۱۴۰۱.۱۲.۰۹

خسرو عباسی‌خودلان (از استادان پروژه «باغ رمان ایرانی»)- اولین «رُمانی» که خواندم داستان بلندی بود به نام «پا به پای فرانسوی‌ها» اثر مصطفی زمانی‌نیا که برادر بزرگترم از حراجی‌های کتاب خیابان انقلاب خریده بود. من کلاس اول راهنمایی بودم و برادرم دانشجوی دانشگاه تهران. آن سال‌ها -و چه بسا امروز هم- بعضی از ساندویچی‌ها و اغذیه‌فروشی‌های راسته انقلاب، ماه رمضان که می‌شد، بساط اغذیه را جمع می‌کردند و تا عید فطر کتاب دسته دوم می‌فروختند. برادرم این کتاب نازک را از همین حراجی‌ها خریده بود، گفت: «فروشنده گفته رمان خیلی خوبیه!» آن رُمان را یک شبه خواندم. در جست‌وجوی کلمه جادویی «رُمان»، هفته بعدش با برادرم همراه شدم تا جایی که این کتاب و بقیه رِمان‌ها در آنجا به حراج گذاشته شده بود را کشف کنم. بیست تومان کرایه اتوبوس مرسدس بنز لکنته‌ای بود که ما را از کرج رساند به میدان انقلاب و اغذیه‌فروشی‌هایی که روی میزها و کف زمین و قفسه‌هایشان پر بود از کتاب، هر چند همه جا حتی در و دیوارش هنوز بوی ساندویج بندری و خوراک لوبیا و همبرگرهای چرب و چیل سرخ‌شده پیچیده در نان بولکی می‌داد. ره‌آورد آن سفر و سفرهای بعدی در دوره دبیرستان که منجر به کشف بقیه کتابفروشی‌ها و سینما بهمن و سپیده و شیرینی فرانسه شد، نردیک‌شدن به معنای آن کلمه جادویی بود؛ رُمان. همان روزهای اول به جست‌وجوی معنای این کلمه رسیدم به سیدمحمدعلی داعی‌الاسلام و فرهنگ نظام: «کتاب قصه و افسانه که عموماً واقعات ممکنه است، برخلاف افسانه‌های قدیم که بیشتر محالات بوده» و بعدترش به کتاب «غلط ننویسیم» مرحوم ابوالحسن نجفی: «رُمّان، رُمان، این دو واژه را نباید با هم یکی دانست. رُمّان در عربی به معنای انار است و در فارسی هم به همین معنا به کار می‌رود؛ ولی رُمان واژه‌ای فرانسوی است که در قرن اخیر وارد زبان فارسی شده و به معنای داستان بلند است.» دوباره پای فرانسوی‌ها به ماجرا باز شده بود. خواندن کتاب‌های نظری و رُمان‌های ادبیات فرانسه و پیدا شدن سروکله غول‌های ادبیات روسیه به آغاز جنگ جهانی اول بر سر شکل و ساختار رمان در ذهن من انجامید. نبردی بزرگ بین تولستوی و بالزاک از سویی و فلوبر و داستایوفسکی از دیگر سو که معنای رُمان را در ذهنم به‌کلی تغییر داد. بعد از این بود که دیکنز با لندن و آدم‌های آشنا و غریبش و همینگوی و فالکنر با چهره عریان و خشن‌شان از انسان آمریکایی و آدم‎های سردرگم و آشفته حال پروست و کامو ذهنم را به اشغال خودشان در آوردند. صحنه نبرد متفقین با متحدین در بستر رمان و در ذهن من، راسته خیابان انقلاب بود، از سر جمالزاده تا خیابانی که شیرینی فروشی فرانسه سر نبشش بود. البته نوآمدگانی بودند از ادبیات آمریکای لاتین که شکل و روشی دیگری در نوشتن رمان را در آثارشان یافتم. آثار جمال‌زاده و نویسندگان پس از او از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی و نویسندگان پس از انقلاب هم اولین تلاش‌های نویسندگان ایرانی بود که رُمان ایرانی را برایم معنا کرد. دوباره رسیدم به همان سؤال اوّل «رُمّان یا رُمان؟» و نبرد بین تعریف ایرانی یا فرانسوی -به تعبیری شرقی و غربی- از رُمان. حالا که سال‌ها از آن روزها گذشته و حراج کتاب‌های دست دوم -وگاهی نو- روی هم تلنبار شده تمام روز‌های سال در جریان‌ است و تک و توک کتاب‌فروشی‌ها در راسته انقلاب جایشان را به اغذیه‌فروشی‌‎های بزرگتر و مدرن‌تر می‌‎دهند، هنوز هم در جست‌وجوی معنای آن کلمه هستم. به نظرم رُمان ایرانی خیلی نزدیک است به معنای رُمّان. در نظرم شخصیت‌های رُمان ایرانی همچون دانه‌های انار در هاله‌ای از رمز و راز پیچیده شده‌اند و پوسته‌ای نازک و نامرئی آنها را از هم جدا کرده است. پرده‌ای ظریف و مینیاتوری، مرز بین خانواده‌ها و قوم‌های هزار‌رنگ ایرانی است و همه این‌ها با پوسته‌ای محکم و فناناپذیر از جنس فرهنگ و هویت ایرانی با نظمی ملکوتی گرد هم آمده‌اند. هنوز هم در جست‌وجوی رُمان ایرانی هستم، داستانی که نه فقط رُمانی به زبان فارسی که اثری باشد سرشار از طعم و رنگ و بوی عناصر و مؤلفه‌های ایرانی.   «باغ رمان ایرانی»‌ پروژه‌ای ملّی است که توسط مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری اجرا می‌شود. در این پروژه فرصتی فراهم شده تا 44 داستان‌نویس مستعدی که کمتر فرصت بروز استعداد به آن‌ها داده شده، زیر نظر 20 استاد داستان‌نویسی به خلق آثار ارزشمند بپردازند. علاقه‌مندان برای شرکت در این دوره، می‌توانند «طرح رمان» خود را با موضوعات آداب و رسوم محلی، تاریخ و اعتقادات ملّی، هویت و خانوادة ایرانی به همراه «سوابق ادبی» تا 20 اسفند 1401 به نشانی bagheroman44@gmail.com بفرستند. برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره 02191088477 تماس بگیرید.  انتهای پیام/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha