سی و چهارمین جلسه آینهبندان با هدف بررسی رمان «رد انگشتهای اصلی» به قلم حسین قربانزاده خیاوی در سالن مرحومه صفارزاده برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، محسن هجری نویسنده و روزنامهنگار، جعفر توزندهجانی داستاننویس ادبیات کودک و نوجوان و علیالله سلیمی نویسنده و روزنامهنگار در سی و چهارمین جلسه آینهبندان رمان «رد انگشتهای اصلی» به قلم حسین قربانزاده خیاوی را نقد و بررسی کردند.
محسن هجری، نویسنده و روزنامهنگار گفت: شخصیت اصلی داستان «رد انگشتهای اصلی» نوجوانی به نام اباذر است. او یک عاشق نوجوان و عاشق دختری به نام گلآرا دختر رئیس شهربانی شهر خیاو «مشکینشهر» امروزی است در واقع اباذر عاشق دختری است که پدرش نقش سرکوبگران انقلاب را بازی میکند. پای اباذر خواه ناخواه به حرکتهای انقلابی کشیده میشود و از این جهت او در مقابل پدر گلآرا قرار میگیرد. عموی اباذر هم یک روحانی است و تلاش میکند که شخصیت اصلی داستان رمان مذکور را به طلبگی تشویق کند ولی اباذر حال و هوای دیگری در سر دارد. دست اباذر به دست مأموران شهرداری شکسته میشود و دست شکسته یک عاشیق میتواند معناهای زیادی را با خودش حمل کند. او دیگر توانایی زدن ساز را ندارد و پدرش با کمک یک استاد تلاش میکند کاری انجام دهد که اباذر بتواند بار دیگر ساز بزند.
او افزود: بعدها پدر گلآرا فوت میکند و دختر و همسر او از خیاو میروند.
این نویسنده بیان کرد: نام کتاب دده قورقود در بخشهای پایانی کتاب «رد انگشتهای اصلی» آمده است و به نظر من نویسنده از انجام این کار هدفی داشته است.
کتاب دده قورقود قدیمیترین و معروفترین اثر مکتوب به زبان ترکی اوغوزی (ریشه زبان ترکی آذربایجانی) است. این کتاب در قالب 12 داستان حماسی زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای پیش از اسلام ایلهای ترک اوغوز را نشان میدهد.
خانواده و به ویژه نقش زن در خانواده، جامعه و تربیت فرزندان جایگاه ویژهای در داستانهای کتاب دده قورقود دارد. اوزان (نوازنده) و ساز قوپوز در این داستانها محترم شمرده میشوند و خود شخصیت دده قورقود یک اوزان قوپوز نواز است. او در همه داستانهای کتاب مذکور حضور دارد و معمولا در آخر هر داستان وارد صحنه میشود و داستان را با سخنان نغز و پندآمیز خود به پایان میرساند.
حجری بیان کرد: داستان «رد انگشتهای اصلی» اشارهای هم به کتاب کور اوغلو دارد. این اشاره هم بیدلیل نیست. نویسنده داستان مذکور تلاش میکند با این کار تبار شخصیت اصلی داستانش را به ما نشان دهد و بگوید این شخصیت آبکی شکل نگرفته است.
او ادامه داد: من تحقیق کردم تا بدانم ریشه قوپوز نوازی در کجاست و متوجه شدم که بانی آن شاه اسماعیل صفوی است. شاه اسماعیل در سن 14 سالگی به پادشاهی رسید و در سن سی و هفت سالگی از دنیا رفت. او به گواه مورخان کاری در قد و قواره ساسانیان انجام داد و ایران را به صورت یکپارچه مطرح کرده و شکل داد. او مذهب شیعه را به صورت یک مذهب سراسری مطرح کرد و برای من جای پرسش داشت که چرا او بانی قوپوز نوازی بوده است؟
سپاه صفویه در جنگ چالدران شکست سختی خورد. شاه اسماعیل بعد از این شکست به افسردگی عمیق دشوار میشود طوری که از دخالت در همه جنگها خودداری میکند در واقع او از جنگهایی که از سن بیست و هفت سالگی تا سی و هفتسالگیاش اتفاق میفتند حضور پیدا نمیکند.
من حدس میزنم شاه اسماعیل صفوی در ده سال آخر عمرش عاشیق میشود تا بتواند به کمک ادبیات و موسیقی به نوعی خودش را زنده کند و از ورطه افسردگی عمیق نجات دهد.
این نویسنده گفت: در مجموع وقتی آدم داستان «رد انگشتهای اصلی» را واکاوی میکند، متوجه میشود که نویسنده در طول رمان به ویژه در بخشهای پایانی تبار قصه خودش را نشان میدهد. او به ما میگوید قهرمانش از کجا آمده و میخواهد چه چیزی را مطرح کند. فرهنگ عاشیق همان چیزی است که نویسنده میخواهد مطرح کند. اباذر شخصیت اصلی کتاب« رد انگشتهای اصلی» فردی گمنام بوده که ضد ظلم است اما دنبال قدرت نیست. او نمیتواند دشمنانش را بکشد و به نوعی تلاقی عرفان با موسیقی است.
جعفر توزندهجانی داستاننویس ادبیات کودک و نوجوان در بخش دیگری از سی و چهارمین جلسه آینهبندان گفت: هر داستان کوتاه و رمانی ساختاری معماری با نشانههایی است که ما باید آنها را پیدا کنیم. من از خواندن کتاب« رد انگشتهای اصلی» لذت بردم. این اثر 3بستر مهم دارد. یکی از این بسترها، بستر مکانی است. داستان آن از شهر کوچکی به نام خیاو یا مشکینشهر شروع میشود و در پایان به تبریز میرسد. این نشانه میخواهد به ما بگوید انقلاب اسلامی از هستههای کوچک شروع شد و بعد تبدیل به جریان بزرگی شد که نظام حاکم نتوانست در مقابلش مقاومت کند. این روند خیلی سریع طی شد.
او افزود: اباذر در طول رمان «رد انگشتهای اصلی»کمی سرگردان است. او در پایان به جمعیتی که به سمت میدان ساعت میروند، میپیوندد و میدان ساعت به نظر من با معنا است. گویا نویسنده با ذکر نام این به میدان به ما میگوید تاریخ جدیدی آغاز میشود.
این داستاننویس ادبیات کودک و نوجوان بیان کرد: بستر تاریخی رمان« رد انگشتهای اصلی»برای من جالب بود. رمان مذکور از یک قلعه شروع میشود. این قلعه، قلعهای است که نادرشاه پیش از تاجگذاری در مغان، یک روز در آن اقامت داشته است. شخصیت اباذر نیز به دنبال گذشته خودش است و گذشتهای دارد.
توزندهجانی گفت: بستر اصلی رمان« رد انگشتهای اصلی» یک بستر عاشقانه است. رمان مذکور داستان عاشقانهای دارد. نویسنده با طرح این بستر روی مبحث فرهنگی اثر تأکید میکند و نشان میدهد که انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بوده است.
محسن هجری نویسنده و روزنامهنگار در بخش دوم سخنانش گفت: ما در تحلیل قرینهسازی موجود در رمان «رد انگشتهای اصلی» که من از آن با عنوان فضای 2 قطبی نام میبرم با 2 بستر مواجه هستیم. اساسا روایتهای اسطورهای مبتنی بر فضاهای 2 قطبی هستند یعنی در این روایتها همیشه خیر و شر، سیاهی و سپیدی و فرشته و اهریمن در برابر هم صفآرایی میکنند. در این نبرد حتما باید یک طرف حذف شود.
او افزود: ویژگی جامعه ما نیز 2 قطبی بودن است. ما یا سازش میکنیم و یا انقلاب میکنیم. یعنی شخصیت خاکستری که حد واسط این 2قطب باشد، بسیار کم دیده میشود. گویا اباذر از بالای این دو قطب به داستان نگاه میکند. او یک کنش داستانی است و شخصیت جدیدی را به ما ارائه میدهد. گویا نویسنده با شکل دادن این شخصیت میخواهد راه نجات را به ما نشان دهد زیرا فضای 2قطبی و قرینهسازی همیشه جامعه ما را دچار بحران کرده است.
این نویسنده بیان کرد: آقای مرادزاده نقش خاصی در داستان «رد انگشتهای اصلی» دارد. او که معلم است، اجر و دستمزدی از اباذر نمیخواهد و فقط میخواهد اباذر خودش باشد و در مسیرش به بهترین فرم برسد. در قرآن نیز گفته شده است از کسی تبعیت کنید که از شما اجر نخواهد.
جعفر توزندهجانی در بخش دوم سخنانش گفت: نویسنده کتاب «رد انگشتهای اصلی» سعی کرده است از ظرفیتهای زبان خودش استفاده کند و روی زبان اصلی ایرانی تأکید کند. در بخشی از کتاب نثر او شاعرانه میشود اما به نظر برخی جاها زبان افت میکند.
او افزود:ما وقتی از رمان صحبت میکنیم به نقل یک رخداد از طریق ساختار معماری اشاره میکنیم. من با خواندن کتاب« رد انگشتهای اصلی» معماری را میدیدم اما گاهی به خودم میگفتم کاش آقای قربانزاده در اینجا تغییراتی میداد. راوی کتاب مذکور همیشه پشت ذهن اباذر ایستاده است اما کاش نویسنده به او اجازه میداد که گاهی پشت ذهن شخصیتهای دیگر داستان مثلا غفار، فرخ و سرهنگ میرفت. اصلا اساس فصلبندی رمان همین است.
عباس محمدی مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری نیز درباره رمان« رد انگشتهای اصلی» گفت: اباذر مشخصات یک نوجوان کامل را دارد. تضادها در ادبیات ما تکامل را شکل میدهند. 2برادر مطرح در کتاب« رد انگشتهای اصلی» شاید نماد هابیل و قابیل باشند. ما در ادبیاتمان معلمهای زیادی داریم.
ساسان ناطق نویسنده گفت: قربانزاده معمولا تا فضایی را نشناسد درباره آن نمینویسد. او در کتاب« رد انگشتهای اصلی» هم همین کار را کرده است و تلاش میکند اطلاعات افزودهای را به مخاطبانش بدهد. من نیز دوست دارم آثاری را مطالعه کنم که اطلاعاتم را تکمیل میکند.
حسین قربانزاده خیاوی در پایان سی و چهارمین جلسه آینهبندان به نقش عزیز مرادزاده در زندگیاش اشاره کرد و گفت: من کتابم را به روح او تقدیم میکنم.
انتهای پیام/
نظر شما