان آن علت‎ها، تولید و ابراز درد در بدن را پیامی عنوان کرد که اندام به مغز می‌فرستد برای نیاز به زنده‌بودن، زنده‌ماندن و زنده‌نگه‌داشتن یا به عبارت بهتر، خود زندگی. وی ادامه داد: با این تعریف، معنی درد در استعارۀ بدن را می‌توان ابراز اعتراض بخشی از جامعه تعبیر کرد که با استفاده از تمام نظام‌های نشانه‌ای در اختیار خود تولید نشانه می‌کند. هاشمی متذکر شد: این نظام‌های نشانه‌ای صرفاً کلامی نیست‌ و الزاماً زبان در آن دخالت ندارد، بلکه نظام‌های ارتباطات غیرکلامی را هم می‌توان نام برد که مجموعۀ بزرگی را شامل می‌شود؛ مانند پوشش، آرایش، نظام حرکتی و فعلی، میزان شدن صوت، میزان کشیدگی عضلات و حالت چهره. این زبان‌شناس در ادامه، واکنش مغز در برابر درد را مجموعۀ بزرگی از انواع تصمیم‌ها خواند و سپس به انواع مسکن‌ها برای جلوگیری از تولید درد و بروز علامت که در مباحث پزشکی به آن سرکوب علامت گفته می‌شود، اشاره و خاطرنشان کرد: بهترین حالت آن است که بدن از دانش استفاده کند و درمان و رفع نقصان کرده یا اختلال در عملکرد اندام را رفع کند. هاشمی در ادامه داده‌های یادشده براساس زمان را مرتب‌ کرد و به بروز علامت‌ها از سال ۱۳۷۸ تا ۱۴۰۱ اشاره و خاطرنشان ‌کرد: اگر در هر یک از این موارد ماهیت علامت (درد) را حضور در خیابان و تولید نشانه‌های کلامی و غیرکلامی بدانیم، در بازۀ زمانی این ۲۳ سال، هم تعداد حاضران در خیابان افزایش یافته، هم گسترۀ مناطق و نواحی (شهرها و استان‌ها) که تولید علامت در آن‌ها صورت می‌گیرد نیز بیشتر شده است. همچنین موضوع نشانه‌های کلامی و غیرکلامی استفاده‌شده متفاوت است و هم فواصل زمانی تولید علامت کوتاه‌تر شده است. در نتیجه، روش اتخاذشده نه‌تنها جلوی بروز علامت را نتوانسته است بگیرد، بلکه انگار مصرف بیش از اندازۀ مُسکن، خود عامل ایجاد و ظهور سرطان شده است. این پژوهشگر نشانه‌شناس، با طرح این پرسش که برای درمان درد چه باید کرد، پاسخ داد: با توجه به تعاریفی که از درد ارائه شد، شرط لازم برای درمان این است: شناخت کامل تمام اندام‌ها و اهمیت‌دادن به نقش و جایگاه و فعالیت هر یک در بدن. به بیان بهتر، اگر مغز اندامی را که درد در آن بروز کرده، جزئی از بدن تشخیص ندهد یا به آن اهمیتی ندهد، اقدام برای درمان برای مغز ضرورتی نخواهد داشت. از سوی‌ دیگر‌، اگر علت درد درست شناخته نشود، درمان صورت نمی‌گیرد. هاشمی در ادامه بعضی گزاره‌های بازنماکنندۀ شناخت اندام ابرازکنندۀ درد را این‌گونه فهرست ‌کرد: ۱. این‌ها کلاً ۹۰ تا ۱۰۰ هزار نفر بیشتر نیستند. این گزاره، نشان‌دهندۀ شناخت کمّی است. ۲. این‌ها کسانی هستند که فحش رکیک می‌دهند. این گزاره نشان‌دهندۀ شناخت قشری و طبقاتی است؛ چون فحش رکیک دادن، بخشی از نظام نشانه‌ای خرده‌فرهنگ لات‌ها در کشور است. ۳. این‌ها عده‌ای دانشجو و نوجوان دهه‌هشتادی هستند که محو فضای مجازی و بازی‌های کامپیوتری شده‌اند. این گزاره نشان‌دهندۀ شناخت قشری و نسلی و همین‌طور بازنماکنندۀ یکی از ویژگی‌های ارتباطی اعضای آن قشر است. ۴. این‌ها کسانی هستند که از طریق رسانه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای و معاندان نظام و کشور که در شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام و واتساپ و توییتر فعالیت می‌کنند، هدف عملیات روانی و جنگ شناختی قرار گرفته‌اند. این گزاره نشان می‌دهد شناخت از علت تصمیم به ابراز اعتراض و اثرپذیری نظام ادراکی برآمده از عامل خارجی است. ۵. این‌ها مهرۀ دشمن‌اند. این گزاره نشان‌دهندۀ شناخت از نسبت اندام با بدن است. ۶. این‌ها باعث ایجاد زمینه برای ورود داعش به کشور و اخلال در امنیت شده‌اند. این گزاره نشان‌دهندۀ شناخت از عملکرد معترضان است. ۷. این‌ها خود را انقلابی می‌نامند؛ اما تا این لحظه حتی نتوانسته‌اند حتی یک پاسگاه را تصرف کنند. این گزاره نشان‌دهندۀ انتظار از عملکرد معترضان برای اثبات انقلابی‌بودن خود است. این زبانشناس در ادامه درخصوص این گزاره‌ها، پرسید: آيا این شناخت، شناخت دقیقی است؟ و چنین پاسخ داد: براساس روش‌های ساختگرایی و نقش‌گرایی در علوم انسانی، هر عنصر که بررسی می‌شود، ابتدا خارج از مکان و زمانی که در آن قرار دارد و سپس در مکان و زمانی که قرار دارد و در ارتباط با سایر عناصری که در فواصلی از او، خارج از بافت و داخل بافت قرار دارند، بررسی می‌شود. هاشمی سپس اظهار کرد: در شناخت ارائه‌شده، علت بروز اعتراضات (علت درد) عملیات روانی و جنگ شناختی با مداخلۀ رسانه‌ها اعلام می‌شود (عامل بیرونی) که مشخصاً ما را به موضوع نظام ادراکی این افراد و تعامل این نظام با نظام زبان، نظام تصمیم و اخلاق و نظام حافظۀ آن‌ها مواجه می‌کند. اما ایراد این‌گونه شناخت چیست؟ ایراد در انگاره‌ای است که گمان می‌کند نظام ادارکی انسان‌ها ظرفی دارای حجم است که صرفاً رسانه عامل معنی‌دهی به داده‌هایی است که در آن ظرف قرار می‌گیرند. وی ادامه داد: تحلیل‌گری که چنین شناختی ارائه می‌دهد، موضوع تحلیل (دانشجویان و دهه‌هشتادی‌ها) را در تمام بستر مکان و زمان تحلیل نکرده است و از تمام عوامل شکل‌دهی معنی به داده‌های پیرامونی، تنها رسانه را در نظر گرفته است. وی خاطرنشان کرد: من چنین حالتی را با توجه به استعارۀ اولیه‌ای که به کار بردم، به تشخیص یک پزشک به مسمومیت از یک عامل خارجی تشبیه می‌کنم. درصورتی‌که برای تحلیل و در نتیجه شناخت درست وضعیت نظام ادارکی مورد تحلیل، باید سازمان‌های معناساز و معنارسان مختلفی را در نظر گرفت. این سازمان‌ها، در ارتباطات مختلف، دربارۀ موضوع زنده‌ماندن به نظام ادراکی موضوع تحلیل ما داده انتقال می‌دهند. به عبارت بهتر، این نظام ادراکی از ارتباطاتی که به‌واسطۀ عصب با محیط پیرامون خود دارد، چه داده‌هایی را از سازوکارهای حوزه‌های اقتصاد و سرمایه، سلامت، امنیت، آموزش و حوزه‌های زیرساختی مانند آب، برق، گاز، راه، سوخت، مخابرات و اینترنت دریافت کرده است؟ به بیان بهتر،اگر فرض کنیم هیچ جریان رسانه‌ای معاند یا موافقی وجود نداشته باشد که به دستگاه ادراکی و حافظۀ معترضان، داده انتقال دهد، لمس واقعیت موجود چه اثری بر دستگاه ادراکی آنان گذاشته است؟ این پژوهشگر سپس این پرسش‌ها را برای فهم واقعیت و رفع درد لازم دانست: گذراندن تجربه‌های متعدد برای انضمامی‌شدن موضوع، به تولید چه معنایی از زنده‌ماندن در دستگاه ادراکی منجر می‌شود؟ با تمام این نشانه‌هایی که از داده‌ها در اختیار داریم‌، نوع درد چیست؟ اثر عامل خارجی (عملیات روانی و جنگ شناختی)، وجود نقصان و آسیب در اندام (تغییر در تعبیر معنی زنده‌ماندن به دلیل وجود مشکلات)، وجود نقصان در عملکرد اندام دیگر و بازنمایی درد در این اندام (مثلاً وجود اختلاس در نظام اقتصادی، نحوۀ توزیع مشاغل و…) یا هر سه؟ آيا درمان الزام دارد یا ندارد؟ آيا درمان پس از رفع علامت باید شروع شود یا در حین تولید علامت؟ هاشمی در ادامه این نشست به بررسی ارتباط‌های موجود در رخدادهای اخیر پرداخت و اظهار داشت: بدون شک نوع ارتباط در رخدادهای اخیر، نوع تراکنشی است. به این معنی‌ که فاصلۀ زمانی بین انتقال تمامی نشانه‌ها یا نیروهای فیزیکی و مکانیکی از یک سوی ارتباط ارسال می‌شود و دریافت پاسخ از سوی دیگر ارتباط بسیار کوتاه و تکرارشونده است. به بیان بهتر، یک سوی ارتباط تا به امروز نشان داده که اگر بزنی می‌زنم، بکشی می‌کشم، فحش بدهی فحش می‌دهم. فرمان نمی‌برد، نمی‌ترسد و در مقابل سرکوب علامت، ابراز علامت را ادامه می‌دهد. درنتیجه نوع ارتباط دوسویه است و از نوع ارتباط قدرت،که یک سویه است، خارج شده است. به بیان بهتر، یک سوی ارتباط که ‌در جایگاه قدرت قرار ندارد، به‌صورت ضمنی دارد پیامی منتقل می‌کند که به‌معنای علاقه به برقراری ارتباط هم‌سطح با طرف مقابل ‌است. این پژوهشگر نشانه‌شناس، ضمن برشمردن نشانه‌های کلامی شامل شعارها، فحش‌ها، دیوارنوشته‌ها، پارچه‌نوشته‌ها، پلاکاردها، کلیپ‌های صوتی و تصویری و موسیقی‌های با کلام در این ارتباط گفت: برای هر دسته از این نشانه‌ها، تعدادی ویژگی ثابت براساس نظریات نشانه‌شناسی و زبان‌شناسی شامل موارد ذیل قابل طرح است: ۱. هر نشانه‌ای که فرستنده برای گیرنده ارسال می‌کند، به معنی ابراز وجود فرستنده نسبت به گیرنده است. ۲. هر توالی از نشانه‌های زبانی، حاصل فرایندهای انتخاب و ترکیب نشانه‌ها، فرایندهای ادبی و فرایندهای قرض‌گیری اجتماعی می‌تواند باشد. ۳. توالی‌های نشانه‌های زبانی، غیر از انتقال معنی، می‌توانند برای ابراز عواطف و احساسات مانند خشم، نفرت، خوشحالی و... نیز استفاده شوند. ۴. نشانه‌های زبانی و برخی الگوهای ترکیبی آن‌ها، فرهنگ‌ویژه‌اند و به بیان بهتر هر جامعه‌ای نشانه‌های زبانی خاص خود و الگوهای ترکیبی نشانه‌های خاص خود را دارد. ۵. در ارتباط کلامی، فرستنده خود را شبیه گیرنده می‌کند و از نمادهایی استفاده می‌کند که برای هر دو معرفه باشند. هاشمی در پایان، ضمن اشاره به اینکه تحقیقاتش دربارۀ ناآرامی‌ها به اتمام نرسیده است، گفت: در این باره صرفاً این نتایج را می‌توان ارائه کرد: ۱. از نظر آماری، تمامی فحش‌های رکیک به‌عنوان نشانۀ زبانی، بسامد در گفتار اکثر جامعه دارند و پیدایش‌ آن‌ها نیز به اعتراضات اخیر محدود نیست. ۲. از نظر آماری، این فحش‌ها را به‌عنوان نشانۀ زبانی، پیش از شروع درگیری و نزاع و با هدف ابراز شجاعت یا تنفر در برابر کسی می‌دهند که مورد فحاشی قرار می‌گیرد. ۳. از نگاه نشانه‌شناختی اجتماعی و تاریخی‌تطبیقی، این فحش‌های رکیک به‌عنوان نشانۀ زبانی، بر حضور و فعالیت خرده‌فرهنگ لات‌‌ها در جامعه دلالت دارند. ۴. استفاده از این فحش‌های رکیک در ارتباط، ابزاری برای آشنایی‌زدایی و بازنمایی هویت فرستنده در ادراک گیرنده به‌عنوان لات هستند. ۵- انتخاب و استفاده از این نشانه‌ها توسط فرستنده، به‌صورت ضمنی، اشاره به این دارد که فرستنده برای ارتباط با گیرنده از فرهنگ واژگانی گیرنده استفاده کرده است. بنابراین، برای پرداختن به فحش‌های رکیک موجود در داده‌های این ارتباطات، غیر از معنی تحت‌اللفظی (denotative meaning)، باید به معنی ضمنی (connotative meaning) نیز پرداخت. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha