۱۴۰۴.۰۴.۳۰

شب شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» عصر روز یکشنبه ۲۹ تیر ماه ۱۴۰۴، به همت دفتر طنز حوزه هنری و با حضور جمعی از شاعران برجسته آیینی در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، سیدمحمد سادات‌اخوی، مجری برنامه، در ابتدای مراسم گفت: سال‌ها قبل در کنار ابوالفضل زرویی‌نصرآباد بودیم که وی مطرح کرد محرم و صفر دو ماه برنامه خاص نداریم و باید چنین محفل شعری شکل بگیرد. این بود که برنامه «رندان تشنه لب» آغاز شد و اکنون بیش از دو دهه است که این سنت پابرجاست.

اولین شاعر این محفل عباس احمدی بود که غزلی در مدح امام سجاد (ع) خواند:

زندگی بعد از حسین آری به دشواری گذشت

زندگی تکرار ماتم بود، تکراری گذشت

در تب عشق برادر سوخت زین العابدین

قسمت این شد، کربلای او به بیماری گذشت

مبدع مرثیه و بنیان‌گذار روضه اوست

اکثر عمر شریفش در عزاداری گذشت

همنشین داغ بود و دوری و یعقوب وار

روز و شب‌هایش به اشک و ندبه و زاری گذشت

صحنه‌های کربلا خواب از دو چشمش می‌ربود

حضرت سجاد خوابش هم به بیداری گذشت

سید حسن صفاری از مشهد، شاعر بعدی، بحر طویلی در رسای حضرت علی‌اکبر (ع) سرود و در ادامه میلاد عرفان‌پور به شعرخوانی پرداخت:
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست

انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست

می‌گردی اگر در پی خود، هرز مگرد

آیینه ما هنوز در کرببلاست

عرفان‌پور سپس شعری در مدح حضرت زین‌العابدین(ع) خواند.

در ادامه، کلیپی از شعرخوانی زنده‌یاد ابوالفضل زرویی‌نصرآباد پخش شد که سال‌ها پیش در مدح حضرت ابالفضل (ع) سروده بود.

امید مهدی‌نژاد، شاعر بعدی این جلسه «رندان تشنه لب» بود که شعری را به روح دایی‌اش که در عملیات خیبر شهید شده بود تقدیم کرد:

در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا
می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌ها جاده‌ای پیدا کنم تا جست‌وجوی کربلا
تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌روم تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا
ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هست آب رو می‌آورم از خاک کوی کربلا
مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر» بخواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا
بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا
در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟ «بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا»

محمدحسین مهدویان از نیشابور نیز شعری در رسای حضرت علی‌اصغر (ع) خواند و آن را به روح شهید سپهبد قاسم سلیمانی تقدیم کرد.

علی‌محمد مؤدب از دیگر شاعرانی بود که این محفل حضور داشت و شعر خواند:
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است

این آخرین شبانۀ آرام زینب است

این نازدانه‌ها که در آغوش مادرند

در دست باد، بعد تو گل‌های پرپرند

بعد از تو در محاصرۀ شعله‌ها و خار

گل‌های پرپرند به میدان کارزار

دلبندهای قافله شلاق می‌خورند

از شعله‌های حرمله شلاق می‌خورند

این خیمه‌ها چو ابر پراکنده می‌شوند

فردا پس از تو، شب نشده کنده می‌شوند

فردا غروب آن سوی گودال قتلگاه

در ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه

ماه ایستاده دفعۀ آخر ببیندت

جایی نماز کن که برادر! ببیندت

در ادامه، اخوت به موضوع مقاومت مردم مظلوم غزه در برابر رژیم صهیونیستی اشاره کرد و بر ایستادگی آنان تاکید داشت.

محمدرضا سنگری به عنوان شاعر بعدی به بیان دیدگاه‌های خود درباره فاصله ما با امام حسین (ع) پرداخت و به نقش شعر و جنگ به عنوان آزمون الهی اشاره کرد.

شب شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» برگزار شد

وی گفت: جنگ جوهره انسان‌ها را آشکار می‌کند و آیینه‌ای است برای تماشای خود. در این جنگ ۱۲ روزه هم خودمان را شناختیم و هم جامعه‌مان را. جامعه شکوه و عظمت خود را نشان داد و من مطمئنم نسل امروز بهتر از نسل گذشته عمل خواهد کرد.

ناصر فیض نیز در این محفل حضور داشت و ابتدا به جنایات رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد و از مظلومیت شهدای این جنگ سخن گفت.

شب شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» برگزار شد

سپس شعری عاشورایی خواند:
گشته‌ام در تمام دنیا نیست هیچ جایی شبیه اینجا نیست
دو علی در بهشت مرقد توست بی‌جهت کربلا، معلی نیست
هر که امروز دل به عشق تو داد در دلش آرزوی فردا نیست
شک ندارم که هیچ چشمی را غیر دیدار تو تمنا نیست
من چه دارم به جز نم اشکی گر چه با قطره شور دریا نیست
بس که زنگار بسته چشم مرا دیده را فرصت تماشا نیست
چشم تا کار می‌کند پیداست که به غیر از تو هیچ پیدا نیست
هیچ نامی به سیدالشهدا مثل نامت حسین زیبا نیست
در دلم جز هوای بندگی‌ات به خدا نیست، نیست، آقا نیست
با هزاران امید آمده‌ام وای اگر گفته باشی از ما نیست
پرچمی بر فراز گنبد عرش مثل پیراهن تو بالا نیست


در ادامه محفل «رندان تشنه لب» مجتبی احمدی رباعی‌ای در ستایش ایران خواند:

از باغ معطر تو گل می‌ارم در خاک مبارک وطن می‌کارم ای بوم کهن که تازه‌ای مثل بهار ایران عزیز دوستت می‌دارم

و در ادامه شعری در ثنای امام سجاد (ع) نیز سرود.

سعید بیابانکی نیز با حضور خود ثواب شعرش را به روح زنده‌یاد ابوالفضل زرویی‌نصرآباد هدیه کرد و این شعر را خواند:
رود بی‌تاب مرا یاد تو می‌اندازد گل مهتاب مرا یاد تو می‌اندازد
سر فرازی و تهی‌دستی و آزاده و مست سرو شاداب مرا یاد تو می‌اندازد
«از ازل تا به ابد فرصت درویشان است»کاسه‌ای آب مرا یاد تو می‌اندازد
مستم از دیدن و بوییدن و نوشیدن تو غزلی ناب مرا یاد تو می‌اندازد
ای نمازی که قد و قامت ناز تو شکست عطر محراب مرا یاد تو می‌اندازد
می‌نشینم لب این رود و عطش می‌نوشم گریه در آب مرا یاد تو می‌اندازد

شب شعر عاشورایی «رندان تشنه لب» برگزار شد

حاج علی انسانی، آخرین شاعر این محفل، با شعری در رسای حضرت عباس (ع) حضور خود را به یادگار گذاشت:
به یاد دست قلم، تا بَرَم به دفتر، دست

به عرض عشق و ارادت، شوم قلم در دست
به طبع گفتم از این دست، دست‌ها بنویس

که دست بهتر از این دست، حق نیاورده‌ست
بزن درون دوات این قلم به نیّتِ غسل

که با طهارت گویم از آن «مطهّر دست»
ببین ظهور «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»

که حیدر است به حق دست و او به حیدر، دست
بریده دستِ امان‌نامه‌آوران بادا

که پای دادن جان، داده با برادر، دست
چه غم که زخم ببارد، اُحد شود تکرار؟

که برنداشت دمی حیدر از پیمبر، دست
دمی ز یاد گل یاس تشنه، غافل نیست

که روی آب کند قابِ عکسِ اصغر، دست
رسیده بود مگر هُرم تشنگی به فرات؟

که دید آب چو آتش شده‌ست و مِجمَر، دست
در پایان این محفل، حاج علی انسانی به مرثیه‌خوانی پرداخت و مراسم با فضای معنوی و شور حسینی به پایان رسید.

بیشتر بخوانید:

برنامه‌های دفتر طنز اعلام شد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha