۱۴۰۳.۰۱.۳۰

شب گذشته با برپایی اختتامیه هفته هنر انقلاب اسلامی؛ مسعود نجابتی استاد خط و گرافیک به عنوان چهره سال ۱۴۰۲ هنر انقلاب اسلامی معرفی شد. به همین بهانه گفت‌وگویی که وهب رامزی و سیدعلی سیدان در ماهنامه سوره با وی داشتند و سال گذشته منتشر شد را بار دیگر بازنشر دادیم. متن این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم:

وقتی تماس می‌گیری برای گفت‌وگو با استاد «مسعود نجابتی»، از مصاحبه‌ طفره می‌رود. سرش شلوغ است و می‌گوید که حرف درخوری برای گفتن ندارد، اما وقتی لب به سخن باز می‌کند دریایی از تجربه و دانش و خاطره، با جزئیات ظریف و دقیق، سرازیر می‌شود، طوری که بعد از یک گفت‌وگوی سه‌ساعته، تازه می‌بینی اول کلام است و ده‌ها پرسش دیگر بی‌پاسخ مانده است. مسعود نجابتی، استاد خط و گرافیک و تاپیوگرافی است. این استاد ۵۶ ساله، حالا نه فقط به عنوان استادی که فرم تایپوگرافی فارسی را به کمالاتی رسانده که به عنوان پیر میدان‌دار گرافیک انقلاب اسلامی، شناخته می‌شود. بخشی از شکل‌گیری شبکۀ گرافیست‌های جوان انقلاب، حاصل مجاهدت اوست. گفت‌وگوی ما با او در دفتر کارش در کانون هنر شیعی واقع در شهر قم رقم خورد؛ گفت‌وگویی دربارۀ فرم حضور گرافیک در بزنگاه‌های تاریخ انقلاب اسلامی با تمرکز بیشتر بر بلوای ۱۴۰۱.

سیدان: سؤالات را از تجربۀ تاریخی گرافیک و تجسمی انقلاب اسلامی شروع کنیم. اگر بخواهیم رجوعی به ۳۰-۲۰ سال پیش داشته باشیم، آیا می‌توانیم بگوییم تجسمی انقلاب اسلامی در حال حاضر قوی‌تر شده است؟ علت و شاهد این قوت چیست؟ در مقایسه با هنرهای دیگر و تاریخ‌های دیگر، شاخص‌های قدرتمندیِ گرافیک و تجسمی انقلاب چیست؟ این موضوع را می‌توان در نسبت با جریان مقابل، جریان روشنفکری یا جریان تجاری نیز بحث کرد.

نجابتی: اگر بخواهم گذشته را مرور کنم، بخشی از آن تجربه‌ها و خاطرات شخصی است و بخشی هم مطالعات و شنیده‌ها. گرافیک به خاطر ماهیت خود، همواره در خدمت سفارش بوده است . آثار گرافیک شاخص قبل از انقلاب غالباً برای سفارشات فرهنگی و هنری، اعم از جشنواره‌ها، نمایشگاه‌ها، ارکسترهای سمفونیک، نمایش و فیلم و... خلق شده است. به تعبیری هنوز پدیده‌ای به اسم گرافیک شخصی و بدون سفارش دهنده به این شکل که اکنون شاهد آن هستیم به وجود نیامده بود. به خاطر ندارم تا شروع انقلاب، طراحی به صورت خودجوش در واکنش نسبت به موضوعات روز، پوستری طراحی کرده باشد. نخستین بار در حوادث و ایامی که منتهی به انقلاب شد، شاهد حضور آثار طراحان گرافیک حرفه‌ای در سطح جامعه هستیم. معروف‌ترین این آثار متعلق به «برادران شیشه‌گران» است که در اعتراضات سال های ۵۶ طراحی و منتشر شد؛ پوسترهایی که بدون سفارش‌دهنده و بنا به انگیزۀ شخصی هنرمند در اعتراض به حکومت شاهنشاهی طراحی و در تیراژ محدودی منتشر شده و یا تبدیل به نمایشگاهی خیابانی می‌شد. اتفاق نوظهوری که تا قبل از آن در جامعه امکان و زمینۀ بروز و ظهور آن وجود نداشت. بدون تردید این نقطۀ عطفی در گرافیک ایران است و این شور انقلاب است که همۀ آحاد جامعه را به صحنه آورده و در این برهه شاهد نقش‌آفرینی هنرمندان در کنار تودۀ مردم به صورت فردی و گروهی هستیم. از مشهورترین اتفاقات هنری آن سال‌ها نمایشگاه دانشگاه تهران است که با ارائۀ پوسترهایی در اعتراض به رژیم شاهنشاهی در دانشگاه تهران شکل گرفت و اسامی هنرمندان بزرگی را در خود جای داد، هرچند به دلیل فشارهای سیاسی و ترس از ساواک آثار بدون امضا عرضه شد ولی این اتفاق، مبین آغاز یک حرکت حرفه‌ای و پیوستن طراحان گرافیک با سابقه و شناخته‌شده با انقلاب مردم بود. امیر اثباتی، مرتضی ممیز، نیکزاد نجومی، آراپیک باغداساریان از جمله اساتیدی هستند که این نمایشگاه را ترتیب دادند. مرحوم مرتضی ممیز در همین رابطه بیان داشته‌اند به خاطرم هست که در جریان انقلاب اسلامی، من و عده‌ای از طراحان گرافیک دور هم جمع شدیم و گفتیم ما هم باید در این مورد اقدامی بکنیم...، لاجرم در عمل یک پوستر سیاسی هنرمندانه طراحی نشد، البته ضرورت زیادی هم نداشت که هنرمندانه شود، چون در آن شرایط نیاز مهم این بود که پوستر، پیامی را فوری به مخاطبین خود برساند.

سیدان: این نمایشگاه برای چه سالی است؟

نجابتی: دی ماه سال ۵۷ یک ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی.

سیدان: اسم نمایشگاه چه بود؟

نجابتی: اسم این نمایشگاه برگرفته شده از اسم گروه و محل فعالیت‌شان به صورت شفاهی (آتلیه ۵۷) نامیده شد، هرچند این نامگذاری و تجمع، استمرار و دوام زیادی نیاورد. این نمایشگاه با استقبال فراتر از انتظار مردم مواجه شد و تأثیر زیادی در برپایی نمایشگاه‌های مشابه در مدارس و محافل دانشگاهی داشت. بدین صورت پوستر رسماً رسانۀ انقلاب شد و سایر گروه‌های سیاسی هم به فکر برپایی نمایشگاه افتادند.  آثار تحت تأثیر گرافیک روس با دو رنگ مشکی و قرمز طراحی شده بود. بلافاصله در دانشگاه تهران شاهد نخستین حرکت هنرمندان انقلابی مسلمان به نام گروه «سلمان» هستیم با حضور چهرۀ شاخصی چون مرحوم حبیب‌الله صادقی، دقیقاً چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی. بیشتر آثار گروه «سلمان» نقاشی‌هایی است که در قالب پوستر ارائه می‌شود.

رامزی: اینکه فرمودید قبل از انقلاب کار شخصی انجام نمی‌شد به این معنی است که هنرمندی مستقلاً پوستر و اثری را در اعتراض به وضع موجود تولید کند یا به این معنی است که تا پیش از آن رشته‌های مختلف هنری، در پستو کار شخصی خود را انجام می‌دادند و نزدیک انقلاب شکوفا شدند و کار شخصی‌شان تبدیل به یک اثر بیرونی شد؟ این تغییر چطور اتفاق افتاد؟

نجابتی: این توانایی به صورت بالقوه وجود داشته. کسی که با زبان تصویر کار می‌کند و پاسخ مشتری و نیاز مخاطب را برطرف می‌کند، توانایی انجام کارهای شخصی متناسب با نیازهای جامعه را دارد. اما [آن زمان] گرافیک هنوز پدیدۀ نوظهوری در ایران بود و بیشتر کارهای شخصی در قالب نقاشی انجام می‌شد. یعنی هنرمند به جای اینکه پوستر طراحی کند یا حرف خود را در قالب پوستر بیان کند دست به قلمو می‌شد و ایدۀ خود را در قالب یک بوم نقاشی طرح می‌کرد. ضمن این‌که زمانه به او اجازۀ بروز موضوعات تند سیاسی را که بیشتر مناسب قالب گرافیک است، نمی‌داد.

رامزی: یعنی می‌خواهد ولی زمانه به آن‌ها اجازه نمی‌دهد؟

نجابتی: بله. قطعاً گروهی که در دانشگاه تهران آثاری تولید کردند در عرض یک لحظه به این نتیجه نرسیدند. از قبل این نگاه اعتراضی را به حکومت داشتند ولی مجالی برای بروز آن نداشتند. یعنی در فضای خفقان و بستۀ آن زمان که ساواک بر اوضاع احاطه داشت، نمی‌توانست اتفاق بیفتد. طبیعی بود اگر هم هنرمندان می‌خواستند کاری شخصی انجام دهند بهترین قالب، نقاشی بود که مثل پوستر صراحت بیان نداشت و در ذات خود بی‌نیاز از تکثیر بود.

پوستر برای اعتراض، سریع‌ترین و مناسب‌ترین قالب هنری بوده و هست و قطعاً پیش‌تر هم ظرفیت‌های آن را می‌دانستند، اما بستر تولید و نشر آن را باید در نظر گرفت. در خارج از مرزها این مرسوم بود که طراحان گرافیک، در اعتراض پوستر طراحی کنند و آن را تکثیر یا جایی نمایش دهند، ولی در ایران فضای خفقان پیش از انقلاب اجازه تکثیر و اکران شهری را نمی‌داد. نهایتاً طراحان، ناگزیر باید به گالری‌ها پناه می‌بردند اما گالری‌ها هم مرکز ارائۀ آثار فاخر هنری و غالباً تک‌نسخه و نقاشی جهت فروش بود و گرافیک را به عنوان پدیدۀ تبلیغاتی نگاه می‌کردند که شأن نمایش در گالری را ندارد. بنابراین پوسترهای سیاسی زمانی می‌توانسته بروز کند که امکان و زمینۀ نمایش آن فراهم شده باشد و بدین صورت هنرمند هم می‌توانست به جای اینکه پلاکارد دست گیرد و یا با اسپری دیوارنویسی کند، پوستر طراحی کند و به دیوار بچسباند و این شرایط اجتماعی دوران انقلاب بود که این مجال را به هنرمندان داد.

رامزی: به نظر می‌رسد که طراحان در آن برهۀ زمانی پشت مردم ایستادند و همراه آن جریان شدند. این‌طور نبوده که جلوتر از آن‌ها حرکت کنند. درست است؟

نجابتی: حرکات مردمی تأثیرگذار بوده؛ دیوارنویسی‌هایی که استاد ممیز هم به عنوان آثار گرافیک انقلاب به آن اشاره داشته و در کتابی هم گردآوری شد. «مرگ بر شاه» معروفی که کلمۀ شاه آن معکوس و سرنگون نوشته می‌شد در کنار یک دست خونین، پدیده‌هایی بودند که توسط مردم شکل گرفت وانگیزه‌ای شد برای طراحان تا آثار جدی‌تری را در این موضوعات خلق کنند. البته برادران شیشه‌گران خیلی جلوتر از گروه دانشگاه تهران کارشان را شروع کردند و آثارشان بعضاً چاپ سیلک و تکثیر می‌شد و اقبال از سوی مردم به حدی بود که توانستند آثارشان را بفروشند و هزینه‌های نشر کار مرتفع گردد. یک عرضه و تقاضای واقعی در عرصۀ هنر گرافیک شکل گرفت. جناب آقای اسماعیل شیشه‌گران در خاطراتش می‌گوید: با اوج گیری قیام مردم به اتفاق برادرانم به این فکر افتادیم که با هنرمان کنار مردم باشیم و با ساختن پوسترهایی با مضامین مختلف از پوستر سلاحی ساختیم برای مبارزه و پوستر را از خدمت کالا و تجارت و... به سوی مبارزات مردمی کشاندیم.

رامزی: مثل کاست‌های گروه چاووش، پوستر می‌فروختند!

نجابتی: بله. به گفتۀ خوشان پوسترها را در اماکن عمومی چون پارک‌ها، بیمارستان‌ها و سطح شهر نمایش می دادند و سپس با استقبال مردم تکثیر می‌کردند و می‌فروختند و هزینۀ چاپ را هم از طریق کمک‌های مردمی و فروش آثار تأمین می‌کردند. ولی در مجموع طبق شرایط آن زمان همۀ مردم از روحانیون و اساتید دانشگاه گرفته تا ارتش و مردم عادی در کف خیابان و در صحنۀ انقلاب حضور داشتند. هنرمند هم حس می‌کرده که باید نقشی بازی کند. مشابه فضایی که در مسیر پیاده‌روی اربعین شاهد هستیم و هر کسی با هر تخصص و بضاعتی در مسیر در حال خدمت‌رسانی و همراهی با زائران است. دوران انقلاب هم شرایطی مشابه داشت و حس این همراهی در همۀ آحاد و صنوف جامعه بود. در این میان هنر و به طور خاص پوستر، نقش خاصی ایفا نمود و بیشترین همراهی را با انقلاب داشته و دارد. نکتۀ مهم این است که این پدیده منحصر به تهران نبود و در شهرهای دیگر هم اتفاقات مهمی ‌افتاد. مثلاً در اصفهان فعالیت‌های حیرت‌آور جناب استاد موحدیان‌عطار را شاهد هستیم که بیش از دویست پوستر را با کیفیت و اجرای بسیار خوب در آن شرایط طراحی و اکران نموده. تمامی آثار با دو رنگ محدود مشکی و قرمز و با لوازم دم‌دستی چون خودکار و ماژیک اجرا شده است. همچنین جناب استاد خالقی در مشهد، اساتیدی چون گل‌محمدی و مرحوم رحمتی و اشرفی در قم و بسیاری هنرمندان دیگر در سایر شهرها که متأسفانه آثارشان هنوز جمع آوری نشده.

سیدان: اولین تجربه‌های هنرمندان انقلاب اسلامی از پیوند گرافیک و انقلاب چگونه رقم خورد؟ تجربۀ خود شما در این زمینه چیست و چگونه به این فضا پیوستید؟

نجابتی: وقتی از تجسمی انقلاب صحبت می‌کنیم منظور، همان رشته‌هایی است که در همۀ محافل آکادمیک دنیا مرسوم است؛ شامل کاریکاتور، گرافیک، نقاشی، مجسمه، خوشنویسی، نگارگری و حتی رشته‌های سنتی. اشاره کردم که در شرایط ملتهب جامعه هنرمند نمی‌تواند خود را تافتۀ جدابافته ببیند. خیلی‌ها در عرصۀ تجسمی حضور داشتند و کار تولید کردند مانند استاد جلیل رسولی که پوستر «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را طراحی کرد. آن اثر، ذهن من را که آن زمان خوشنویسی می‌کردم، به این سمت برد که با خط می‌توان کار گرافیکی کرد. «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، در هیئت گل لاله طراحی شده بود. برای من اتفاق جدیدی بود. یک نوع کالیگرام بود در ادامۀ سنت خط‌نقاشی که در هیئت مرغ بسمله‌ها کار شده بود، یعنی خط در قالب تصویر قرار گرفته بود.

این خاطره را بدین جهت نقل کردم که بگویم حتی هنرمندان خوشنویس و سنتی هم بی‌تفاوت نبودند و می‌گفتند باید کاری انجام دهیم. نقاشان و طراحان که دیگر به دلیل رسالت‌شان جای خود دارند، چون زبان تصویر گویاتر است. حوزۀ هنرهای تجسمی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با نقاشی و بیشتر کارتون_کاریکاتور، عکس و خوشنویسی شکل می‌گیرد و گرافیک در آن هنوز خیلی پررنگ نیست، گرافیک را در حدی که اشاره کردم و در جامعه  شاهد هستیم. در نمایشگاه‌های بعدی شاهد حضور قدرتمند نقاشان هستیم. نقاشان زیادی از جمله آقایان سیدمحمد احصایی، مرتضی کاتوزیان، محمدعلی ترقی‌جاه، حجت‌الله شکیبا، هانیبال الخاص، امیر ادهم‌ضرغام، ژرژ داودزاده، نصرت‌الله مسلمیان و... و در ادامه با تشکیل حوزۀ هنر و اندیشۀ اسلامی شاهد حضور نقاشانی چون محمدعلی رجبی، حبیب‌الله صادقی، حسین خسروجردی، ناصر پلنگی، کاظم چلیپا، مصطفی گودرزی، ایرج اسکندری و...  هستیم. بنابراین نقاشی در قیاس با سایر رشته‌های تجسمی حضوری پررنگ دارد و مهم‌ترین رشتۀ هنرهای تجسمی در هنر انقلاب است. حتی بسیاری از پوسترهای چاپ شده در آن زمان در واقع تکثیری از آثار نقاشی است و یا ایده‌هایی ست که با تکنیک نقاشی ساخته شده و در همراهی با نوشته تبدیل به پوستر شده بود. هرچه از ابتدای انقلاب فاصله گرفتیم، حضورِ گرافیک و شاخه‌های گستردۀ آن به واسطۀ همراهی با تکنولوژی، نقش‌آفرینیِ بیشتر در جامعه و پاسخگویی به نیازهای مختلف بیشتر شد، در حالی که تا پیش از آن زمان، گرافیک در قیاس با نقاشی در جایگاه پایین‌تری قرار داشت.

رامزی: در واقع گرافیک داشت پررنگ می‌شد و بقیه رشته‌ها را به خدمت می‌گرفت.

نجابتی: بله. این تغییر، منحصر به ایران نیست و در جهان هم اتفاق افتاد. به مرور از تجسمی به سمت دیزاین حرکت کردیم و اکنون ناگزیرم تعریف تجسمی را از دیزاین جدا کنم البته براساس تقسیم‌بندی و تعاریف رایج و مصطلح. هنر تقسیم شد به هنرهای زیبا و کاربردی، گفتند «هنر زیبا» تا خالی شود از تعهد و چون نتوانستند منکر کاربردی‌بودن هنر شوند آن را در دسته‌ای جدا موسوم به دیزاین قرار دادند. بنابراین منظور از هنر به طور عام و هنرهای تجسمی به طور خاص همان هنرهای زیباست. گرافیک را به خاطر ذات کاربردی‌اش در دستۀ دیزاین‌ها قرار دادند. در کنار طراحی صنعتی، معماری داخلی، طراحی لباس و... و اگر اشاره می‌کنیم به هنر انقلاب طبیعی است که اکنون هنرهای کاربردی تناسب بیشتری با انقلاب و نیازهای جامعه دارند تا هنری که بی تفاوت از مسائل، صرفاً به دنبال خلق زیبایی است. دفاع مقدس و سایر مسائلی که نظام بعد از انقلاب با آن مواجه شد شرایط مناسبی برای پرداختن به هنرهای کاربردی نبود، اما بعد از جنگ و با شروع دورۀ سازندگی، نقش هنرهای کاربردی از جمله معماری داخلی، طراحی صنعتی، طراحی مبلمان شهری، گرافیک و... بیشتر نمایان شد و نیازهای بسیاری به وجود آمد که دیزاین پاسخگوی آنها بود.

برای مثال در دورۀ جنگ برای تولید برخی محصولات مورد نیاز، رقابتی جدی در کار نبود و اقلام، غالباً از طریق مبادی خاص، توزیع و با دفترچۀ بسیج یا کالابرگ تهیه می‌شد! حوزۀ فرهنگ و نشر محدود و کم کار بود. اوضاع اقتصادی و بحران‌های ناشی از جنگ بر همه چیز سایه انداخته بود. بعد از گذشت از این شرایط بود که جامعه اصطلاحاً پوستی انداخت و کم‌کم شاهد تحولات و جهش‌ها و پیشرفت‌های متعدد در عرصه‌های مختلف اعم از علمی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و ورزشی بودیم؛ اتفاقاتی که با هنر و رسانه ممزوج بودند. گرافیک مجدد و بعد از حیات دوران پیروزی انقلاب، جان تازه گرفت. سفارشات گوناگون روانۀ بازار گرافیک شد و در برخی بخش‌ها نگاه‌ها به خارج از کشور معطوف گشت. اوایل کار حتی در گرافیک انقلاب، ردپای گرافیک شرق و غرب را می‌بینیم. نوع چیدمان، طراحی عناوین، رنگ و لعاب کار قدری وام‌گرفته است. دانشجویان هم تنها منابع‌شان مجلات و کتاب‌های گرافیک معتبر دنیا بود. زمان گذشت تا [به هویت برسیم]. این هویت هم فقط دغدغۀ هنرمندان انقلابی نبود؛ این خیزش انقلابی چُرت خیلی‌ها را پرانده بود. برخی که پوشش و فکر و نگاه‌شان هم غربی بود، اکنون حرف از هویت می زدند و خود را باور کرده بودند.

به یاد دارم که‌ بسیاری از اساتید دانشگاه هنرهای زیبا در موزۀ هنرهای معاصر سمینارهای هویت برگزار می‌کردند. هویت، بحث داغ روز جامعه شده بود. طبیعی بود انقلابیون و اصطلاحاً بچه‌حزب‌اللهی‌ها به این مسئله بیشتر عنایت داشتند. تلاش‌های نخست گرایش به سنت‌های صفوی و میراث گذشته بود و تکرار آن. نقوش‌، کاشی، دست بافته‌ها، نقاشی قهوه‌خانه و هر آنچه می‌توانست منشأ اثری باشد. محققین هم در این امر نقش جدی داشتند. کتاب «هزارنقش» در آن دوران توسط دکتر خزایی جمع‌آوری شد. این کتاب نیاز بچه‌ها را در بسیاری از رشته‌های تجسمی برآورده می‌کرد. خصوصاً منبع خوبی بود برای طراحی لوگو و پوستر.

همان‌طور که اشاره کردم گرافیک به طور کامل بعد از جنگ شکل واقعی خود را پیدا کرد. در دورۀ دفاع مقدس هم پوسترهای خوبی تولید شد ولی گرافیک با تمام ابعاد و زیرشاخه‌هایش که الان از آن صحبت می‌کنیم و به صورت یکی از ابزارهای مهم جنگ نرم، بیشتر در نسل‌های بعدی و پس از دفاع مقدس و در شرایط ثبات و امنیت و رشد علمی و فنی جامعه و سفارش‌های متعدد معنا پیدا کرد. زمانی که بیلبوردهای خیابانی درست شد، اکران‌های شهری پدید آمد، شرکت‌های تبلیغاتی رونق گرفتند، ناشران فعال شدند و گرافیک برای رقابت بهتر و بیشتر به کمک آمد.

اگر بخواهیم مرور دقیق تری بکنیم، باید اشاره کرد گرافیک در فضای آکادمیک دانشگاه‌ها گسترش پیدا کرد. [پیش‌تر] فقط دانشگاه هنر، دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه الزهرا بود. همین سه دانشگاه رشته گرافیک را ارائه می‌دادند. بعداً دانشگاه تربیت مدرس در مقطع ارشد و دانشگاه آزاد هم اضافه شدند و تعداد فارغ‌التحصیلان یک‌باره زیاد شد. سفارش‌های جامعه هم به فراخور افزون ‌شد. رقابت شکل گرفت و شرکت‌های تبلیغاتی به میدان آمدند ولی در این میانه از تولیدات گرافیکی انقلابی غیر از سفارشات خاص و برخی جشنواره‌ها خبری نیست، چون هنوز سفارش شخصی مطرح نیست و گرافیک همچنان درگیر سفارشات سازمانی است. نکتۀ مهم‌تر این بود که در فضای دانشگاه طراح انقلابی تربیت نشد. از ابتدا تا به امروز دانشگاه ما هنرمند انقلابی تربیت نکرده. هنرمند به معنی مصطلح و آن چیزی که در دنیا وجود دارد. حتی تجارب هنرمندان بزرگ انقلاب به دانشگاه و طرح درسها سرایت نکرد. به جز برخی از اساتیدی که به طور خاص کلاس‌ها یا پروژه‌های درسی را هدایت می‌کردند دیگر خبری از مبانی و آرمان‌های انقلاب نبود. آن مقدار اندک هم امکان بروز و ظهور نداشت. تا اینکه سروکلۀ پرینترها (چاپگرها) پیدا شد. از وقتی که چاپگرها وارد جامعه شد شرایط تغییر کرد. تا قبل از آن به سختی و با هزینۀ زیادی می‌توانستیم پوستر را تولید و تکثیر کنیم. روش‌های دستی و چاپ سیلک هم کم‌هزینه نبود. پوستر در تکثیر معنا پیدا می‌کرد. پس باید جایی حمایت می‌کرد تا این چاپ شود. زمانی پوستر به عنوان تک‌محصول برای ما معنا پیدا کرد که پرینتر وارد بازار شد یعنی توانستیم یک عدد پوستر چاپ کنیم. اگرچه اکنون این یک امر عادی است، اما برای ما خیلی مهم بود که بتوانیم تعداد محدودی از یک اثر را چاپ و در جایی نمایش دهیم. این اتفاق خیلی تأثیرگذار بود. این‌ امکان به ما فرصت می‌داد تا ایده‌های‌مان را در همان قالب مرسوم پوستر و بدون سفارش دهنده عرضه کنیم.

رامزی: این پرینترها برای چه سالی بود؟

نجابتی: اوایل دهۀ ۷۰.

رامزی: معادل اختراع چاپ بود!

نجابتی: بله. دقیقاً برای ما معادل اختراع صنعت چاپ بود. برخلاف تصویرسازی و کاریکاتور که در خدمت مطبوعات بود و می‌توانست در هر اندازه‌ای در جراید چاپ شود، پوستر محصولی مستقل محسوب می‌شود که خودش به تنهایی موضوعیت دارد و ابعادش هم مهم است. یعنی نمی‌شود انتظار داشت پوستری برای چاپ در مجله کار شود. از طرفی رنگ هم عامل مهمی است، بنابراین تکثیر آن هم هزینه‌بر است. نخستین نمایشگاه پوستری که با عنوان سفارش به خود self promotion در ایران برگزار شد نمایشگاهی بود که گروه رنگ پنجم برگزار نمود و افرادی از جمله رضا عابدینی، ساعد مشکی، مجید عباسی، فرزاد ادیبی و بنده هر کدام با یک اثر در آن شرکت کردیم.

رامزی: قبل از سال ۸۸ بود؟

نجابتی: بله. حدوداً سال هشتاد و یک بود.

رامزی: یعنی یک‌بار اول انقلاب تجربه کردید و یک‌بار هم اواخر دهۀ ۷۰؟

نجابتی: بله. عامل عمده، شور و حالی بود که انقلاب در جامعه ایجاد کرده بود و اینکه هنوز انقلابیون در حال مبارزه بودند. در این شرایط هنرمند نه تنها منتظر سفارش از سازمان و ارگانی نیست، بلکه از جیب هم برای اهدافش هزینه می‌کند. این شیوه را هنوز در کشورهایی که در حال مبارزه هستند می بینید. تجربه گروه «رنگ پنجم» هم یک هیجان ناشی از امکانی بود که چاپگرها ایجاد کرده بودند و در همان فضای محدود گالری کارآیی داشت نه بیشتر. دغدغۀ ارتباط و القای پیام در کار نبود. بیشتر یک عرض اندام هنری بود؛ نمایش توانمندی های طراح.

رامزی: این ناشی از چه بود؟ promotion self از کجا نشأت گرفت؟

نجابتی: این پدیده جهانی است؛ طراحانی که ایده‌های خود را تصویر می‌کنند، یا در اعتراض و مخالفت یا در موافقت. البته این رویه به یکباره در جهان گسترش یافته و مثل سابق نیست که فقط تعداد محدودی طراح صاحب نام و مؤلف، پوسترهای شخصی داشته باشند. این موضوع بی‌ارتباط با امکانات موجود برای طراحان و تکنولوژی نیست.

رامزی: این موضوع از کجا نشأت می‌گرفت؟ مثلاً به هنرمند برخورده بود که این‌قدر سفارش می‌گرفت؟

نجابتی: کاملاً درست است. اولاً تعداد محدودی از فارغ‌التحصیلان موفق می‌شوند وارد بازار کار شوند و سفارش حرفه‌ای دریافت کنند. متولیان امر فرهنگ و هنر هم برای سفارشات ملی ترجیح می‌دهند سراغ نام‌آوران بروند.‌ طبیعی است که سر خیلی‌ از طراحان، بی‌کلاه می‌ماند. بسیارند طراحانی که در سر آرزوی طراحی پوستری مثل فیلم فجر را دارند، ولی چقدر این احتمال وجود دارد؟

طراحان صاحب‌نام و مؤلف هم همیشه از نوع سفارش‌هایی که دریافت می‌کنند راضی نیستند. مثل بازیگری حرفه‌ای که شاید هیچ وقت فرصتی پیش نیاید در نقشی که دوست دارد ظاهر شود. این انتظار سفارشات خاص و جذاب و وسوسه کننده همواره وجود دارد. از طرفی موضوعاتی در جامعه رخ می‌دهد که واکنش هنرمندانه می‌طلبد. همه چیز را نمی‌شود در قالب سفارش دید. مثلاً بنده از همان ابتدای کار بسیار علاقه‌مند به طرح موضوعات اخلاقی در قالب پوستر بودم ولی زمینۀ سفارش آن فراهم نبود تا زمان پدیدارشدن چاپگرهای دیجیتال، این فرصت برایم پیش آمد تا دیده شوم. همۀ همکاران خصوصاً طراحان انقلابی از این فرصت استفاده کردند و شروع جدی این اتفاق در واکنش به مسائلی بود که در فتنۀ سال ۸۸ اتفاق افتاد. آنچه به عنوان انقلاب دوم در گرافیک ایران مطرح است همین زمان است. مجدد جامعه درگیر حوادث ناگواری شده بود و اوضاع نگران کننده. هرچند قبلاً هم فتنه‌هایی رخ داده بود ولی تا این حد عرصه بر انقلابیون تنگ نشده بود. همۀ آحاد برای حفظ انقلابی که از جهات مختلف تهدید می‌شد به میدان آمدند. سخنرانی حضرت آقا در آن نمازجمعۀ تاریخی حجت را بر همه تمام کرد. این بار هنرمندان هم بدون سفارش و ابلاغ و بخشنامه دست به کار شدند. این احساسِ نیازی واقعی بود که به خلق آثاری شخصی منجر شد، یک احساس تکلیف بود.  فتنۀ ۸۸ از این جهت هم برکاتی داشت. بچه‌ها در واکنش به یک سری مسائل شروع به طراحی کردند. پیش‌تر شاهد نبودم که یک موضوعی این چنین جامعه را درگیر کند. نیاز به تبیین بود. خط کشی‌ها و صف‌بندی‌ها شدت یافت. به سرعت در این میانه جوانان هنرمند [انقلابی] یکدیگر را پیدا کردند. قبل از این شرایطش مهیا نبود. پاتوقی برای جمع شدن تعریف نشده بود یا نیازش حس نمی‌شد. دانشگاه‌های هنر فاقد این پاتوق‌ها بودند. حوزۀ هنری هم محدود بود به هنرمندانی که از آنجا انتفاعی داشتند و کاری انجام می‌دادند. دانشگاه‌های هنر آن زمان فاقد پاتوقی مناسب برای دورهمی بچه‌های انقلابی بود که بعدها با تأسیس هیئت هنر در دانشگاه بحمدالله این نقیصه برطرف شد و اکنون شاهد جمع های پرشور مؤمنانه هنرمندان هستیم.

رامزی: بخش هنری حوزۀ هنری خسته شده بود و حالت خستگی داشت.

نجابتی: بله. حوزۀ هنری دوره‌های مختلفی را طی کرده بود و شرایطش متفاوت بود. پاتوق، انجمن، محفل و یا جایی که بچه‌ها بتوانند آنجا یکدیگر را پیدا کنند، نداشتیم. غبار فتنه که فروکش کرد یکدیگر را پیدا کردیم. آقای میری در مشهد با جمعی از طراحان مشهدی در همین شرایط، نهضتی به راه انداخته بودند تحت عنوان پوستر انقلاب. آقای مجلسی هم با دوستانش در اصفهان مجمع طراحان انقلاب را بنا گذاشتند. جناب آقای حیاتی هم که علاوه بر هیئت هنر آتلیۀ سه‌درچهار را با جمعی کاربلد تأسیس کرده بود. کانون هنر شیعی هم که پیش از این با همکاری سیدمهدی حسینی و مرحوم سیدمحمد ساجدی در قم تشکیل شده بود. به تدریج همدیگر را پیدا کردیم. تا پیش از این ما حتی جرئت عرض اندام نداشتیم. یکباره بعد از جنگ، عرصه خالی شده بود. دوره‌های آخر که وارد دانشگاه می‌شدند، بچه‌هایی بودند که هیچ نسبتی با جنگ و انقلاب نداشتند. حتی برخی که از ترس جنگ پنهان شده بودند، پس از جنگ تازه خودی نشان می‌دادند. خیلی از بچه‌های انقلابی که از جبهه برگشته بودند، فارغ‌التحصیل شده بودند. نسل‌های بعدی به دانشگاه آمده بودند و به یک‌باره با جماعتی روبرو شده بودیم که پشت کنکور مانده بودند و می‌خواستند هنر بخوانند. جو دانشگاه در آن زمان طوری نبود که حتی بچه‌مذهبی‌ها بتوانند عرض اندام کنند، چه برسد به بچه‌های انقلابی! در چنین شرایطی بچه‌ها نمی‌توانستند به راحتی یکدیگر را پیدا کنند. یکی دانشگاه هنر، یکی دانشگاه آزاد و یکی دانشگاه رشتۀ معماری. کجا باید یکدیگر را پیدا می‌کردند؟ فتنۀ ۸۸ به این جمع‌شدن کمک کرد. در دهه‌های قبلی هم زدوخوردهای سیاسی بود و منجر به حذف بسیاری از جریان‌های انحرافی شد. درگیری جناح‌ها هم نکته‌ای نبود که بخواهد منجر به خط‌کشی و مرزبندی شود. خاطرم هست که در انتخابات دورۀ نهم با این‌که در حمایت از دکتر احمدی‌نژاد فعالیت می‌کردم ولی سفارشی هم برای یکی از دوستان در ستاد انتخاباتی دکتر معین کار کردم. اختلاف‌ها باعث جدایی نشده بود.  

رامزی: منظور سال ۸۴ است؟

نجابتی: بله. در سال ۸۴ بود. از سال ۸۸ خط‌کشی‌ها جدی‌تر شد. برخی چراغ‌ قرمزها را رد کردند. دیگر قضیه اختلاف سلیقه نبود. کسانی جلوی نظام و رهبری ایستاده بودند. بعد از خطبه‌های نمازجمعۀ حضرت آقا اگر قرار بود کسی برگردد باید برمی‌گشت. از آن به بعد طبیعی بود شکاف‌ها بیشتر شد. دیگر با هر کسی نمی‌توانستیم کار کنیم و البته برخی هم با ما دیگر کار نکردند.

سال ۸۸ با شروع فتنه بچه‌ها احساس کردند باید کاری انجام دهند. شرایط جامعه ملتهب بود. آن طرف هم کار می‌کردند و به هر حال یک فضای زدوخورد بود. بعد از آن بود که بچه‌ها هم را پیدا کردند و فهمیدند یکی دو نفر نیستند. تا زمانی که احساس می‌کنید تنها هستید، خیلی جرئتی پیدا نمی‌کنید کاری کنید. در فضاهای انقلابی هم همین‌طور است؛ وقتی [مشابه خودتان را پیدا می‌کنید]، احساس قدرت و قوت قلب می‌کنید. جمع شدن بچه‌ها در این دوره کنار هم برکات زیادی داشت که در ادامه اشاره می‌کنم.

سیدان: در سال ۸۸ در بین هنرمندان قدیمی‌تر چه تحرکاتی صورت گرفت؟ چرا برخی از هنرمندانی که اعتبارشان را از انقلاب گرفته بودند، نتوانستند در صحنۀ درگیری با فتنه حاضر شوند؟

نجابتی: برخی مسئله را شخصی انگاشتند. دعوا بر سر احمدی‌نژاد و موسوی که نبود. به یاد دارم یکی از دوستان صمیمی ما زنگ زد و گفت باور نمی‌کنم شما طرفدار احمدی‌نژاد باشید. گفتم اکنون بحث شخص و طرفداری شخصیت نیست. نتوانستند صف بندی‌ها را ببینند. رفاقتشان با موسوی به عنوان فردی با سابقه در انقلاب و شخصیتی هنرمند مانع شد حقایق دیگر را ببینند. این‌طور مواقع باید دید در کنار کدام گروه ایستاده‌اید و چه افراد و جریان‌هایی در این گروه هستند و بهره برداری می‌کنند.

سیدان: دربارۀ فرم آن دوران هم قدری صحبت کنیم. فرم گرافیک ما پس از ۸۸ چه تغییری کرد؟ این نقاط عطف تاریخی در گرافیک چه تأثیری گذاشته‌اند و چه درسی می‌توان از آن گرفت؟

نجابتی: گرافیکی که از سر صبر و برای سفارش انجام می‌دهیم شیک و دارای پرداخت حرفه‌ای است. در آن عناصر متعدد را بررسی می‌کنیم. حتی می‌تواند خیلی پرکار باشد و فاخر عرضه شود و کلاً فضا و ساختار آن متفاوت است، اما گرافیک واکنش سریع، ضرب‌العجلی و خلق الساعه غالباً به سمت فتومونتاژ می‌رود. فتومونتاژ یکی از مهم‌ترین اتفاقات گرافیک آن دوره است؛ کاری که خیلی راحت انجام می‌شد و از طرفی برای مخاطب هم جذابیت داشت. می‌توان گفت فتومونتاژ شاخصۀ مهم گرافیک این دوره است. البته آن زمان خیلی ابتدائی بود. در حد تلفیق ساده دو یا سه عکس با هم که راحت و سریع انجام می‌شد. کم‌کم‌ فتومونتاژها به سمت کمال رفت و الان شاهد آثار حرفه‌ای هستیم. البته هوش مصنوعی هم در این زمینه به بچه‌ها کمک کرد. کارهایی که در حال حاضر در این حوزه انجام می‌شود، در حد کارهای حرفه‌ای بین‌المللی و قابل عرضه در فضای جهانی است.

رامزی: کارها به چه صورت منتشر می شد؟

نجابتی: با ایمیل ارسال می‌کردیم و هنوز پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی وجود نداشتند. تعدادی محدود هم به شیوه‌های کپی رنگی یا پرینت‌های معمول برای مکان‌هایی که شرایط نصب کار را داشتند.

رامزی: البته قدری فیس‌بوک و وبلاگ‌ در سال ۸۸ رواج داشت.

نجابتی: به محض این‌که وبلاگ و غیره به وجود آمد، یک اتفاقی جدیدی رخ داد. می‌شد پوستری طراحی کرد و بدون اینکه حتی هزینۀ پرینت و تکثیر داد، [دکمه] ارسال را زد تا مخاطبان آن را ببینند. این امکان باعث شد بچه‌ها به سمت تولید آثار کوچک بروند. یعنی دیگر نیاز نبود پوستر در ابعاد ۵۰ در ۷۰ باشد و حتماً چاپ شود و به دیوار نصب شود. همۀ این اتفاقات روی کار ما تأثیر داشت. از جمله این‌که امکان موشن‌کردن پوستر یعنی تولید پوستر متحرک به وجود آمد. وقتی پوستر کوچک و دیجیتالی می‌شود و در فضای اجتماعی قرار می‌گیرد، می‌تواند متحرک و صدادار شود یا اینکه پوستر کپشن داشته باشد و دیگر نیاز نبود [همۀ اطلاعات] در پوستر درج شود. همۀ این‌ها امکاناتی بود که بعداً اضافه شد و در نهایت باعث یک سیر تکاملی شد تا امروز که به این نقطه رسیدیم. در کنار هنرمندان گروهای مختلفی شکل گرفت. تولید محتوا و جهت دادن به ایده‌ها از مهمترین این گروه‌ها بود؛ گروه اکران و سعی برای بهتر دیده‌شدن آثار. طراحان شهرهای دیگر که دغدغه‌های مشترک داشتند به شبکه پیوستند. به تدریج این شبکه با زحمت دوستان  گسترش یافت. تعداد کارگاه‌های آموزشی استانی که برگزار می‌شد در سال به دهها مورد می‌رسید و بعد کارگاه‌های کشوری داشتیم. به یاد دارم اولین کارگاه کشوری که واقعاً در حد لشگرکشی بود با حضور ۱۱۰ طراح خانم و آقا با موضوع وحدت در جمکران برگزار شد.

سیدان: وحدت امت اسلامی؟

نجابتی: بله. با عنوان حبل الله.

سیدان: چه سالی بود؟

نجابتی: سال ۹۴ بود. به تدریج این شبکه هویت واقعی خود را پیدا کرد و صاحب یک نشان هم شد.

سیدان: نشان چه بود؟

نجابتی: تلفیقی از دست مشت‌کردۀ امام راحل(ره) با یک پوستر لوله شده. اساسنامه‌ای تنظیم گردید و مسئولیت‌ها تقسیم شد و تشکل‌های دیگری زیرمجموعۀ آن قرار گرفتند و شورای سیاست‌گذاری برای آن تعریف شد که بحمدالله تا به امروز ادامه پیدا کرد.

رامزی: نهضت پوستر به شکل کارناوالی کارگاه برگزار می‌کرد از یک استان به استان دیگر می‌رفت و حرکتی در کشور ایجاد کرد. دانشگاه در این جریان و حرکت کجا بود؟ حضور داشت؟

نجابتی: خیر.

رامزی: این بچه‌ها که دربارۀ‌شان صحبت کردیم، فضای آموزشی امن ندارند. این فضای آموزشی مستقل از دانشگاه به همین خاطر گرفت؟ چرا هیچ وقت این جریان به سمت دانشگاه حرکت نکرد تا فضای دانشگاهی را دست گیرد؟ ما همچنان نمی‌بینیم که این جریان وارد فضای دانشگاهی شود.

نجابتی: مأموریت اصلی ما عزیزانی بود که پای کار انقلاب بودند و علاقه‌مند به هنر، نقطۀ وصل مسجد بود و هیئت. غالباً دور از مرکز و گاهی مناطق محروم. برخی هم تحصیل‌کردۀ محیط‌های آکادمیک. بخشی از دوستان با مأموریتی متفاوت و حضور در هیئت هنر این جریان را در دل دانشگاه هنر رقم زدند و روز به روز هم به جمعیت‌شان افزوده می‌شود. اکنون هم کارگروه‌های تخصصی دارند تقریباً در تمامی رشته‌ها.

سیدان: این سخن رایج است که از دانشگاه چیزی درنمی‌آید ولی وقتی نگاه می‌کنیم افرادی مثل شما دانشگاه رفته‌اند. اگر کسی بخواهد در گرافیک کاری کند به او می‌گویید دانشگاه نروید چون چیزی از دانشگاه درنمی‌آید؟

نجابتی: خیر. من چنین حرفی نمی‌زنم و همیشه تأکید می‌کنم دانشگاه بروید. برای این‌که تجربیات مختلفی را آنجا کسب می‌کنید و مدرک هم می‌گیرید، ولی متأسفانه هنرمند تراز انقلاب در دانشگاه تربیت نمی‌شود چون بستر این کار فراهم نیست.

سیدان: ما امثال شما را داریم که از دانشگاه آمدید.

نجابتی: من این را همیشه گفته‌ام و تأکید می‌کنم که این خروجی‌های انقلابی، تدبیر سیستم آموزشی ما نیست، بلکه تقدیر الهی است و همچنان بر این اعتقادم.

سیدان: کسانی که در دانشگاه حاضر می‌شوند و با فضای واقعی دانشگاه که غربزده است و با ما همسو نیست، روبرو می‌شوند، به صورت واقعی‌تر انقلابی می‌شوند. در مقایسه با کسانی که در محیط گلخانه‌ای بیرون از دانشگاه هستند.

نجابتی: این استثناها نمی‌تواند تبدیل به قاعده شود. محیط باید برای رشد مناسب باشد. در مثل مناقشه نیست، این‌که در قصر فرعون هم زنی چون آسیه تربیت می‌شود، ویژگی آن قصر نیست و نمی‌شود آن را الگوی تربیتی قرار داد. پیامبران مبعوث شدند برای خلق همچین بستری و آرمان انقلاب هم این بود که دانشگاهش علاوه بر تحصیل، تهذیب هم داشته باشد. در این صورت است که می تواند کشور را به سعادت برساند.

رامزی: من این را قبول دارم که فضای دانشگاهی آن کیفیت آرمانی را که در خاطرات شما می‌شنویم، ندارد، اما ما در جمهوری اسلامی زندگی می‌کنیم و دانشگاه هم دانشگاهِ جمهوری اسلامی است. نمی‌شود که دانشگاه را فراموش کنیم و فضای دیگری برای خود درست ‌کنیم. این تبدیل به [محفل] می‌شود. شأن آکادمیک ندارد، مسیر آموزشی درستی ندارد.

سیدان: اگر بخواهیم مکتبی در هنر انقلاب شکل گیرد، لازمه آن دانشگاه نیست؟

نجابتی: خیر. مگر مکتب باوهاوس در دانشگاه شکل گرفت؟ کدام یک از مکاتب هنری غربی در دانشگاه شکل گرفته‌اند؟ دانشگاه در دنیا اصلاً چنین ادعایی ندارد که مکتب ایجاد ‌کند. دانشگاه حتی اصرار ندارد که هنرمند تربیت می‌کنم. بلکه صرفاً محل تبادل اطلاعات دانشجویان با استاد است. فضای مناسبی برای آشنایی با اندیشه‌های جدید موجود در فضای جهان است. در این بین اساتید مختلف را هم تجربه می‌کنیم. دانشگاه محل ایجاد یک تفکر خاص نیست؛ آرای مختلف در آنجا حضور دارند. مکتب یعنی یک تفکر خاصی را آنجا نهادینه می‌کنید.

سیدان: پس [افراد یک مکتب] کجا همدیگر را پیدا کرده‌اند؟

نجابتی: در کافه! در غرب این مسائل فراوان است. اتفاقاً محل بروز مکتب بیرون از دانشگاه است. دانشگاه محل آرای مختلف است یعنی آشنا شدن با اندیشه‌های مختلف. البته خود من با بعضی از بچه‌هایی که در جبهۀ انقلاب حضور دارند، در دانشگاه آشنا شدم. این افراد کم هستند. نرفتن ما به دانشگاه به خاطر این نبود که از آنجا ناامید شده بودیم. فضای بیرون از دانشگاه بیشتر از ما انرژی و وقت می‌گرفت. احساس تکلیف ما بیشتر این طرف بود. الان آقای صلواتیان سال‌هاست در مسجد تدریس می‌کند. از دل مسجد خیلی اتفاقات رقم می‌خورد. نسل اول حوزۀ هنری انقلاب از مسجد بیرون آمدند. مثل مرحوم سلحشور، بهزادپور، امیرحسین فردی و... .

سیدان: قدری به سمت مسائل روز برویم. احساس می‌کنم که هنرمندان ما در بلوای ۱۴۰۱ حضور انفعالی داشتند اما آن طرف خیلی پیشرو و صریح و حتی وقیح بود. علت این امر چه بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ در فرم گرافیک مثل سال ۸۸ اتفاقی افتاد؟

نجابتی: این داستان برای دشمن یک سابقه‌ای دارد و کاملاً آماده بوده، طراحی شده بود و سناریو داشت. دفعتاً ایجاد نشده بود. روی قضیۀ زن کار کرده بودند و چندان برای ما دور از ذهن نبود که این‌ها روی این مسئله کار می‌کنند، ما هم این خبر را شنیده بودیم، اما فکر نمی‌کردیم ناگهان با این حادثه‌ای مواجه شویم که همۀ ما را شوکه کند. از اربعین که برگشتیم جو جامعه به گونه‌ای بود که تصمیم‌گیری در آن سخت بود، بسیار حساس و پیچیده بود. حتی برخی از بزرگان در آن لحظه تصمیم نادرست گرفتند. تصور ‌کردند با محکوم کردن پلیس و عذرخواهی تمام می شود. داستان اما این‌طور نبود. خلاقیت و آمادگی نیاز داشت و ما این تجربه را نداشتیم. این را اعتراف می‌کنم که خلاقیت ما در این سال‌ها صرف تولید اثر شده بود؛ نه این‌که در لحظه‌های خطیر هم بتوانیم خلاق باشیم و تصمیمات حساس بگیریم بدون آن‌که حتماً رهبر جامعه وسط میدان بیاید. همه منتظر بودند آقا چه می‌گوید. این خیلی بد است. ما باید بدانیم در آن لحظه تکلیف‌مان چیست و زمان برد تا فهمیدیم!

سیدان: در قضیه حاج قاسم هم همین‌طور بود؟

نجابتی: نه در قضیۀ حاج قاسم بچه‌ها خوب به میدان آمدند و آنجا تکلیف روشن بود. در قضیۀ حاج قاسم بچه‌ها بلافاصله شروع به تولید اثر کردند چون چیز مبهمی وجود نداشت. حتی در فتنۀ ۸۸ هم مسئله روشن تربود؛ در این قضیه واقعاً خیلی‌ چیزها مبهم بود. اولاً الان ما باید کجا را نشانه بگیریم؟ نمی‌خواهیم انشقاق هم در جامعه ایجاد شود. دو دستگی چیزی است که همیشه ما را از آن پرهیز داده‌اند. قرار نیست در جامعۀ خودمان دودستگی‌ ایجاد کنیم، قرار نیست بگوییم ما این‌ور و شما آن‌ور! ضمناً دست روی نقطۀ حساس گذاشتند که بحث زن است. دربارۀ این حجم کاری که توسط آن طرف تولید شد، غیر از آن‌که از قبل هم برنامه‌ریزی کرده بودند، کار بسیار دشواری نیست که در فضایی که سیلی جاری شده و همه چیز را خراب می‌کند، شما هم چیزی در آن بیندازید. هُل‌دادن یک چیز در سرپایینی، کار دشواری نیست و خود آن قِل می‌خورد و می‌رود، اصلاً شرایط فراهم است. این‌که شما یک چیزی را هل بدهید و بالا ببرید و به سمت قله ببرید سخت است. لذا مقابل این جریان کار کردن که یک جریان جهانی است و تعبیری سخیف از آزادی ارائه می‌دهد، سخت است و اقناع کردن مردم کار راحتی نیست و زمان‌بر است.

سیدان: یعنی مشکل شناختی داشتیم؟

نجابتی: بله! اصلاً این یک کار پیچیده است. محتوا نیاز دارد. اگر بخواهید در بحث حجاب و عفاف قضیه را مطرح کنید که در این سال‌ها توفیقاتی نداشتیم. آن زمان هم که وقت داشتیم نتوانستیم کار مؤثری انجام دهیم. کار محتوایی عمیقی نیاز دارد آن هم در این شرایط که در جهان همه چیز به این سمت رفته که این پدیده را بسیار عادی جلوه دهند و چهرۀ منحرفی از آزادی زن ارائه می‌دهند و... . حالا شما باید مقابل این، اندیشه‌ای مطرح کنید و برای آن اندیشه صورت و فرم ارائه دهید و تولید کنید. این کار راحتی نیست. بعد هم اگر بخواهید بلوا را بخوابانید، به هر حال باید بسیاری از مسائلی که در جامعه وجود دارد، از کشته‌سازی‌ها، از دروغ‌هایی که می‌گفتند و... را پاسخ دهید و خب می‌دانید در رسانه کسی برنده است که اولین روایت را انجام می‌دهد و چقدر زمان می‌برد تا بتوانید بگویید این روایت دروغ بوده است، چقدر انرژی می‌برد و چقدر کار لازم است تا بگویید این خبر کذب محض است.

سیدان: در این تجربه‌ای که سال گذشته تا الان داشتید می‌توان یک نقطه را دست گذاشت و گفت این هم تجربۀ فرمی است، این فرم را ما به صحنه آوردیم؟ در گرافیک ما چه کار کردیم؟

نجابتی: یکی از اتفاقات خوب این دوره این بود که نسل دیگری به میدان آمد؛ نسلی که بسیاری از آن‌ها را حتی ما هم نمی‌شناختیم. شروع به کار کردند و به تدریج شناختیم. آن‌ها همدیگر را پیدا کرده بودند و کسانی بودند که برخی از آن‌ها حتی در کارگاه‌های ما هم نبودند و سن‌شان بسیار با ما فاصله داشت. کارهای برخی‌شان حتی مبتدی است اما کار می‌کردند. ما با نسل جدیدی در این حوزه مواجه شدیم و فهمیدیم این قضیه ادامه دارد و خداوند هم معطل ما نمانده‌ است و کسانی هستند که کار را انجام دهند. برخی مواقع که آقا نسبت به آینده آن‌قدر امیدوارانه صحبت می‌کردند، می‌گفتم رهبر است و باید امید بدهد، اما دیدم این‌ها واقعیت است و ما نمی‌بینیم و ایشان به واسطۀ گزارش‌هایی که می‌رسد کاملاً مستدل و مستند بیان می‌کنند. یکی از ویژگی‌های این دوره همین بچه‌ها بودند. هم سال ۸۸ و هم سال ۱۴۰۱، شاهد پوست‌اندازی گرافیک انقلاب بودیم. افراد تازه‌ای را شناختیم و با آنها ارتباط گرفتیم و اجتماع هنرمندان انقلابی گسترده‌تر و قوی‌تر شد. همان‌طور که انقلاب ما در جهان قوی‌تر می‌شود، گرافیک انقلاب هم در حال قدرتمندتر شدن است. در بلوای سال ۱۴۰۱ ما به این رسیدیم که کاریکاتور و کارتون در این فضا مهم است. فضای هجو، هجو دشمن، بسیار مهم است. هجو دشمن اینجا مهم است. هم سند تاریخی و هم سند روایی داریم. پیامبر هم در جنگ در برخی مواقع می‌گوید هجو کنید. در یک فضایی هستیم که منطق جواب نمی‌دهد. الان بیایید توضیح دهید و منطق و استدلال بیاورید، طرف مقابل مسخره می‌کند، خب شما هم بیا و هجو کن.

سیدان: اتفاقاً این را در موسیقی هم بیان می‌کردیم. چون آن‌طرف یک قدرت هژمونیک درست کرده است. هیمنه‌ای بود. وقتی در فضای مجازی بودید انگار نظام براندازی شده است. در موسیقی هم من می‌گفتم الان هنر، هنر هجو است. آهنگ «برای» هژمونیک شد و یک‌باره بیست میلیون نفر در دو روز اول آن را دیدند و شنیدند. انقلابی‌ها در موسیقی کاری که کردند این بود که ۲۰ تا «برای» تولید کنند تا این هجو شود و این اتفاق افتاد. برای من جالب بود که در گرافیک هم از هجو صحبت می‌کنید.

نجابتی: بله! خیلی فکر کردیم. در جلساتی که با آقای جلیلی در صداوسیما داشتیم، بسیار گفت‌وگو کردیم که کجا را باید نشانه بگیریم. حتی در بحث‌هایی که با دوستان نزدیک داشتیم، که این‌ها نیز دچار تردید بودند، چرا که بسیاری از بچه‌ها در این داستان ریزش کردند، این‌ها تردید و سؤال داشتند، یک جاهایی بحث جواب می‌داد و یک جاهایی هم دیدیم منطق کارساز نیست. به این نتیجه رسیدیم که ما هم در بحث هجو وارد شویم. چند کاری که تولید کردم همین بود. نظام برده‌داری را کنار برده‌داری مدرن گذاشتیم، لوگوی توئیتر را دست‌کاری کردیم و... از این شیوه استفاده کردیم.

یک نکتۀ دیگر را هم در نظر داشته باشید که آقای علی حیاتی هم اشاره کرد، که در این شرایط شما سنگ را بستید و سگ را رها کردید. بچه حزب‌اللهی‌ها را محدود کردید، اینستاگرام را فیلتر کردید و همه در خانه نشستند. کجا کارهایشان را ارائه کنند؟ آن‌ها دسترسی کامل داشتند و کار تولید می‌کردند و می‌گذاشتند و ما حتی از خیلی‌ از این‌ها بی‌خبر بودیم. فرض کنید در شبکۀ ملی کانالی به نام «برای ایران» باز کردند که کارهای انقلابی را نشان دهند که آن را هم در نهایت عدۀ خاصی می‌بینند. یعنی ما حتی محلی برای عرضه کارهای خود نیز نداشتیم.

سیدان: شبکه نهضت پوستر در این ایام چه کرد؟

این شبکه روز به روز بزرگ تر می‌شود. ابتدا پنج نفر و ده نفر بودیم، الان بیش از پانصد نفر. این افراد آموزش لازم دارند. آمادگی برای مواقع ضروری، مانور لازم دارد. معیشت دارند، رسیدگی به خیلی از مسائل دیگر. کمک و حمایت می طلبد. وقتی یک لشکر نیرو دارید و انتظار دارید که در لحظه حساس عمل کنند، باید از قبل مانور برگزار کنید، آماده‌باش به آن‌ها بدهید، اردو ببرید و کارهای زیادی باید انجام دهید. این‌ها را بارها بیان کردم، توقع خاصی هم نداریم، توقع ما مطابق توقعی است که از ما دارند.

علی ای‌حال باتمام دشواری‌ها و با جذب حمایت حوزۀ هنری اصفهان کارگاهی برگزار شد در بحبوحۀ اتفاقات و شلوغی‌ها، فارغ از اینکه خروجی چه می‌شود! بیشتر نیت ما حضور این بچه‌ها دور هم بود. در شرایطی که در فضای مجازی القا می‌کردند همه چیز تمام شده.  شروع کردند به تهدید عزیزان که به اصفهان نیایند، بحمدالله خیلی هم خوب برگزار شد و آثار و ایده‌های جالبی هم خروجی کارگاه بود و ظاهراً اکران شهری شد.

سیدان: چه کسی تهدید کرد؟

نجابتی: غالباً افراد ناشناس با صفحات فیک.

سیدان: این تهدیدها از چه جانبی به شما رسیده بود؟

نجابتی: اینستاگرام، دایرکت‌ اساتید و برگزارکنندگان.

رامزی: میزان خشونت ماجرای اخیر بالا بود.

نجابتی: متأسفانه همین‌طور بود!

همه جانبه به میدان آمدند و تهاجم از هر سمت بود. جایی حس کردم دوستان هم بعضاً شبهه دارند و ممکن است صددرصد همراهی نکنند. جلسه‌ای در کانون هنر شیعی پیش از کارگاهِ برای ایران برگزار کردیم، بسیاری از خانم‌های حاضر در جلسه سؤال داشتند. گاهی هم پاسخ قانع کننده در توان ما نیست. در کارگاه اصفهان برای این احتمال تدبیر کردیم و برای تحلیل درست وقایع و تنویر ذهن عزیزان استاد دعوت کردیم. نمی‌خواستیم این جمع شدن و خلق اثر صرفاً از سر تکلیف و علاقه فی‌مابین باشد.

سیدان: چه کسی را دعوت کردید؟

نجابتی: استادی را دعوت کردیم که اشراف اطلاعاتی کامل داشت و مختصات این نوع جنگ‌ها را می‌ شناخت. با رغبت آمد و برای بچه‌ها صحبت کرد. بسیار هم مؤثر بود. بعد از اتمام کارگاه موضوع را رها نکردیم، نیاز به کار زیاد است. از مصادیق جهاد تبیین است. در قم طلبۀ هنرمند داریم که هنوز صددرصد همراه نیست و شبهه دارد. یک دوره‌ای برگزار کردیم با حضور کارشناسان خبرۀ مسائل امنیتی و بحمدالله مؤثر بود. ناگفته‌هایی مطرح شد و در جلسۀ سه، چهار ساعته، مسائل تا حدی تحلیل شد، ولی استمرار لازم است تا ثمر دهد.

سیدان: چیز دیگری که در این بزنگاه‌ها کمک می‌کند این است که یک منبع معرفتی لازم است. اگر بخواهیم بازخوانی و آسیب‌شناسی کنیم، این چقدر در بین بچه‌های انقلابی برقرار است؟

رامزی: با حجم زیادی از سؤالات مواجه می‌شدیم که بسیاری از سؤالات ریشه‌های معرفتی دارد. این ضعف جدی در بدنۀ بچه‌های هنری است؛ کتاب نخواندن، مطالعه نکردن، پای حرف بزرگتر نبودن و ننشستن و... جزء ضعف‌هایی است که وجود دارد.

نجابتی: به نکتۀ خوبی اشاره کردید. ما هم تقریباً از همان ابتدا به این دریافت رسیده بودیم. اگر بخواهم یادآوری کنم، در کارگاه‌های مختلف خود، نه فقط کارگاه «برای ایران»، حتی در کارگاه‌های قبلی سعی می‌کردیم این حداقل‌ها را رعایت کنیم. در کارگاه وحدت که سال ۹۴ در جمکران برگزار کردیم، مرحوم آیت‌الله حائری‌شیرازی را دعوت کردیم و در جلسه با بچه‌ها صحبت کردند. نمی‌خواستیم آموزش صرفاً حول مسائل تکنیکی باشد. دوستان در آن جلسه از زبان یک عالِم ربانی نکات و تعبیرات زیبایی از وحدت بین امت اسلامی دریافت کردند که در کارشان تأثیر داشت. ایشان استاد مثال بودند و مثال‌هایی در آن جلسه بیان کردند که برای بچه‌ها منشأ ایده شد. هیئت هنر و رسانه نیز به این نیت در قم طراحی و اجرا شد که بچه‌های هنری که در زیر خیمۀ اباعبدالله جمع می‌شوند، از این نکات بهره‌مند شوند. آیت‌الله میرباقری را دعوت کردیم. بسیاری از اساتید دیگر آمدند و صحبت کردند. امیدوارم این قبیل جلسات را بتوانیم بیش از پیش در برنامه‌ها بگنجانیم.

سیدان: سؤالی من اینجا داشتم که از سیر کلی مصاحبه انقطاع دارد. ما با یک دشمنی طرف هستیم که در قضیۀ زن، زندگی، آزادی به میدان آمد. این دشمن، تجدد یا سکولاریسم غرب است. دشمن دیگری هم داریم که آن هم در این قضایا بسیار به ما ضربه زد و دیگریِ انقلاب اسلامی محسوب می‌شود و آن تحجر است. این مقابله در فرم، در هنر و به خصوص در تجسمی ما و گرافیک ما چطور می‌تواند به نحوی به صحنه بیاید که تمایزگذاری کند که در فرم، تقابل خود با جریان تحجر را نشان دهد؟ فرض کنید استاد نجابتی خطی می‌کشد، تایپی می‌کند، تمایز این با کسی که در جریان تحجر است، چیست؟

نجابتی: بسیار سخت است.‌ من عرض دیگری دارم که شاید کمکی کند. این را صادقانه بیان می‌کنم. در برخی جاها که ورود نکردیم، نه از باب آنکه توانش را نداشتیم یا بچه‌ها همراهی نکردند، بلکه حس کردیم قالب گرافیک، قالب مناسبی برای بیان برخی مسائل نیست.‌ همه چیز را نمی‌توان در قالب پوستر عرضه کرد. یک جاهایی باید فیلم ساخته شود، یک جاهایی باید کتاب داستان نوشته شود، یک جاهایی باید موشن ساخته شود، انیمیشن ساخته شود. همه چیز را نمی‌توان در قالب پوسترِ محدودِ ۵۰ در ۷۰ عرضه کرد. زبان آن برای برخی مسائل الکن است. کم و کوتاه است، باید یک بحثی را مفصل‌تر تبیین کرد. اینجا باید هزینه کنیم تا فیلمی ساخته شود، مستند ساخته شود. این انتظار بی‌جایی است که گرافیست برای همۀ موضوعات به صحنه بیاید.

سیدان: منظورتان بار مقابله با تحجر است؟

نجابتی: بله! حتی مسائل کمتر از آن را هم گاهی اوقات حس می‌کنم به تنهایی جواب نمی‌دهد. در غرب هم که نگاه می‌کنید هجمۀ فرهنگی‌ای که دارد صورت می‌گیرد عوامل متعددی دارد. تایپوگرافی یا تصویری که روی تی‌شرت چاپ می‌شود و برای جوان ما جذاب است بخش کوچکی از یک سبک زندگی است. هژمونی‌ای که از آن صحبت می‌کنیم با عوامل مختلف ایجاد می‌شود، یک سبک زندگی را برای شما تعریف می‌کند. ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که فقط گرافیک به مقابله با این جریان بپردازد.

 سیدان: در این زمینه گلایه‌ای از فضای مدیریت هنری دارید؟

نجابتی: گلایه که زیاد داریم.

سیدان: مهم‌ترین‌ها را بیان کنید. خصوصاً شما روی دیزاین تأکید کردید. ایده‌ای که برای نیرو گرفتن این جبهه در فضای گرافیک یا دیزاین دارید و از مدیریت فرهنگ و هنری می‌خواهید به تحققش کمک کند، چیست؟

گلایۀ شخصی ندارم و حرف بنده شخصی نیست. هرچند خودم اذعان می‌کنم برخی از شاخه‌های هنر همچون سینما و سریال بسیار مؤثر است، اما گلایۀ کلی من این است که تمام انرژی و بودجۀ خود را در آن قسمت گذاشتن اشتباه است. غفلت از فضاهای دیگر درست نیست. چون رشتۀ من تجسمی است این را عرض نمی‌کنم. حتی می‌گویم توجه به معماری شاید در برخی موقعیت‌ها باید از سینما بیشتر باشد. ما نمی‌توانیم در یک شهری که بی‌قواره است و معماری آن فشل است و هویت ندارد زندگی کنیم و انتظار داشته باشیم سینما کار را درست کند. سبک زندگی را با سینما و گرافیک ترویج کنیم اما معماری خود را رها کنیم. گلایۀ من از مسئولین فرهنگی و هنری این است که به همۀ قسمت‌ها توجه داشته باشند، نه فقط سینما! تصور من این است که سال‌هاست تمام حواس‌مان به سینماست. همۀ اندام ما باید با هم رشد کند. چند سالی است معتقد هستم که اگر قرار است به همان نقطۀ تمدنی برسیم و کاری کنیم، تجسمی به تنهایی کافی نیست. نقاشی، مجسمه‌سازی و... در جای خود خوب است اما آنچه که می‌تواند به سبک زندگی و ساخت تمدن نوین بزرگ‌ترین خدمت را بکند، دیزاین است.

سیدان: تعریف شما از دیزاین چیست؟

نجابتی: همان چیزی است که در گذشتۀ ما نیز حضور داشته است. هنری که مصرف می‌شود و کاربردی است. ما یک زمانی می‌گوییم هنر به این معنا که در موزه و گالری می‌ببینیم ...

سیدان: منظور شیء هنری یا اثر هنری است؟

نجابتی: بله! یک پدیده‌ و اثری را یک جا ببینیم و بعد به خانه بیاییم و زندگی خود را ادامه دهیم. یک زمانی اما با هنر زندگی می‌کنیم یعنی جزئی از زندگی ماست. مثلاً فرش از مقوله‌هایی است که از گذشته مثال می‌زنم، از زمانی که کودکی چهاردست و پا در خانه راه می‌رود با فرش در تماس است، رنگ و بافت می‌بیند، فرم می‌بیند. این را از بچه گرفتیم و موکت پهن کردیم یا سرامیک کردیم و او را می‌فرستیم به موزۀ فرش تا فرش ببیند. بسیاری از پدیده‌ها را از زندگی حذف کردیم، در فضای مدرن این اتفاق افتاده است. من معتقدم دیزاین از آنجا که در زندگی مردم وجود دارد، از طراحی مبل و تمام عناصر زندگی و لباس و مبلمان شهری و...، بزرگ‌ترین خدمت را می‌تواند انجام دهد.

سیدان: دیزاین چیست؟ من احساس می کنم دیزاین طراحی یک عینیتی در فضاست که این عینیت، ذهنیت و معرفت را جهت دهد و چشم و حواس آدمی را در برگیرد، به نحوی که آن ذهنیتی را که می‌خواهید، ناخودآگاه به وجود بیاورد.

نجابتی: درست است. این فضا و اتمسفری که صحبت می‌کنید چیزی خارج از زندگی ما نیست. دقیقاً همان چیزی است که در آن زندگی می‌کنیم، یعنی شهر است، خانه است، مسجد است، همۀ مکان‌هایی است که با آن در ارتباط هستیم. این بسیار اهمیت دارد. بنده معتقدم از این آپارتمان‌ها آدم حسابی در نمی‌آید. امکان ندارد! زمانی که یک فضای این چنینی با سقف کوتاه و با نگاه سودجویانه تعریف می‌کنیم و با کم‌ترین مصالح می‌خواهیم چیزی را تحویل مردم بدهیم، از این چیزی در نمی‌آید. هر روز با این در تماس هستیم، در آن می‌خوابیم، در آن زندگی می‌کنیم و نفس می‌کشیم. اتمسفر اینجاست. این خانه فقط چهاردیواری نیست. دکور و مبلمان و ساعت دیواری و سقف و نور دارد، گلدان دارد و همۀ این‌ها دیزاین است. در گذشتۀ خودمان هم این وجود داشته است. این پدیده‌ای غربی نیست. در گذشتۀ ما قندان طراحی داشته است، حتی آفتابه طراحی داشته است، دستۀ قیچی طراحی داشته است. این خودش سبک زندگی می‌آورد، شما را سوق می‌دهد و همان‌طور که بیان کردید به شما جهت می‌دهد. لذا انتظار زیادی است که هنرمندان تجسمی به تنهایی به میدان بیایند و بخواهند تأثیر این چنینی بگذارند تا وضعیت حجاب کشور درست شود، با چند پوستر و تیزر و... .

رامزی: البته می‌دانم منظور شما این نیست که انگار باید همۀ این‌ها درست شود تا ما هنرمندان یک کاری کنیم. کما این‌که این‌طور نبوده است و همۀ کارنامه و زندگی شما را که بررسی می‌کنیم این‌طور نبوده است. اما این تصور به وجود نیاید که از ما انتظار نباید داشت و کاری نمی‌توان کرد و تأثیری هم نمی‌گذارد که اگر تا قیامت پوستر بزنیم تا معماری درست نشود چیز دیگری درست نمی‌شود.‌ درست است؟

نجابتی: منظور من این نیست که اصلاً تأثیری ندارد، بلکه تأثیر لازم را ندارد، اما این تکلیف را از ما ساقط نمی‌کند. به اندازۀ توان و سهم خود در این قضیه کار می‌کنیم. نباید انفعال صورت گیرد، بلکه باید در جاهای تأثیرگذارتر دقت داشته باشیم. ما در شبکه به این نتیجه رسیدیم که چه اصراری است فقط پوستر طراحی کنیم، باید در حوزه‌های دیگر ورود کنیم. در معماری هم ورود کنیم، باید در مبلمان شهری هم ورود کنیم. گرافیک فقط پوستر نیست. در المان‌های شهری هم گرافیک باید حضور داشته باشد. خیلی چیزهای دیگر نیز وجود دارد که با گرافیک بی‌ارتباط نیست. الان در خارج از کشور مثال داریم که گرافیست‌ها در اکثر پروژه‌های شهری حضور دارند. رنگ ساختمان می‌تواند فضا را عوض کند، تلطیف کند. ما می‌توانیم ایده بدهیم. ما حتی پیشنهاد کارگاه به شهرداری قم دادیم برای نمای شهر، نمای ساختمان‌ها و نمای مجتمع‌های بزرگ. این‌طور نیست که به این نتیجه برسیم کار ما تأثیر ندارد پس رها کنیم. ما باید حتماً آن دانش جدید را بیاموزیم و سراغ آن رشته برویم و باید سری به معماری بزنیم، باید با معمارها دست بدهیم، زلف ما باید با خیلی از رشته‌های دیگر گره بخورد. در طراحی لباس گرافیک نقش ندارد؟ نقش دارد. ما می‌توانیم کارگاهی با بچه‌های طراحی لباس تعریف کنیم و در این قضیه ورود کنیم و از این زاویه به داستان نگاه کنیم.

سیدان: کمی درباره کارهای اخیرتان صحبت کنیم. دو سه کار در سال گذشته داشتید که شاخص بوده است و حیف است دربارۀ این حرف نزنیم. یکی دیوار حائل بوده است، یکی هویت بصری عتبات بوده است و یکی کار تایپوگرافی نام زنان کربلا بوده است؛ کتیبۀ صحنۀ هیئت هنر و رسانه.

نجابتی: من اشاره‌ای سریع می‌کنم. قضیۀ دیوار حائل همه تقدیر الهی بود و هیچ چیزی را تدبیر نکرده بودم. دقیقاً در اوج اغتشاشات، بچه‌های لبنان به ما زنگ زدند که در اینجا کارگاهی برگزار کنید برای ایام فاطمیه و برای هیئت‌های لبنان، تولید پرچم و کتیبه داشته باشیم. ما هم رفتیم. البته چند باری که لبنان رفته بودیم، یکی از آرزوهای‌مان این بود روی دیوار حائل کاری انجام دهیم و قسمت نشد. پیش خود فکر کردیم اگر بخواهیم کاری انجام دهیم چه کاری باشد! با توجه به مسائل داخل کشور که دل همۀ ما را به درد آورده بود و شعارهایی که روی دیوارهای ما می‌نوشتند، گفتیم ما هم چیزی روی دیوار آن‌ها بنویسیم! از قبل به این فکر کرده بودم که اگر بخواهم چیزی در این شرایط بنویسم چه باشد که «سنصلی فی القدس» را خدا در فکر ما انداخت. آنجا هم مطرح کردیم و پسندیدند و شرایط هم برخلاف دفعات قبلی به سرعت فراهم شد و داربست زدند و بچه‌ها پای کار آمدند و کمک کردند و این اتفاق رقم خورد. همۀ اینها در ظرف یک روز بود. از قضا سیدهادی قادری هم همراه ما بود و چون فعال رسانه‌ای بود، شروع کرد به مخابره کردن خبر. من حیرت کردم وقتی برگشتیم ایران تا بقال سر کوچه هم خبر را دریافت کرده بود. سفر بعدی هم حوزۀ هنری پای کار آمد و کار دوم روی دیوار در روز قدس رقم خورد که با نوشتۀ «نصر من الله و فتح قریب» بود. همۀ کار ما بحث امیدبخشی بود. حرف ما این بود که باید برای نسل امروز یک آیندۀ امیدبخشی را تصویر کنیم. این زد و خوردها می‌گذرد و این به نقطه امیدبخشی منتهی می‌شود. بالاخره اسرائیل باقی نمی‌ماند و هدف ما پیروزی بزرگی است که خداوند وعده داده است و به فتح بزرگ و ظهور منجر می‌شود. این وعدۀ الهی است و حتماً محقق می‌شود. خود آن‌ها نیز این را می‌دانند. از الان هم برای رفتن به سرزمین دیگر آماده می‌شوند!

بخش بعدی که اشاره کردید عتبات بود که صحبت‌هایی از قبل شد و کاری نیز پیش از کرونا با عتبۀ امام حسین(ع) انجام داده بودیم. برای غدیر می‌خواستند کاری انجام دهند و هویت بصری‌ای طراحی شد برای همایش بزرگی که قرار بود در ایران هم بخشی از آن انجام شود، دوران فراگیر شدن ویروس کرونا بود و متأسفانه برگزار نشد. برای آن کارهایی انجام شده بود که چندان دیده نشد، سفارش بعدی از جانب بخش فرهنگی حرم امیرالمؤمنین(ع) بود. بحث غدیر برای آن‌ها مهم تر بود. مجدد هویت بصری جدیدی طراحی شد و به دنبال آن بحث طراحی کتیبه‌های داخل صحن و بیرون صحن. در نهایت این کار به کانون هنر شیعی سپرده شد. کار تنهایی نبود بلکه گروهی بود. آقای رضائیان و دوستان دیگر کمک کردند و این کتیبه‌ها بحمدالله شکل گرفت. برای تولید آن سفارش دهندگان با چاپ سیلک موافق نبودند و دنبال مصالحی فاخرتر بودند که تکه‌دوزی‌های پارچۀ طلا را بسیار می‌پسندیدند که در عراق هم امکان تولید آن بود اما محدود بود و ما در ایران بررسی کردیم و برای اولین بار سراغ کارگاه ترمه‌بافی یزد رفتیم و دیدیم می‌توانیم از این ظرفیت استفاده کنیم. برای اولین بار بود که در کتیبه‌های حرم از شیوۀ ترمه بافی استفاده می‌کردیم. بحمدالله نتیجه خوب بود و راضی کننده.

رامزی: منظورتان از تکنیک‌های ترمه‌دوزی است.

نجابتی: بله. یعنی نخ طلا دوخته شد، به جای آنکه چاپ شود، بافتی بود که هم سرعت بالایی داشت و هم دقت کار بالا بود، فاخر بود و برای آن‌ها بسیار مناسب بود. این اتفاق خوبی بود که در این موضوع افتاد و بحمدالله امسال نیز تکرار شد و با تغییراتی کامل‌تر شد. قطعاتی اضافه شد و رنگ‌ها تغییر کرد و به عنوان یک هویت بصری تثبیت شد و الان دیگر در عراق این هویت جا افتاده است و کارهای دیگری روی این در حال حاضر دارند انجام می‌دهند و ان‌شاءالله قرار است جشنواره‌ و مسابقاتی با این برند انجام شود.

کار بعدی، کتیبه‌ای بود که اشاره کردید امسال در هیئت هنر و رسانه قم نصب شد. این هیئت هفت سالی است در قم برگزار می‌شود. بخش کتیبۀ پشت سر سخنران را به ما می‌سپارند و توقعی که از هیئت هنر و رسانه می‌رود نیز این است که کار تکراری نکند و سعی می‌کنیم هر سال یک اتفاقی را آنجا رقم بزنیم. الحمدالله یکی دو سال اتفاقاتی افتاد که تقریباً استقبال به حدی بود که من دیدم در تلویزیون بسیاری از هیئت‌ها در کشور استفاده کردند. اولین کتیبۀ هیئت، صلوات چهارده معصوم بود که تمام اسامی معصومین در آن وجود دارد و اسم امام حسین(ع) قرمز شده است و هم در قالب کتیبه و هم در قالب پوستر و هم در قالب عرشۀ پل تولید شد و در شهر هم استفاده کردند. اصل کار، تاریخی بود و ما فقط بازسازی کردیم و یک تغییراتی در اندازه داده بودیم. کار شخصی به نام کمال در دورۀ صفویه با خط ثلث ایرانی انجام شده بود. این مهم بود که می‌توانیم از آثار تاریخی با یک نگاه جدید، با بازسازی و فرآوری در شرایط امروز استفاده کنیم. کتیبۀ سال بعد جملات معروفی است که حضرت بقیةالله ان‌شاءالله ظهور کنند این جملات را می‌گویند.

سیدان: همان کاری که شکل عمودی دارد و قیام را تداعی می‌کند.

نجابتی: بله. از خط ریحان و محقق استفاده شده است و ارتفاع الف‌ها به تداعی این فضایی که اشاره کردید کمک کرد و بحمدالله از این نیز استقبال خوبی شد و الان دیدم در چند هیئت دیگر نیز استفاده شده است. امسال در شورای سیاست‌گذاری هیئت بسیار فکر کردیم که مضمون چه باشد. پیشنهادهای مختلفی شد و این عنایت الهی بود که در این شرایط یک‌باره به فکر ما رسید. البته اسامی شهدای کربلا زیاد کتیبه شده اما سابقه‌ای از این سراغ ندارم که اسامی مخدرات اهل‌بیت به این شکل کار شده باشد. این در شورا مطرح و پذیرفته شد. بلافاصله کار انجام شد و خطی که انجام شد خط رقاع و توقیع بود که به خاطر راحتیِ استفاده از آن و هم قدرت مانور بالا و نرمی و لطافت آن مورد استفاده قرار گرفت.

رامزی: حالت تغزلی هم دارد.

نجابتی: بله. در هین متانت مثل خط ثلث با صلابت نیست. نرمی و راحتی آن با این موضوع تناسب داشت و از قابلیت ترکیب بیشتری برخوردار است. از این خط استفاده کردیم و بلافاصله هم دیدیم پایین اثر برای تکمیل کار، شعری لازم داریم از جناب آقای عارفیان که طبع شعری دارد خواهش کردیم. فی‌المجلس همان‌جا آن بیت را پیشنهاد کرد. در فضای قم کار کردن از جهتی دشوار است، یعنی متفاوت از تهران است. اینجا اصطلاحاً فضا علمایی است و افراد فاضل بسیاری به مجلس می‌آیند. بسیار باید احتیاط کنیم و مراقب باشیم. با تمام حساسیت‌هایی که وجود دارد الحمدلله مورد پذیرش قرار گرفت و استقبال شد.

سیدان: برای اربعین امسال چه برنامه‌ای دارید؟

نجابتی: همان‌طور که ابتدای عرایضم گفتم، انقلاب نیز وقتی اتفاقی افتاد، هنرمندان می‌گفتند همۀ مردم یک کاری می‌کنند و ما هم باید یک کاری بکنیم. در اربعین هم اولین سالی که توفیق داشتیم با حاج‌آقای پناهیان به اربعین برویم -اصلاً شاید ما را به این نیت بردند که ببینند چه کاری می‌توانیم انجام دهیم- در همان سفر برای اینکه همدیگر را گم نکنیم آقای کوشا پارچۀ سفیدی گیر آورد و سر چوبی کرد که عَلَمی درست کند که همدیگر را گم نکنیم. بعد دیدیم در این مسیر زیاد از این پارچه‌های سفید وجود دارد و پیدا کردن سخت است و باید خاص‌تر و متمایزتر باشد. در یکی از موکب‌های ابتدای مسیر روی زمین پهن کردیم و لبیک یا حسین معروف را با ماژیک نوشتیم. از همانجا این در فکر ما افتاد. تقاضاهای دیگری نیز در همان سفر برای ما پیش آمد. در مسیر کسانی آمدند و گفتند برای ما هم بنویسید. دیدم این خدمت را می‌توانیم در اربعین ارائه دهیم. یکی کالسکه تعمیر می‌کند، یکی واکس می‌زند و یکی ماساژ می‌دهد و یکی خرما توزیع می‌کند. یعنی هر کس هر چیزی دارد در طبق اخلاص گذاشته. اینکه ما فقط برویم و برگردیم به نظرم حداقل کار است. بالاخره توانی داریم. شاید برخی بگویند این قرتی‌بازی‌ها در مسیر اربعین به چه درد زوار می‌خورد! کما این‌که به ما گفتند. اما امام حسین همه را می‌خرد. به هر حال در این مسیر گفتیم بساطی پهن کنیم و از موکب‌های پراکنده شروع شد. پرچم و کتیبه می‌نوشتیم تا آن‌که موکب آیت‌الله تبریزی جایی را به ما اختصاص داد و موکب هنر شیعی را آنجا برپا کردیم و چاپ سیلک بردیم و روی تی‌شرت و چمدان و... چاپ می‌زدیم. چیزی که در مسیر شاید برای شما هم آزاردهنده باشد، دیدن این نوشته‌های لاتین روی تی‌شرت‌هاست. برخی مواقع در عکس‌ها نیز زوم می‌شود و خوشایند ما نیست. مراجعه می‌کردند که روی پیراهن ما هم چاپ کنید. جوان عراقی اصرار می‌کرد که روی تی‌شرت من یک چیزی چاپ کنید و تی‌شرتی نداشتیم که چاپ کنیم و به او هدیه بدهیم. روی تی‌شرت خود آن‌ها باید چاپ می‌کردیم. دیدم خیلی اصرار می‌کند و خوشبختانه چون زمینه مشکی بود، یک لحظه تی‌شرت را گرفتم و به فکرم رسید، همان جا با ماژیک سیاه تمام اینها را سیاه کردم و گفتم برای اینکه چاپ کنیم باید این‌ها را از بین ببریم. قبول کرد. ما این را سیاه کردیم و روی این چاپ زدیم. دیدیم اتفاق خوبی افتاد و می‌توانیم به تدریج در حد توان و ظرفیت خود به پاک کردن این‌ها کمک کنیم و نوشته‌های خود را جایگزین کنیم. در نهایت اصرار داشتیم این اتفاق ادامه یابد. تعداد چاپ سیلک را زیاد کردیم، کار خسته‌کننده و دشواری است که کنار جاده و در آن شرایط آب و هوایی چاپ سیلک که دقت زیادی می‌خواهد را در محیط باز بخواهیم انجام دهیم. مشکلاتی از جمله قطع برق و گرما و... نیز وجود داشت. وسایلی که با خود برده بودیم محدود بود و بالاخره بچه‌ها با حدود شش میز چاپ و شابلون‌هایی که تعداد زیادی داشتیم توانستیم هشت روز آنجا خدمت ارائه دهیم. برای برخی خانم‌ها هم که امکان نداشت روی لباس آن‌ها چاپ کنیم، قطعات پارچه آماده برده بودیم و چاپ می‌زدیم و با خود می‌بردند. این‌ها را به عنوان یادگار یا تبرک می‌بردند. دنبال این هستیم که اگر بشود کار را گسترش دهیم و به چاپ‌های حرارتی فکر می‌کنیم که تمیزتر انجام می شود. مخصوصاً روی کلاه‌های نقاب‌دار مناسب‌تر است. چون هوا گرم است درخواست روی کلاه نقاب‌دار زیاد داشتیم. چون امکان چاپ نبود با دست می‌نوشتیم و فکر کردیم چاپ حرارتی ببریم که این‌ها را با اتو منتقل کنیم که سرعت و کیفیت بالایی دارد. دنبال بانی می‌گردیم که ان‌شاءالله بتوانیم این کار را آنجا انجام دهیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha