عصر شعر غدیر «آستان مهر» در آستانه عید غدیر خم و با حضور اساتید و علاقهمندان شعر آیینی روز شنبه ۲۵ تیرماه در حوزه هنری برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، این عصر شعر با حضور و شعرخوانی یوسفعلی میرشکاک، قربان ولیئی، عباس شاهزیدی خروش، محمدرضا طهماسبی، محمدجواد آسمان، میلاد حبیبی، رضا قاسمی، علیرضا نورعلیپور، فاطمه نانیزاد، سمانه رحیمی، الهام صفالو و محمد حسن جمشیدی و اجرای محمود حبیبی کسبی در تماشاخانه مهر حوزههنری برگزار شد.
یوسفعلی میرشکاک در این عصر شعر «قصیده غدیر» خود را تقدیم کرد. متن این قصیده به شرح زیر است:
ماه صد آیینه دارد نیمه شبها در غدیر
روزها می گسترد خورشید، خود را بر غدیر
.
سِدرها این سوتر از اندوه کوه افتاده اند
هم عنان با ابرها افتاده آن سوتر غدیر
.
نخلها افتان و خیزان، اشتران خسته اند
سر در اوهام گریز از تشنگی، در سر غدیر
.
بادها از سر شاهین سبک رفتارتر
بام سنگین بر فراز بال، زیر پر، غدیر
.
عزم ابراهیم در تبعید جان و تن، سپهر
در وداع یار و همسر، گریه هاجر غدیر
.
باد، اسماعیل وار از تشنگی در پیچ و تاب
هاجرآسا دامن از اشک مصیبت، تر، غدیر
.
با جلال صخره ها، چون هیأت هاشم جمیل
در میان بارگاه حشمت قیصر، غدیر
.
پیش چشم آسمان، پیشانی باز علی
آفتاب روی زهرا در پس معجر شد غدیر
.
دیده باشی ژرف اگر گویی به جای مصطفی
خفته همچون مرتضی آسوده در بستر غدیر
.
پشته های ماسه همچون کشته های روز بدر
همچو تیغ ذوالفقار اندر کف حیدر غدیر
.
دیده چون جونیّه و اسماء محجوب از حبیب
خویش را افتاده دور از زینت و زیور، غدیر
.
با سکون و صبر سلمان، همسفر آیینه وار
با ابی ذر در شب آشوب همسنگر، غدیر
.
در میان نخلها، فوج کمانداران شام
سهمگین مانند چشم مالک اشتر غدیر
.
در هجوم سنگهای سرگران، اندوهگین
مانده همچون مسلم اندر کوفه بی یاور غدیر
.
ابر چون سالار دین افتاده بر نعش پسر
چون لوای اکبر اندر باد بازیگر، غدیر
.
ذوالجناح آسا ز فرط انعکاس برگ نخل
بالها از تیر دارد رسته از پیکر، غدیر
.
کیست؟ خضر راه دریاها، امام آبها
چیست؟ روشن آبگیری برتر از کوثر، غدیر
.
از شعاع فیض قدسش خاک آدم گِل شده
در فروغش دیده جبریل امین شهپر، غدیر
.
نوح را در اضطراب از دست طوفان یافته
کرده گرداب گران را حلقه لنگر غدیر
.
دیده ابراهیم را چون هاله ای در ارغوان
ارغوان را برده زیر چتر نیلوفر غدیر
.
دست موسی شد برآمد ز آستین، آیینه وار
پای عیسی شد فکند از فرق مهر، افسر غدیر
.
دست حق شد در شب معراج و پای مصطفی
روز فتح مکّه روی دوش پیغمبر غدیر
.
آه ای تاریخ تنهایی! بگو آیا نبود
هیچ دستی کاورد بیرونت از ششدر، غدیر؟!
.
تا نبینم چون حسین افتادنت را نو به نو
غرق خون هر سال در میدان، تن بی سر غدیر!
.
گرنه همچون من به زندان مصیبت مانده ای
پس چرا بیرون نمی آری سر از چنبر غدیر؟!
.
روز فریاد «بَقیتُ وَحدی» آیا مانده بود
جز علی با مصطفی همراه، زان لشکر غدیر؟
.
روز خندق، پیل پیکر عمرو کافر را که داد
از دم تیغ پری کردار خود کیفر غدیر؟
.
مرحب گردن فراز ظلمت آیین را که کشت؟
دست و بازویی که در بر کند از خیبر غدیر؟
.
روز نفرین رو به رو با اهل نجران مصطفی
برد کس با خویش غیر چار تن، دیگر غدیر؟
.
در هیاهوی هوازن زان هزیمت پیشگان
جز رسول آیا کسی هم ماند با حیدر غدیر؟
.
دیده ای در شأن اصحاب پیمبر جز علی
«سابقونَ السّابقون» در مصحف داور غدیر؟
.
هیچ کس نشنید گیرم، خود تو نشنیدی مگر
«والِ مَن والاه» گفت آن روز پیغمبر، غدیر؟
.
پس چرا صد چشمه آتش فشان پنهان شدی
چون دل من زیر چتر سرد خاکستر غدیر؟
.
تا تمام دشت از پیغام دریا پر شود
می رود از واحه ای تا واحه دیگر غدیر
*
همچنین محمدجواد آسمان و فاطمه نانیزاد در ادامه عصر شعر غدیر «آستان مهر» هر کدام با تقدیم دو غزل ارادت خود به امیرالمومنین را نشان دادند.
*
محمدرضا طهماسبی نیز در ادامه قصیدۀ خود در ستایش امام علی علیهالسلام را تقدیم کرد. متن این قصیده به شرح زیر است:
نبوده چون تو بشیری نبوده چون تو نذیری
نبوده با تو شبیهی نبوده با تو نظیری
تو دست شمس ببستی سر قمر بشکستی
تو را به سایه چه حاجت که نیری و منیری
به بازوان معزی شکسته عزت عزی
بتان نموده مکسر شکوه خیر کثیری
چه بوی دلکش و نازی چه عطر شامه نوازی
نبی عنبر و عودی رسول مشک و عبیری
گهی به عرشی و بالا گهی به فرشی و بالا
گهی به شهپر جبریل و گه میان حصیری
به گمرهان بیابان نشان روشن راهی
مسیر هرچه دلیلی دلیل هرچه مسیری
بسان ساحل دریا سوال هرچه غریقی
شبیه قطره ی باران جواب هرچه کویری
ستون محکم کسری نوشته ناکس و کس را
که نامه ای ننوشته چنان تو هیچ دبیری
کدام مثل کدام و کدام فخر کدام است
فقیر فخر تو گردیده یا تو فخر فقیری؟
هم از تبار محبت هم از سلاله ی رحمت
پیام آور صلحی و بر سلام سفیری
کجاست نایب لایق که جانشین تو گردد
علی مگر که بیاید تو را رسد به وزیری
علی که راه ندارد بر او هراس و جهالت
علی که کفر ندارد از او گریز و گزیری
همو که شکل و شبیهش ادب ندیده فصیحی
همو که مثل و نظیرش عرب ندیده دلیری
همو که بسته لب ما "بما اقل و دل"ش
همو که باک ندارد ز هیچ امر خطیری
همو که گفته طبیبش به وقت سجده درآرید
اگر زدند ز غفلت براو ملاحده تیری
بریز باده ی رحمت به جام شیعه که چشمش
بود به دست تویی که خم شراب غدیری
پر از شعوری و شوری شفیع حشر و نشوری
قسیم ناری و نوری به فضل و جود شهیری
امین مذهب نوری امیر لشکر شوری
امینی و چه امینی؟ امیری و چه امیری
به مومنان به تشفی به کافران به تجافی
تو صلح آتش و آبی تو جمع تیغ و حریری
تو را به تیغ چه حاجت که با کمند نگاهت
همه یلان جهان را گرفته ای به اسیری
مران مرا ز سرایت هلا تویی که برایت
به زیر سایه ی طوبی خدا نهاده سریری
نشسته ایم به صف تا درآیی از در محشر
کز این جماعت از پا فتاده دست بگیری
ز من که عدت و عذری جز این قصیده ندارم
فغان اگر مپسندی دریغ اگر مپذیری
*
علیرضا نورعلیپور نیز شعری با مطلع « ز حوض کوثرت ای تشنهکام آب رسیده!/ بس است دور خماری! بیا ! شراب رسیده!» تقدیم کرد. الهام صفالو نیز با یک غزل این محفل را نورانی کرد.
*
عباس شاهزیدی متخلص به خروش با حضور در این برنامه به شعر خوانی با موضوع غدیر پرداخت. بخشی از اشعار تقدیم شده این شاعر چنین است:
آن ها که نوشته اند، اوراق کجاست؟
تنها یکی از آن همه مشتاق کجاست؟
اندوه تو از دست مسلمانی ماست
ما رو سیهیم ، جرج جرداق کجاست؟
*
دکتر قربان ولیئی از دیگر شاعران حاضر در عصر شعر غدیر «آستان مهر» غزلی را تقدیم کرد. متن این غزل چنین است:
تویی که میدمی از عرش هر پگاه، علی
منوّرند به نور تو مهر و ماه، علی
زمان بدون تو مثل کلافِ سردرگم
زمین بدون تو یک تودۀ سیاه، علی
چه حاجت است به برهان؟ حقیقت تابان!
که خود تویی به کمالات خود گواه، علی
یکی شبیه تو کو در عوالم امکان؟
چگونه عقل نیفتد به اشتباه، علی؟
کجا کسی به حریم تو راه خواهد یافت؟
هنوز محرم تو نیست غیر چاه، علی..
بدون جنگ، جهان را به صلح خواهی برد
که عشق، فتح قلوب است بیسپاه، علی
مگر اشارۀ تو صبح را بتاباند
دعای نیمهشب و ورد صبحگاه، علی..
چقدر این در و آن در زدن، کریم تویی
مرا گدای در این و آن مخواه، علی
به جدّ و جهد میسّر نمیشود دیدار
مگر مرا برسانی به یک نگاه، علی
از آستان تو سائل نمیرود محروم
فقیرم و به تو آوردهام پناه، علی
به دلشکسته نظر میکنند اهل وصال
شکستهایم و گواه است اشک و آه، علی
جواب پرسش دشوار «ماالحقیقه» تویی
درآمدی و رسیدم به صبحگاه، علی
*
رضا قاسمی، میلاد حبیبی و سمانه رحیمی نیز هر کدام در ادامه غزلی با موضوع غدیر و حضرت علی علیهالسلام تقدیم کردند.
*
محمد حسن جمشیدی هم شاعر پایانی این رویداد بود که شعری با مطلع «آنکه در معراج خود را دید تنها با علی/ هفت شهر عشق را پیمود یکجا با علی» تقدیم کرد.
گفتنی است، عصر شعر «آستان مهر» محفلی گرم و صمیمی به ابتکار مرکز آفرینشهای ادبی حوزههنری است که شاعران پیشکسوت و جوان در مناسبتهای آیینی مختلف گرد هم میآیند و سرودههای خود را برای حاضران و مخاطبان میخوانند.
انتهای پیام/
نظر شما