۱۴۰۰.۱۰.۲۸

محمدرضا بایرامی اولین مهمان چهره‌های ماندگار داستان‌نویسی نشست تخصصی«مهمان» معتقد است: در عالم نوشتن راوی مهمتر از روایت است. چرا که راوی باید در جایگاه خود درست نشسته باشد. به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، اولین نشست تخصصی «مهمان» برای دیدار با چهره‌های ماندگار داستان ایرانی با حضور محمدرضا بایرامی(مهمان) و محمدرضا جوانبخت(‌مجری-کارشناس) به همت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری در کافه کتاب سمیه روز گذشته 27‌دی‌ماه برگزار شد. محمدرضا جوانبخت در ابتدای این نشست در مورد اهداف و نحوه برگزاری این نشست گفت: مرکز آفرینش‌های ادبی در نظر دارد، نشست‌های تخصصی و صمیمی با چهره‌های ماندگار داستان‌نویسی ایران در کافه سمیه برگزار کند. محمدرضا بایرامی اولین مهمان این برنامه است. وی افزود: بایرامی جایزۀ خرس طلایی کشور آلمان و كبرای آبی و کتاب سال سوئیس را برای كتاب «كوه مرا صدازد» ازآن خود کرد. همچنین از دیگر آثار او می‌توان بر لبۀ پرتگاه(رمان) ، بعد از كشتار(مجموعه داستان)، رعد یك بار غرید(داستان)، دود پشت تپه(رمان نوجوانان)، عقاب های تپۀ۶۰ (رمان نوجوانان)، دشت شقایق‌ها(خاطرۀ ادبی)، هفت روز آخر(خاطرۀ ادبی)، به كشتی نشسته(داستان)، به دنبال صدای او(مجموعه داستان)، عبور از كویر(داستان)، همراهان(مجموعه داستان)، دره پلنگ‌ها را نام برد. جوانبخت ادامه داد: دو رمان «مردگان باغ سبز» و رمان «لم یزرع» معروف‌تر از سایر آثار اوست. رمان «لم یزرع» او جایزه کتاب سال ۱۳۹۵ در بخش رمان و داستان بلند را از آن او کرده است. محمدرضا بایرامی نیز در این نشست در مورد چگونگی شکل‌گیری شخصیت‌ هنری خود و ورودش به دنیای حرفه‌ای گفت: من عضو دفتر ادبیات بودم، اما هیچگاه عضو دفتر ادبیات مقاومت نبودم اما همواره در این دفتر حضور و رفت و آمد داشتم، به همین دلیل هم برخی‌ها تصور می‌کردند که در این دفتر کار می‌کنم. وی در مورد مدل‌های نوشتاری خود و ایده‌هایی که می‌تواند به کار گرفته شود گفت: شیوه‌های متعددی برای شروع یک ایده و تبدیل شدن آن به رمان وجود دارد. گاهی شما از یک تلنگر به یک رمان می‌رسید، اتفاقی که در «پل معلق» افتاد. من سوار قطار بودم و از پلی در لرستان می‌گذشتیم که بعد از آن به اندیمشک می‌رسیم که قطار نگه داشت. من از خواب بیدار شدم و ماموران گفتند پل را زده‌اند، باید پیاده شوید. وقت رفتن کمی تعلل کردم و ستون سربازارن را دیدم که به سمت پل می‌رفتند و همان صحنه تلنگری شد برای نوشتن. بعدها در رمان آورده‌ام و درست همان صحنه‌ای که دیدم، تصویر شد. البته سال‌ها بعد تبدیل به رمان شد، چون باید با حس و سوژه زندگی کنم تا بعد تبدیل به رمان شود. جوانبخت در ادامه این نشست با مطرح کردن رمان «لم یزرع» از بایرامی خواست تا با واکاوی بیشتر آن برای شرکت‌کنندگان کمی بیشتر آن را معرفی کند. بایرامی در مورد این رمان خود گفت: این رمان از چند زاویه دید بهره می‌برد. راوی اصلی رمان سربازی جوان با نام سعدون است که از شیعیان دجیل است و دلباخته احلی دختری از اهل سنت این منطقه است و سنت‌های قبیله‌ای اجازه وصلت به آنها نمی‌دهد. سعدون در بن بست این رویداد تصمیم می‌گیرد داوطلبانه عازم جبهه شود و این آغاز فرجامی عجیب برای اوست، فرجامی که برخلاف تصورش نه در جبهه که در زادگاهش که از آن فراری شده رقم می‌خورد. بایرامی افزود: در این رمان استیصال انسان در مقابله با پدیده جنگ به تصویرکشیده شده است. انسان‌هایی که از سویی در مواجهه با جنگ وجه انسانی زندگی خود را به کلی از دست داده‌اند و از سوی دیگر انسان‌هایی که جنگ اجازه چشیدن طعم شیرین زندگی را از آنها گرفته‌است. این نویسنده از تجربه دیگر خود برای نوشتن «لم‌یزرع» گفت و این‌که برای نگاشتن رمان تعلل داشته و این درنگ کردن با سفری به عراق و دیدن برخی مکان‌ها برطرف می‌شود: جالب این است که بعدا متوجه شدم همان اتفاق رخ داده در رمان من قبلا در آن منطقه اتفاق افتاده و ازدواج دختر و پسری از خانواده شیعی و سنی به دلیل تعصبات خانواده‌ها تبدیل به فاجعه شده است. ادامه این نشست با پرسش و پاسخ میان شرکت‌کنندگان با محمدرضا بایرامی نویسنده مدعو اولین نشست تخصصی«مهمان» دنبال شد. بایرامی در پایان و در پاسخ به یکی از شرکت‌کنندگان حاضر در کافه کتاب سمیه گفت: در عالم نوشتن راوی مهمتر از روایت است. چرا که راوی باید در جایگاه خود درست نشسته باشد. راوی که در جایگاه خود باشد، تکلیف مخاطب را روشن می‌کند و می‌داند در سوی فاقد ادبیات است یا در سمتی فرمالیستی که مخاطب عام با آن ارتباط برقرار نمی‌کند. راوی حرفه‌ای چاره‌ای ندارد که در جایگاه درست روایت، یعنی معدلی از این دو سو قرار بگیرد. میانگین بوف‌کور و جمالزاده. روایتی که مخاطب عادی لذت ببرد و مخاطب خاص هم آن را بخوانند و رد نکنند و حرفی برای گفتن داشته باشد تا بتواند اعتباری کسب کند. من در «آتش به اختیار» افراط کردم و عده‌ای نویسندگان هم با آن ارتباط برقرار نکردند اما در «مردگان باغ سبز» معدل بینابین است؛ هم داستان و قصه دارد و هم اهل فن و نظر و نکته‌سنج با ان ارتباط برقرار می‌کنند. انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha