۱۴۰۴.۰۷.۱۵

«دشمن خدا» تنها یک تئاتر خنده‌دار نیست. این نمایش دو اپیزودی با داستانی پرکشش و پایان هوشمندانه‌اش، لبخند را روی لب‌ها نگه می‌دارد و هم‌زمان ذهن مخاطب را به اندیشیدن دعوت می‌کند.

دشمن خدا تئاتری است که قبل از اینکه بخواهی وقت بگذاری و ببینی؛ می‌فهمی که با چه مدلی از تئاتر مواجه خواهی شد.  ابتدا با شنیدن اسمش فکر می‌کنی چه ربطی به طنز دارد با دیدن بازیگر و نظرات حرفه‌ای‌های این حوزه ترغیب می‌شوی تا گزینه خرید بلیط را انتخاب کنی 

به‌نظر می‌آید که می‌توانی دست فرزند نوجوانت را بگیری و به دیدن تئاتر بروی‌. مکانش تئاتر هامون است، که معمولا کارهای خوبی را به اجرا می‌گذارد این بار برای دیدن تئاتر طنز دشمن خدا پا به آنجا می‌گذارم.

 فضای جمع و جور خودمانی تئاتر، و استقبال گرم قبل از ورود به سالن، حس و حال و فضا را برای مخاطبین دلپذیرتر می‌کند. با فالی که بخشی از دیالوگ تئاتر است، به استقبال تماشاگران می‌آیند درب سالن باز می‌شود و با خوشرویی از ما استقبال می‌کنند. یک بخشی از سالن صندلیست، که روبروی آن صحنه قرار دارد. فکر می‌کنم ۱۳ یا ۱۴ ردیف صندلی دارد روی صندلی‌های وسط می‌نشینیم. دختر بچه‌ها روبروی ما یک لنگه پا ایستاده‌اند. چراغ اول در ذهنم روشن شد ، دشمن خدا و سیب‌های چیده شده روی صحنه!

همراه این روایت می‌شویم. صدای محیط در سالن پخش می‌شود و بازی بچه ها را میبینیم ، تا آنکه از بین جمعیت صدایی آمد که از قضا یکی از شخصیت های اصلی قصه هم بود. کسی که بازی ندارد اما صدایش مکمل داستان است، چقدر خلاقانه.

با تجربه دیدن تئاترهای مختلف؛ دیدن این ایده جدید بود، ایده‌ای که نشان می‌دهد کارگردان باهوشی کار را راهبری کرده و در عین پرداختن به موضوع، جلوی بزرگ کردن و دست و پا گیر گروه را گرفته است.

گوینده  از میان تماشاگران حرف می‌زند و بازی می‌کند. در عین حالی که توجه مخاطب را جذب می‌کند، حس راحتی را نیز منتقل می‌کند ، وقتی حرف می‌زند بازیگران روی صحنه هم لاجرم رو به مخاطب می‌شوند و این یعنی انتخاب درست سالن، سناریو و همینطور کارگردانی دقیق.

این تئاتر سه بخش دارد: اول که موضوع را معرفی می‌کند و لبخند را به طور ثابت به لب بیننده می‌نشاند. بخش دوم که سالن روی هوا می‌رود و اوج بازی‌ها و خنده‌گیری مخاطب دیده و شنیده می‌شود. این مهارت نویسنده و کارگردان را نشان می‌دهد.

باید بدانیم که دشمن خدا یک تئاتر دو اپیزودی است یک فیلمنامه ترو تمیز که باید نکات اخلاقی اش را بین خنده و شوخی که با باهوشی گروه سازنده، مخاطب از قشرهای مختلف را با خود همراه می‌کند و اپیزود سوم گاز زدن سیب است که پایانی دقیق و دلنشین را رقم می‌زند و در آخر مخاطب را خنده به لب و راضی به خانه می‌فرستد.

مهسا فرزان- فعال فرهنگی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha