۱۴۰۳.۱۱.۰۲

پنجمین نشست از مجموعه نشست‌های «روایت پنهان» با موضوع تبادل اسرای جنگ عراق و ایران برگزار شود.

به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، پنجمین نشست از مجموعه نشست‌های «روایت پنهان» به همت دفتر هنر و ادبیات اسارت عصر امروز سه‌شنبه، دوم بهمن ماه در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری برگزار شد.

از مهمانان ویژه این نشست می‌توان به مرتضی سرهنگی نویسنده «خاطرات اسرای عراقی»، عبدالله نجفی رئیس کمیسیون تبادل اسرا، رحیم رستمیان جانشین رئیس کمیسیون تبادل اسرا، عسگر روحنواز رئیس کمیته بهداشت و درمان کمیسیون تبادل اسرا و جمعی از نویسندگان و پژوهشگران حوزه ادبیات اسارت اشاره کرد که تبادل اسرای جنگ، نوع شکل‌گیری این تعامل، نحوه انتقال اسرا و دیگر موارد مربوط را بررسی کرده‌اند.

در ابتدای برنامه، مصطفی بوالحسنی دبیر برنامه و از آزادگان هشت سال دفاع مقدس، گفت: زندگی هر رزمنده اسیر شده در جنگ دارای دو نقطه عطف است. آن‌جا که اسیر می‌شود نقطه عطف اول است، اما نقطه عطف دوم برایش، آن وقت است که بعد از سال‌های اسارت، حالا اعلام شده جنگ تمام شده و باید اسرا تبادل شوند. رزمنده‌ایی که تحت شدیدترین محدودیت‌ها و شکنجه‌ها و... بوده، اینجا جهتش تغییر می‌کند و به او می‌گویند شما آزاد هستی و هر کاری می‌توانی انجام دهی. این نقطه عطف دوم مسئله، محوریت جلسه امروز است.

در ادامه برنامه، رحیم رستمیان جانشین رئیس کمیسیون تبادل اسرا، ضمن تشکر از حوزه هنری برای برگزاری برنامه‌هایی درباره اسرای عراقی و آزادگان، بیان کرد: این روزها که گذشت، همه حال و هوای خاصی داشتیم. مردم مقاوم غزه برای ما این را معنا کردند که «خون در برابر شمشیر پیروز است» و من این پیروزی را به مردم مقاوم غزه و همه آزادگان جهان تبریک می‌گویم.

وی در ادامه با بیان اینکه من اسیر نشده‌ام، عنوان کرد: در مراحل تبادل اسرا مقدماتی از جمله مذاکرات و توافق و تصویب آن وجود دارد و مرحله بعد شناسایی است، اینکه چه کسی برای تبادل این کار بفرستیم. مرحله سوم اجرا است. برای تبادل گاهی اوقات شرایط ویژه‌ایی وجود داشت، به ویژه تبادل اسرا در سال ۶۹.

جانشین رئیس کمیسیون تبادل اسرا افزود: در این سال، مکاتباتی بین رئیس جمهوری وقت، آیت الله هاشمی رفسنجانی و صدام انجام شد. در ۲۴ شهریور سال ۶۹ بود، صدام اعلام کرد من در تاریخ ۲۶ شهریور، ۲ هزار اسیر در مرز می‌آورم و شما هم بیاورید و تبادل کنیم. تبادل کار ساده‌ایی نیست.

رستمیان در ادامه اظهار کرد: خاطرم هست شهید نظران مکاتبه‌ای با مقام معظم رهبری داشت و از ایشان درخواستی کرد که سه روز وقت دهید تا ما از لحاظ لجستیک آماده شویم، مقام معظم رهبری گفتند، صدام آدم قابل اعتمادی نیست و باید همان روز تبادل انجام شود. ای کاش، سردار افشارزاده که آن زمان فرمانده دژبان بود و ماموریت را مدیریت کرد الان اینجا حضور داشت، من جانشین او بودم و از نزدیک در جریان کار بود. اولین تماس‌ها با تیمسار مهدی‌زاده انجام شد. به سردار افشارزاده گفته شد ما حدود هزار اسیر را بیاوریم سر پل ذهاب و شما کارهای اقامت موقت را انجام دهید.

وی ادامه داد: آن زمان در سال ۶۹، هنوز جاده‌ها خراب کرد. من فکر می‌کنم لشکر کرمانشاه مقدمات کار را فراهم کردند. ترمینال پادگان را حشمتیه انتخاب کردیم و ستاد به آنجا رفت و کارها و هماهنگی با نیروی زمین و عوامل دیگر انجام شد. ما ساعت دو، دو نیم نیمه شب بود، ما فرستادیم دنبال تیمسار بهنود. به او گفتند تو باید بروی همدان، آنجا با لشکر همدان همانگ کنی و یک پایگاه تشکیل شود و هزار اسیر کارهایشان انجام شود و بعد باید به مرز بروند. باید به این اسیر، لباس و حقوق و اماناتش داده شود و حتی باید برای آن‌ها هدیه می‌گرفتیم.

جانشین رئیس کمیسیون تبادل اسرا در ادامه توضیح داد: مشکل‌ترین کار تهیه اتوبوس برای هزار نفر بود. حداقل سی اتوبوس لازم بود. فرمانده اردوگاه، سرهنگ غریب بود و ایشان باید امکانات برای این هزار اسیر را فراهم می‌کرد، خلاصه خیلی کار است. ما متوجه این سه روز نشدیم که چطور گذشت اینقدر که کار فشرده و سخت بود. این کارها را باید در ۳۰ ساعت انجام می‌شد تا لشکر حرکت کند. ما نه خواب و نه خوراک و نه استراحتی نداشتیم و این کار از یک جهت از فرماندهی تیمسار افشارزاده برمی‌گشت که باهوش و باذکاوت بود و دستوراتش چطوری بود که عذر و بهانه نمی‌خواست و باید انجام می‌شد و تا به هر صورتی شده ما این هزار اسیر را سر تاریخ معین به سر مرز خسروی برسانیم. ما در این ماجرا همه از اعضای کمیسیون، روحانیت تا حفاظت و عقیدتی و ... پای کار آمدند و جز کار خودشان برای انجام هر کاری اعلام آمادگی کردند. وقتی این ستون حرمت، کردند ما نفس راحت کشیدم که خب خدا را شکر بالاخره کار انجام شود.

بحران کت شلوار در تبادل اسرا/ ماجرای یک ملاقاتی


پیام امام (ره)، سنگ بنای یک منشور

وی در ادامه گفت: سال ۱۳۶۱، در عملیات فتح المبین بسیار اسیر گرفتیم، بعد از آن امام خمینی(ره) پیامی دادند که پیام ایشان را منشور نگهداری اسرا محسوب کردیم. خلاصه پیام امام (ره) این بود که جوانان و کسانی که عهده‌دار اسرای عراقی هستند طعم شیرین رحمت الهی را به آن‌ها بچشانند و آن اسیرانی که لطمه روحی دیده‌اند، در نظام جمهوری اسلامی یک جبرانی بشود و چه بسا آنها در سلک و فداکارانه برای اسلام و مسلمین درآیند. این پیام پیام ویژه‌ایی بود و کمیسیون اسرا تشکیل شد که شامل ارتش، سپاه، نیرو زمینی، وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و ... بود. لطیف حیدری می‌گفت من مسئول بودم اسرا را تحویل بدهم، نفر آخر در بیمارستان ۵۰۱، یک پیرمرد بود دیدم کسی نیست که کمک کند، پس او را به دوش گرفتم و بردم و بستری کردم. به این ترتیب ،ما نگهدارنده اسرا با توجه به فرمان امام حاضر بودیم با اسیری را مثل پدرمان رفتار کنیم و حتی در صورت لزوم او را به دوش بکشیم.

بحران کت شلوار در تبادل اسرا/ ماجرای یک ملاقاتی


یک ملاقاتی برای خلبان لشکری

رحیم رستمیان در بخش دیگری از صحبت‌های خود بیان کرد: خلبان حسین لشکری فرد خیلی مهمی بود، حاضر بودیم خیلی از اسرا را بدهیم و ایشان را آزاد کنند. ۱۶ سال در تلاش بودیم تا بالاخره صلیب سرخ اسم ایشان را هم ثبت کرد. ایشان تعریف می‌کند، «سه روز مانده به تحویل ۷۴، خودم را برای تحویل سال آماده می‌کردم، وضو گرفتم و خدا را شکر کردم و گفتم خدایا من خیلی دلم برای پسرم علی اکبر که وقتی اسیر شدم ۴ ساله بود، تنگ شده است و همواره این سوال در ذهن من وجود داشت که آیا زن و بچه‌ام زنده‌اند؟ بعد شروع کردم دوباره شکر خدا، خدا روشکر ما چهار ستون بدنمان سالم است و خدا را شکر من رادیو و تلویزیون دارم هر وقت دلم بخواهد می‌توانم اخبار گوش بدهم. خدا را شکر من قرآن و نهج البلاغه دارم. ولی یک روز خیلی دلم گرفت، دیدم از هواکش سلول یک مارمولک می‌آید داخل، گفتم این خدا این را فرستاده  به ملاقاتم که من تنها نباشم و مارمولک از ساعت ۷ تا ۷ و نیم آنجا بوده و بعد رفت. روز دوم مارمولک‌ها دو تا شدند و من هر روز ساعت هفت منتظر بودم که بیایند. یک روز مارمولک نیامد، گفتم  خدایا مگر من چه کار کردم که این‌ها نیامدند و فردایش دیدم که مارمولک آمد.» این‌ها را گفتم که بدانید آقایان آزاده، واقعا آزاده اند و خیلی چیزها را نمی گویند که ما ناراحت نشویم.

در ادامه برنامه، یکی از حضار عنوان کرد: من به عنوان یک آزاده که در چنگال بعثیان محبوس بودم یک نکته به عنوان یک پیشنهاد عرض می‌کنم. واژه اسیر شدن، با واژه اسیرم کردم زمین تا آسمان فرق می کند. چه راویان و چه رزمنده هایی در چنگال بعثیان بودند دقت کنند که عبارت اسیر شدم بار منفی دارد و در دراز مدت بر جامعه تأثیر منفی می گذارد. ۹۹ درصد ازرزمندگان ما اسیر نشدند، این ها را به اسارت بردند.

بحران کت شلوار در تبادل اسرا/ ماجرای یک ملاقاتی

تدبیری که برای تفکیک اسرا انجام شد
عسگر روحنواز رئیس کمیته بهداشت و درمان کمیسیون تبادل اسرا اظهار کرد: در طول همه دوران اسیرداری من دائم در اردوگاه‌ها بودم و با تک تک اسرا صحبت می‌کردم. شناخت خیلی مهم بود. ما چیزی در مورد حزب بعث نمی‌دانستیم و ما این اطلاعات را از آن‌ها گرفتیم. راجع به تبادل، کمسیون برنامه‌ای پیش‌بینی کرد، حدود ۵ تا ۶ هزار نفر فرم پر کرده بودند و منتظر پناهندگی بودند تا به سپاه بدر بروند.

وی افزود: اگر ما (در کمیسیون) می‌خواستیم اسرا ببریم و در مقابل صلیب سرخ تقاضای پناهندگی کنند، در روند تبادل اسرا اخلال ایجاد می‌شد پس باید نام آن‌ها را تفکیک می‌کردیم. بعثی‌ها در وجودشان رحم نبود. آن‌ها توابین را در اردوگاه به طور حتم می‌کشتند.

وی ادامه داد: پس کمیسیون تدبیر کرد اول اسرا را تفکیک کنیم‌. اول اسرای تواب، بعد اسرای بی طرف و در نهایت نوبت به اسرای بعثی می‌رسد. که آن‌ها هم درجات مختلفی دارند. صلیب سرخ تا دلتان بخواهد در اردوگاه های  مختلف ما ازجمله گرگان و مهرآباد و... نقاق کرد. ما تا مدتی درگیر این درگیری ها بودیم.

وی در ادامه از نیرنگ و گزارش‌های دروغ از نفاق و دروغ صلیب سرخ درباره میزان رسیدگی ایران به اسیران مریض عراقی اشاره و در این باره خاطره‌ای را نیز عنوان کرد.

روحنواز در بخش دیگری از سخنان خود درباره هدایایی که به اسرای عراقی در زمان تبادل آن‌ها داده می‌شد، عنوان کرد: ما به آن‌ها یک دست کت و شلوار، لباس، کفش و ساکی پر از هدیه برای خانواده‌های آن‌ها می‌دادیم.

مرتضی سرهنگی به عنوان حسن ختام جلسه و در تکمیل این سخنان گفت:  ما در برهه‌ایی، دو ماهه در کشور بحران کت و شلوار داشتیم و از سراسر ایران، ۶۶ هزار کت و شلوار از همه ایران تهیه کردیم تا اسرا را راهی کنیم.


سمیه دهقان زاده-خبرنگار

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha