۱۴۰۰.۱۲.۱۱
سی و پنجمین نشست آینه‌بندان کتاب «بوی گرم شکوفه‌های بادام» با گردآوری مجید قیصری را با حضور گردآورنده کتاب مذکور و فاطمه غفار حدادی نویسنده نقد و بررسی کرد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام گزیده‌ آثاری است که به جشنواره خاتم ارسال شدند. مجید قیصری در این نشست گفت: آقای زارع تعدادی داستان را از سمنان برای ساسان ناطق فرستاد. ناطق داستان‌های مذکور را مطالعه کرد و متوجه شد که برخی از آن آثار ضعیف و برخی دیگرشان قوی هستند. او به من گفت که کتابی متشکل از این داستان‌ها را گردآوری و منتشر کنیم. من هم پیشنهاد او را پذیرفتم اما به مرور متوجه شدم که جای چند داستان در میان داستان‌های موجود خالی است بنابراین من چند داستان را به آنها اضافه کردم و در نهایت به عنوان گردآورنده کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام شناخته شدم. او افزود: کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام مقدمه‌ای ندارد البته دل من می‌خواست که این کتاب مقدمه داشته باشد اما ساسان ناطق گفت کتاب مذکور نیازی به مقدمه ندارد. این نویسنده و گردآورنده بیان کرد: نام کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام اشاره‌ای به نبی اکرم ندارد در واقع قرار است که ما در قالب برگزاری جشنواره خاتم کار ادبی انجام دهیم. ما تا ابتدای برگزاری جشنواره خاتم تا  شاهد نوآوری ادبی درباره نبی اکرم نبودیم. آثارمرتبط با موضوع گفته شده بازآفرینی‌های تاریخی بوده‌اند زیرا کسی باور نداشت که می‌تواند در عصر حاضر به نوعی دیگر حضرت محمد(ص) را به مردم معرفی کند. برگزار کنندگان جشنواره خاتم تلاش کردند زمینه نوآوری ادبی درباره نبی اگرم را فراهم کنند. در واقع ما تلاش کردیم آثاری را خلق کنیم که تلویحا به نبی اکرم بپردازند بنابراین آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره خاتم صراحتا به پیامبر اسلام(ص) نپرداخته‌اند. این آثار در ظاهر ارتباطی به یکدیگر ندارند اما نخ تسبیح آنها حضور شخصیت نبی اکرم است. قیصری گفت: کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام ارتباطی به جشنواره خاتم ندارد. داستان‌های آمده در این کتاب در جشنواره خاتم شرکت کردند اما رتبه نیاوردند. فاطمه غفار حدادی نحوه راهیابی داستانش به مجموعه داستان‌های کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام را چنین تشریح کرد: آنچه از آثار من در کتاب بوی گرم شکوفه‌های بادام آمده، اولین داستان کوتاهی است که من نوشته‌ام. ما یکی دو سالی خارج از کشور زندگی می‌کردیم. در آن سال‌ها یک بار سوار اتوبوسی شده بودم. یک ایرانی مسن پرسید اسم پسرت چیست؟ گفتم: علیرضا. گفت: کار بدی کردی که در غربت نامی مذهبی روی پسرت گذاشتی. اسم من محمد است اما چون در اینجا زندگی می‌کنم سالها است که اسمم را عوض کرده‌ام. آن لحظه غصه در دل من نشست و پیش خودم فکر کردم غربت و مظلومیت می‌تواند کاری کند که ما نتوانیم نام پیامبرمان را روی خودمان بگذاریم. او افزود: قبل از برگزاری اولین دوره جشنواره خاتم حادثه‌ای تروریستی در یکی از شهرهای فرانسه اتفاق افتاد. در قالب این حادثه داعشی به نام محمد بوهلال در روز جشن فرانسوی‌ها کامیونی را به مسافت 2کیلومتر میان مردمی که برای جشن گرفتن به ساحل نیس رفته بودند، رانده بود و تعداد زیادی از افراد حاضر را مجروح کرده بود. آن زمان بار دیگر غصه در دل من نشست. سپس پوستر جشنواره خاتم را دیدم و پیش خودم گفتم این جشنواره غریب است زیرا هم‌اکنون کسی درباره نبی اکرم داستان نمی‌نویسد بنابراین  هر چند تا آن زمان هیچ داستان کوتاهی ننوشته بودم، یک شب تا صبح داستانی نوشتم تا سیاهی لشکر داستان‌های ارسالی به جشنواره مذکور بیشتر شود. داستانم جایزه‌ای از جشنواره خاتم نگرفت اما برایم منبع خیر بود. این داستان هسته اولیه یکی از رمان‌های من شد. این نویسنده گفت: هر جامعه‌ای برای رشد نیاز به الگو دارد. ما الگویی داریم که در زمانی متفاوت می‌زیسته و از زبان عربی برای سخن گفتن استفاده می‌کرده است. نویسندگان ما در زمان حال برای طرح آن الگو باید به نوعی نقش مترجم را بازی کنند. به نظر من اکثر داستان‌های مجموعه بوی گرم شکوفه‌های بادام مبدل هستند. آنها ترجمه‌ای از زندگی پیامبر برای طرح در جامعه فعلی ما هستند. غفار حدادی ادامه داد: افراد مایل به نویسندگی در مرحله اول به کلاس‌های داستان‌نویسی می‌روند و نگارش با الگوهای غربی را می‌آموزند. در این کلاس‌ها به ما می‌گویند که به نوعی ارزش‌های خودمان را نقد کنیم و هیچ کس نمی‌تواند در سر کلاس‌های داستان‌نویسی شرکت کند. روش‌های نگارش را بیاموزد اما آنها را از محتواهای رایج جدا کند. ما باید الگوهایی داشته باشیم تا با الهام از آنها بیاموزیم که چگونه اثری معاصر درباره موضوعات مذهبی و دینی بنویسیم. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha